لبنیات صنعتی کشور؛ قربانی رقابت مخرب
از سلسه گفتگوهای تجربههای یک کارآفرین
معصومه امیری
سید جوهر حسینی از بنیانگذاران اتحادیۀ ملی لبنیات، عضو سابق هیات مدیرۀ شرکت لبنی مشعل و مدیر مالی شرکت انجنیری افغانایت، دومین کارآفرینی است که به دعوت روزنامۀ راه مدنیت به گپ و گفت کارآفرینی در افغانستان آمد تا تجربههای خود را با ما شریک شود.
بعد از سلامها و تعارفها پیش از اینکه من بیایم سر اصل مطلب، آقای حسینی ابتکار عمل را به دست گرفت و خواست که از تجربۀ ناکام مشعل حرف بزند. از گذشتهیی که از نظر ایشان علیرغم تلخ بودن بسیار جای بحث و درس دارد.
او با نقد بر عضویت افغانستان در سازمان تجارت جهانی شروع میکند. میگوید، این شاید برای کشورهای ثروتمند خوب باشد و بازار رقابت را گرم کند اما در عین حال عرصۀ له شدن و نابودی اقتصادهای ضعیف چون افغانستان هم هست؛ زیراکه اصلیترین شرط آن کاهش محدودیتها در تجارت است. بعد تولیدکنندۀ افغانی که پشتوانۀ دولت و پشتوانۀ ملت خودش را ندارد، آیا مجال نفس کشیدن در این رقابت را خواهد داشت؟
میخواهم منظورش را از پشتوانه روشنتر کند. «دولت اگر نمیتواند سوبسید مستقیم به تولیدکننده بدهد حداقل او را مشمول معافهای مالیاتی کند یا برق ارزانتر در اختیارش بگذارد. اگر این را هم دریغ کرد به تبلیغاتش کمک کند. اما چیزی که در واقع شاهدیم این است که دولت نه تنها هیچ کدام اینها را عملی نمیکند، بل همین فرصت تبلیغات، تقدیم رقیب خارجی میشود. مثلا ما زمانی یک ویدیوی ۳۰ثانیهیی برای تبلیغات مشعل ساختیم تا در زمان آگهی یکی از پربینندهترین برنامههای شبکۀ طلوع پخش شود اما وقتی مراجعه کردیم، متوجه شدیم دقیقا همین تایم به رقیب ما که یک شرکت لبنیاتی ایرانی بود، پیش فروش شده بود. چرا نباید این زمان مختص به تولید داخلی باشد؟»
میگویم آیا او از خلا قانونی شکایت دارد؟
« نه، این را در نظر داشته باشید در بسیاری مواقع مساله این نیست. اتفاقا قانون هست. خوبش هم هست، اما خود همان قانون شده منبع درآمد کارمند فاسد دولت که به بهانۀ همان قانون اخاذی کند. مثلا ما قانون لزوم فضای سبز را برای بسیاری از ساختوسازهای بزرگ داریم. اینکه چطور تعداد زیادی از ساختمانها بدون انجام این قانون وجود داردپ، شاهدی بر این است که در پی رشوه یا کدام فساد دیگر! مجوز صادر شده و درآمد این دورزدن قانون هم نه به جیب دولت که به جیب اشخاص می رود.
بیاییم این را در مورد واردات ببینیم. در همین لبنیات، شما میزان موجودی بازار را با درآمد گمرک مقایسه کنید. اگر میگویید آمار موجودی بازار قابل اعتماد نیست به آماری که ایران از صادرات خود هرساله منتشر میکند، مراجعه کنید. تفاوت درآمد گمرک با واردات، خود دلیل اظهرمن الشمس است که قاچاق صورت میگیرد و این خودش نتیجۀ فساد کارمندان گمرک است.»
از حسینی در رابطه با نحوۀ محدود کردن واردات میپرسم و او تاکید دارد که باید مسالهیی را روشن کند. اینکه موافق محدودیت و نظارت بر واردات محصولات مادر است نه محصولات جانبی.
او در توضیح محصول مادر میگوید منظورش محصولی است که یا خام است یا مواد اولیه برای تولید آن در کشور موجود است و در اوایل زنجیرۀ تولید قرار دارد.
« اگر محدودیتهای وارداتی بدون توجه به پتانسیل تولید داخلی متوجه محصولات جانبی شود، دردسر ایجاد میکند. مثلا چند سال پیش، عدهیی از تولیدکنندگان کارتن خواستار افزایش گمرک کارتنهای خارجی شدند. این اتفاق افتاد، اما نتیجه این شد که تولید داخلی قادر نبود نیاز بازار را پاسخگو باشد. تولیدکنندۀ محصول مادر مثل لبنیات، مجبور میشد، کارتن گرانتر خارجی را بخرد و قیمت کالای خود را هم بالا ببرد که موجب عقب ماندن از رقیب خارجی میشد.
