حزبالتحریر؛ مروج معنویت یا افراطیت؟
در نبود مرجعیت واحد دینی، گروههای تبلیغی به آسانی تروریست تربیت میکنند
در یک نشست دولتی میان مقامات بلندرتبه کشور با والیان، به موضوع تبلیغ بنیادگرایی از سوی گروههای افراطی و بهطور مشخص به فعالیتهای حزبالتحریر در ولایات و ولسوالیها پرداخته شد؛ نکتهیی که پیش از آن از سوی دولت به آن توجه نشده بود.
تحلیل اینکه چرا جریانهای افراطی مروج خشونت، بسط و گسترش پیدا کردهاند، راز موفقیت آنها در سربازگیری از مردم و علل پیدایش گروههای تروریستی در کشور، از سوی دولت هیچگاه مورد کنکاش قرار نگرفته و مجامع علمی و دانشگاهی نیز کمتر به آن پرداختهاند؛ صرف به اینکه گروههای افراطی و تروریستی برای برنامههای عملیاتی خود از خارج کشور انگیزه و امکانات دریافت میکنند، اکتفا شده و استراتیژی مقابله با آنها فقط از طریق جنگ سخت در سنگرها دنبال شده است.
اما در کنار تاثیرپذیری گروههای افراطی داخلی از جریانهای همنوع در خارج از کشور و تمویل آنها از بیرون، افراطیت در افغانستان بستر و عوامل درونی دارد که آنها را قویتر کرده و بر دوامشان میافزاید.
یکی از عوامل خارجی انگیزهبخش افراطیت در کشور، حزبالتحریر و جمعیت اصلاح است. این جریانهای تبلیغی در ظاهر خود را مخالف خشونتورزی نشان میدهند؛ از این طریق به درون مدارس دینی رخنه و از طریق روحانیون سنتی، جزماندیشی و جزمگرایی را ترویج میکنند که همه اینها مسبب جذب جوانان در گروههای تروریستی است.
جزماندیشی بدین معنا که گروههای تبلیغی ذکرشده درصدد ایجاد فهم جزمی از دیناند و میکوشند این باور را بسازند که صرف برداشت آنها از دین برابر با اصل دین است و بس. به عبارتی آنها پذیریش آرای مخالف را ناممکن میکنند.
جزمگرایی بدین معنا که حزبالتحریر و جمعیت اصلاح از طریق منبر میکوشند تلقین کنند برای اثبات حقانیت باور، استفاده از خشونت مجاز است. بهصورت واضح این دو جریان تبلیغی برای تبلیغ باورهای خود، خود به خشونت متوسل نمیشوند، اما کاربرد خشونت برای مباحث و مخالفت با دیگران را توجیه، لازمی و آن را مطابق به ارزشهای دین تعریف میکنند.
حزبالتحریر برای یک امر دیگر نیز خشونت را روا میداند. این گروه برای احیای خلافت تاریخی مسلمانان مبارزه میکند و بدون توجه به علل و عوامل درونی سقوط خلافت عثمانیها و بدون توجه به شرایط جدید دنیای مدرن، مردم را تشویق میکنند که علیه دولتهای ملی خود شورش کند. حتا اگر این شورش به کشتار و خشونت بینجامد.
بهطور خلاصه این گروههای اسلامگرا با جریانهای اسلامی و سنتی متفاوت است. جریانهای سنتی، جزم را در اعتقاد به اصول دینی قابل دفاع میداند، اما در بحث و گفتگو طرفدار جزماندیشی نیستند. روحانیت سنتی بیشتر تفسیر معنوی از دین ارایه میکنند و به دنبال تزکیه نفس و جهاد با نفس و دوری از بدعتهای اخلاقیاند، اما گروههای اسلامگرا صرف بهدنبال استفادۀ سیاسی از اسلاماند و به همه پدیدههای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی تفسیر دینی و مذهبی میدهند. آنچه گروههای تبلیغی مانند حزبالتحریر و جمعیت اصلاح انجام میدهند معنویتزدایی دینی است و در پی آن برای رواداری و تساهل جایی نمیماند.
همچنان گروههای تبلیغی که بهدنبال تزریق و رونق افراطیت در جامعهاند، با ابداع شیوههای گوناگون از مردم پول میستاند و علیه دولت، عمل میکنند. ابداعی که مبارزه با این گروه را تا آنجا دشوار کرده که اکنون داد مقامات بلند شده و عملا خواستار اقدام جدی دولت برای متوقف کردن فعالیت این گروههای تبلیغیاند.
بنابراین، ضمن اینکه اقدام برای برچیدن جریانهای افراطیساز مثل حزبالتحریر و جمعیت اصلاح لازم و فوری است، پرسش این است که دولت چگونه میتواند به این هدف دست یابد یا حداقل از نفوذ این گروههای تبلیغی بکاهد؟
تجربه پدیدههای افراطی چون حزبالتحریر مختص افغانستان نیست. این گروه یک جریان جهانی است و در بسیاری از کشورهای اسلامی و غربی فعالیتهای رسمی و غیررسمی دارد که همسان سایر گروههای افراطی، جنگ نرم را علیه دولتهای ملی راهاندازی کرده، اما بسیاری از کشورهای اسلامی در خنثیسازی برنامههای این گروهها موفق عمل کردهاند.
به طور مثال فعالیتهای حزبالتحریر در بسیاری از کشورهای خاورمیانه از بین رفته و در آسیای میانه نیز پروژههای این گروه با شکست مواجه شده است.
کاری که اغلب کشورهای اسلامی انجام دادهاند، ایجاد مرجعیت واحد دینی در سطح کشور بوده است. بدین معنا که امور مربوط به دین و مذهب به یک مرجع باصلاحیت و دارای ساختار تشکیلاتی مشخص سپرده شده و از مجرای آن به امور دینی و مذهبی مربوطه رسیدگی صورت گرفته است. ماموریت این مراجع دینی و مذهبی رسمی احیای معنویت در باور و اندیشه مردم و تشویق جامعه به رواداری و تساهل در بحث و اندیشه بوده و از این طریق پذیریش آرای متفاوت و مختلف در کشورهای متبوع امکانپذیر شده است.
ما نهادهای مذهبی داریم که در ذیل ساختار دولت فعالیت دارد، اما آنچه در این نهادهای مذهبی مثل وزارت حج و اوقاف و شورای علما مشخص نیست اینکه این نهادها چه مرام و ماموریتی را دنبال میکنند، معنویت یا افراطیت؟
بنابراین تا مرجعیت واحدی برای ساماندهی امور دینی و مذهبی با هدف و ماموریت مشخص مبتنی بر رواداری و تساهل ایجاد نشود، کشور همچنان میدان تاخت و تاز گروههای افراطی و مروج تروریزم خواهد بود.
محمد رضا رضایی