چرا سازمانها شکست میخورند؟
پوهیالی محمود رحیم رحیمی
اگر شرکتهایی مانند اپل، مایکروسافت و سامسونگ در بخش ساخت تکنالوژیهای کوچک اعم از سافتویر و سختافزار مبایل و کمپیوتر، شرکت تیوتا در بخش موترسازی و شرکت ایرباس و بوئینگ در صنعت هواپیماسازی اینقدر از سایران پیشی گرفته و در سطح جهان رشد قابل ملاحظه نمودهاند، همه بستگی به نوعیت استراتژیشان داشته است، اما استراتیژی چیست؟
استراتیژی در گام نخست، پیش از آنکه واژه سیاسی تلقی شود، اصطلاح نظامی به نظر میرسد. بهطور کلی علوم نظامی، یعنی مطالعه و کاربرد قواعد و اصول جنگی که برای نیل به موفقیت در عملیات نظامی طراحی میشوند.
استراتیژی مفهومیست که از حوزه مدیریت نظامی سرچشمه میگیرد. اولین آثار مکتوب آن در این زمینه به ۵۰۰سال قبل از میلاد در کتابی بهنام «هنر جنگ» اثر «سنتوزو» بهکار برده شده و سابقه کاربردی استراتیژی در حوزه مودیریت به بعد از جنگ جهانی دوم، حدود سالهای۱۹۵۰ برمیگردد.
استراتیژی برای اولین بار توسط شخصی به نام الفرد چندلر سال ۱۹۶۲م در کتابی بهنام (استراتیژی و ساختار) به کار رفته است. واژه استراتیژی در اصل ریشه یونانی داشته که خود از اصطلاح strategos یعنی جنرال اردو مشق شده است. استراتیزی از دو کلمه stratos به معنای ارتش و ago به معنای هدایت و فرماندهی اردو را افاده میکند.
از لحاظ تاریخی افسران عالیرتبه ارتش بیزانس بهنام strategos یاد میشدند که یک منطقه با سپاه نظامی آن تحت فرمان آنها قرار داشت و معولاها strategos حاکم منطقه بودند که پایگاه نیروهایشان در آنجا قرار داشت، اما در عمل strategem به مفهوم هر اقدام یا مانوری اطلاق میشد که هدف آن فریب و غافلگیری دشمن باشد و در نتیجه استراتیژی نیز یک روش و طرح برای نیل به اهداف تعریف شده میباشد.
در مجموع در سطح نظامی، استراتیژی را هنر و علم به کارگیری منابع در جنگ در راستای تامین بیشترین حمایت از سیاست ملی در جهت افزایش احتمال نیل به پیروزی و پیامدهای مساعد آن تعریف میکنند.
بیتردید، استراتیژی با جنگ و هدایت حملات نظامی سروکار دارد، اما به این پدیده محدود نمیشود. استراتیژی اساساً درباره راههایی است که میتوان قدرت نظامی را بهمنظور کسب اهداف سیاسی به کار گرفت و جنگ تنها یکی از راههایی است که میتوان از قدرت نظامی برای تحصیل اهداف سیاسی استفاده کرد.
همه ما شاهد استراتیژیهایی بودهایم که هیچگاه پیاده نشده و یا در رویارویی با موانع تحقق پیدا نکردهاند. مطالعات انجامشده در این راستا مشخص ساخته که بیش از ۷۰درصد علت شکست استراتیژیها، در پیادهسازی آنها نهفته است، اما چرا سازمانها در پیادهسازی استراتیژی خود ناتوانند؟
دو دلیل عموده در پاسخ به این سوال اساسی وجود دارد:
اول اینکه سازمانها معمولا با قابلیتهای مدیریتی اداره میشوند، حال آنکه پیادهسازی استراتیژی بیش از آنکه نیازمند مدیریت باشد نیازمند رهبریت است.
ما هیچگاه درصدد توسعه شایستگیهای رهبری در سازمان نبودهایم، مراکز علمی و آکادمیک نیز از قبل آنکه به شکوفایی استعداد رهبری مودیران متوجه باشند به توسعه قابلیتهای مدیریتی آنان میپردازند، نتیجه این است که در بسیاری از موارد سازمانهای ما در خلای رهبری مناسب به سر میبرند.
دومین علت این امر شکافی است که بین لایه استراتیژیک (رهبری) و لایه عملیاتی (مودیریتی) سازمانها وجود دارد.
در بسیاری از موارد که ما از نزدیک شاهد آن بودهایم، استراتیژیهای ارزشمند روی کاغذ باقی مانده و تصمیمها و برنامههای اجرایی بدون توجه به استراتیژیها و سیاستها اجرا میشود.
هرچند این دو عامل تا اندازه زیادی با هم مرتبط است، ولی فقدان یک سازوکار مناسب برای تبدیل استراتیژی به برنامه، اهداف عملیاتی و روزمره نیز علت اصلی در ایجاد این شرایط به شمار میآید.
بیش از ۹۰درصد استرتیژیها با شکست مواجه میشوند و از دستیابی به اهداف خود باز میمانند. در بسیاری از موارد علت این امر ضعیف بودن استراتیژی و ایدههای نهفته در آن نیست.