خلاصه اینکه باید ظرایف کار را درک کرد. همین مساله را اگر به محصول مادر معطوف کنیم، متوجه میشوید که با تقویت محصول مادر تولیدکارتن، شیشه و… در کنار آن پیشرفت خواهد کرد.»
«زمانی که ما تولید میکردیم، اصرار داشتیم که بستهبندی هم از تولید داخلی باشد ولو قیمتتر تمام میشد. بحث خیرخواهی نیست! اگر من از تولید داخلی استفاده نکنم و آن را تقویت نکنم و آن صنعت در کشور شکست بخورد. شک نکنید، واردکننده زمانی که عرصه را بیرقیب ببیند، قیمت را بالا میبرد و از کیفیت هم میکاهد و این به نفع هیچکس در این کشور نخواهد بود.»
آقای حسینی در توصیف تولیدکنندۀ افغانی از صفت سرباز جنگ اقتصاد یاد میکند. «تصور کنید کشوری را که در آن امنیت نیست، انرژی گران است، سیاست حمایتی یا وجود ندارد یا آمیخته با فساد است. حالا کسی با این شرایط سرمایهاش را صرف این خاک کند. اگر دیوانه نباشد به شدت ناسیونال است. در حالی که همیشه با پیشنهاد خروج سرمایهاش هم مواجه میشود.»
او شکست مشعل و سایر شرکتهای لبنیاتی که دست به تولید صنعتی زدند را نتیجۀ دمپینگ و رقابت مخرب واردکنندهها در غفلت کارگزاران دولتی میداند.
«پگاه، بزرگترین شرکت واردکنندۀ لبنیات به کشور کمر به نابودی مشعل بسته بود. پایین آوردن قیمت، واردکردن ۱۰هزار دستگاه یخچال و توزیع آن میان خرده فروشان تنها به این شرط که از مشعل خرید نکنند، همه کارهایی بود که پگاه دریغ نکرد و هیچ نهاد دولتی حاضر به پیگیری شکایت ما مبنی بر دمپینگ این شرکت نشد و ما مجبور به فروش کارخانه شدیم. حالا هم با گذشت مدتها وضع لبنیات صنعتی کشور بهتر نشده است.»
حالا که حسینی دوسیۀ مشعل را بست از کاری که در حال حاضر مشغول آن است جویا میشوم. «افغانایت یک شرکت انجنیری است که خدمات عرضه میکند. ما پروژههایی را که در رابطه با زمین و ساختوساز باشد را انجام میدهیم و اخیرا تولید مواد بهداشتی را هم در برنامه داریم. حدود ۳۰ کارمند ثابت و در جریان پروژهها تعداد همکارانمان به ۱۰۰نفر هم میرسد.»
در پایان گفتگویی که با کارآفرین این شماره داشتم. حرف را به مذاکرات صلح کشاندم. کنجکاو بودم که بدانم صنعتگران و سرمایهگذاران چه دیدگاهی دارند.
«اگر صلح به معنای واقعی آن یا حتی درصدی از آرامش و فراغت از جنگ اتفاق بیافتد. گذشته از جذب سرمایۀ خارجی میزان سرمایهگذاری داخلی هم افزایش خواهد یافت.
پولهای سیاه زیادی در کشور وجود دارد که صاحبان آن منتظر مساعد شدن شرایطند تا آن را به گردش درآورند و پاکش کنند. من حتا مطمینم که سرمایهگذار افغان ما که به خارج رفته هم پس میآید. بالاخره برای نسل من که موی در آسیاب این کشور سفید کرده و سرد و گرم آن را چشیده، کار در اینجا هم آسانتر است هم لذت بخشتر.»
حسینی امیدوار است در سایۀ صلح توجه دولت که حالا بیشتر معطوف جنگ است، متوجه اصلاح سیاستها شود. او معتقد است در این سالها بیشتر از نبود امنیت، فساد موجبات فرار سرمایه را فراهم کرده است.
« ببینید سرمایهگذار خارجی با احتساب تمام ریسکها و قیمتی که قرار است پرداخت کند وارد کشور میشود. این اتفاق افتاد و بسیاریها با سرمایۀ زیادی هم آمدند و هزینۀ هنگفتی را هم صرف تامین امنیت خود کردند اما وقتی وارد روند اداری شدند، چه شد؟ چنان سرخورده و ناامید شدند که فقط به رفتن فکر کردند. متاسفانه نگاه ادارات ما به سرمایهگذار خارجی، گاوی است که باید دوشیده شود. به هر بهانهیی و تحت هر عنوانی از آنها پولطلب شد. شما باشید، فرار نمیکنید؟»
توجه: این گفتگو پیش از آغاز مذاکرات صلح تنظیم شده است. ممکن است، خوشبینی ایشان به صلح، با توجه به اتفاقات اخیر، مانند گذشته نباشد.