در مرحله تدوین استراتیژی: فقدان فرصت، فقدان راهکارهای برتر، فقدان شایستگیهای کلیدی، تغییر شرایط، دلبستگی به استراتیژیهای قبلی، پیشبینی غلط، مشکلات مدیر ارشد، ذهن بسته بودن مودیر ارشد، عدم توجه مودیر عامل به کسبوکار و عدم توجه مدیر عامل بر کسبوکار اصلی.
در مرحله پیادهسازی استراتیژی: محدودیت منابع، تفسیر سریع شرایط، دیدگاه بیش از حد گسترده، پیگیری ضعیف امور، فقدان امکان تصمیمگیری، تکروی مدیریت، فقدان مودیریت، فقدان تعویض مدیران ناکارآمود، باندبازی مدیریتی و بروکراسی تصمیمگیری.
اصولا چالشهای اساسی مودیریت استراتیژیک بیش از مرحله تدوین در اجرای استراتیژیها نهفته است. اجرای استراتیژی مرحله تبدیل حرف به عمل است و این امر به لحاظ گستردگی ابعاد کار و تعدد عوامل بازدارنده، از پیچیدهترین و ارزشمندترین قابلیتهای سازمانی بهشمار میآید.
در فقدان چنین مهارتی، پروسههای متنوع و جذاب پلانگذاری استراتیژیک در حد یک بازی فکری تنزل خواهد یافت، چراکه استراتیژی بدون پیادهشدن قادر به تغییر و ضع سازمان نیست.
برای توضیح چرایی شکست استراتیژیها، مطالعات زیادی انجام گرفته و علل متعددی نیز برای آن ذکر شده است. از دیدگاه سیستمی یک دلیل اصلی برای این مساله، شکاف بین لایه استراتیژیک و لایه عملیاتی در سازمانهاست.
در اثر این شکاف اقدامات عملی و تصمیمگیریهای روزمره از جهتگیری استراتیژیک سازمان منفک شده و در مسیر متفاوتی ( و گاهی متضاد) جریان مییابد.
استراتیژی توان خود را از هماهنگی و همافزایی فعالیتها و منابع در راستای چشمانداز میستاند و استقلال لایه عملیاتی از لایه استراتیژی نه تنها مانع پیادهسازی استراتیژی میگردد، بل فعالیت و پلانهای سازمان را نیز از همسویی و همافزایی محروم میکند.
جای تعجب است که با وجود این، تلاشهای فکری و عملی تا امروز، بیشتر به ارایه میتودلوژیها و ابراز تدوین استراتیژی متوجه بوده تا پیادهسازی آن.
در ادبیات مدیریتی، الگوها و نظریات متعددی برای برنامهریزی و پیادهسازی استراتیژی وجود دارد. این مفاهیم و میتودلوژی به مدیران نشان میدهد که برای دستیابی به اهداف استرتیژیک خود چه اقداماتی باید انجام دهند. شکست بیش از۹۰درصد از برنامههای استراتیژیک نشان میدهد بیش از الگوها و مفاهیمی که چگونگی موفقشدن را نشان میدهند، به الگوها، ارجحیت رهبریت نسبت به مدیریت و مفاهیمی برای جلوگیری از شکست از شکست استراتیژیها نیازمندیم.
یافتههای مطالعاتی نشاندهنده آن است که عامل اصلی شکست استراتیژیها درسازمانها، مدیران ارشد سازمانها هستند.
مدیران در مرحله برنامهریزی استراتیژیک باید رفتار مشارکتجویانه، باز و عین حال متوجه به کسب و کار اصلی را دنبال کنند و در پیادهسازی آن، رفتاری مقتدرانه، پیگیر و مجدانه. هرچند انجام صحیح برنامههای مقدماتی در خلق شایستگیهای کلیدی، فرصتیابی و ایجاد گروههای مدیریتی شایسته نیز از وظایف مهم مدیران بهشمار میآید. این شیوه رفتاری خاص بر مبنای تفکر استراتیژیک شکل میگیرد. بدین ترتیب شاهد موفقیت بیشتر در مدیران و سازمانها در دستیابی به اهداف استراتیژیک خواهیم بود.
۱- ازغندی، علیرضا؛ بررسی مسایل نظامی و استراتیژیک معاصر، تهران، انتشارات میزان، ۱۳۹۴.
۲- یوسفزی، رومان بهیر، مودیریت استراتیژیک، کابل، انتشارات الهام احدی، ۱۳۹۵ هـ ش.
۳- حمیدی، محمودرضا، برنامهریزی استراتیژیک بلندمدت، تهران، انتشارات میزان، چاپ هشتم ۱۳۹۳.
۴- لطیفان، سعیده، استراتیژی و روشهای برنامهریزی استراتیژیک، تهران انتشارات میزان، چاپ پنجم ۱۳۸۷.
۵- روستایی و شجاعی، احمود و نیما، چگونگی تفکر استراتیژیک، تهران انتشارات میزان، ۱۳۹۳.
۶- مسایل نظامی و استراتیژیک معاصر؛ دکتور علیرضا ازغندی و دکتور جلیل روشندل چاپ پانزدهم ۱۳۹۳
۷-www.google.com