عدالت کرونایی
فرشته حسینی
امروز، روز دوم قرنطین رسمی کابل است. میدانم که خیلی از شما منتظر اعلام دو رییسجمهور!! ننشسته و با تدبیر و درایت از مدتی پیش، به خودقرنطینگی (انزوای خودخواسته، یکقسم زندگی کرم ابریشموار خانوادگی!) روی آوردهاید. مذاق که نیست. پای جان عزیزمان در میان است. آن هم نه جان یکی و دو نفر. حرف هزار و ملیون در میان است. دور از جان ما و شما!
قبلا اگر بلایی نازل میشد، معمولا یکی از گزینهها برای از ما بهتران، فرار از کشور و شرایط بود، اما گویا این بار بلا به صورت منصفانه و یکسان در تمام دنیا تقسیم شده و شهرام و بهرام ندارد. بفرمایید. این هم عدالت در مقیاس جهانی. برای اینکه ننشینید پشت سر خدا حرف دربیاورید که نعمتش را به کی داده و نقمتش را به کی. (بیست امتیاز به نفع فقرای گپدان!)
تا چندی پیش بعضی مومنان داغ و دو آتشه بر این باور بودند که این ویروس به مسلمانهای واقعی و وضودار کاری ندارد، اما در چند روز اخیر، با بیمار شدن بعضی از همین دینداران مشخص شد که متاسفانه این ویروس یادش میرود در مورد دین و ایمان بیماران سوال کند و فقط به بعضی چیزهای بیاهمیت مثل بهداشت و نکات ایمنی بهداشتی توجه میکند.
پس بهتر است علاوه بر وضو داشتن، در خانه بمانیم، بهداشت را رعایت کنیم و از دیدار سایر دینداران هم صرف نظر کنیم. نماز جماعت و جمعه و صله رحم را هم بگذاریم برای بعد از رفتن این بیوجدان بیدین لعنتی!
بازار دواها، غذاها و چیزهای دیگر ضد کرونا هم گرم است. همین دیروز بود که معلوم شد چای سیاه که در افغانستان مظلوم واقع شده و همه به رقیبش چای سبز دلبسته بودند، در واقع ناجی ماست و توطیههای کثیف چای سبز نگذاشته این بیچاره به چشم ما بیاید؛ اما واقعیت توسط یک نوزاد که همه میدانند دروغ نمیگوید، برملا شده و چای سبز، روسیاه شد. در عوض چای سیاه با قدر و عزت و نعرههای تکبیر جمعی از هموطنان دوباره به روی چشم ما قدم گذاشت! (از پریشب تا همین حالا و چه بسا چند روز آینده، شاهد تماس دوستان و اقوام بودیم و هستیم و خواهیم بود که میپرسند ماجرای طفل راستگو واقعیت دارد؟ سربسته بگویم که معلوم است این داستان دروغی بیش نیست، اما خبر دارم که یک نوع زیره سبز هست که تنها کاکایم به افغانستان وارد میکند و تا حالا ثابت شده ۹۹درصد در درمان کرونا موثر است. آن یکدرصد خوب نشده هم آدمهای بیاعتقادند)
میگویند جهان بعد از کرونا با جهان پیش از آن فرق خواهد داشت. من هم مطمین هستم که این حرف درست است. چون طبق اطلاعات موثقی که از منابع مختلف به دست ما رسیده:
خیلی از زن و شوهرها در قرنطینه متوجه شدهاند یا میشوند که نه تنها این، آن زندگی نیست که آرزویش را داشتهاند؛ بل فرسنگها هم از آن فاصله دارند. اینطور که زنها متوجه میشوند شوهرشان پول که ندارد هیچ، کچل و بیخاصیت هم هست و حتی از عهده تعمیر یک نل آب برنمیآید، خانه را هم آب برداشته.
مردها متوجه میشوند زنشان پیر و غرغرو شده و در فیسبوک دخترهای بهتری هستند که ممکن است خودشان سر شما صدا بزنند. چه خوشبختی بالاتر از این؟ فقط باید وقت بگذارند و با چند هزار نفری چت کنند!
دیگر خودتان تصور کنید اگر اینها از کرونا جان سالم به در ببرند و بتوانند از خانه خارج شوند آیا واقعا دنیا به روال سابق برخواهد گشت؟ شاید حالا خیلیهایتان فکر میکنید من شوخی میکنم اما من مرده و شما زنده (خدا نکند!) قرنطینه یک روز تمام میشود. آنوقت قدر این همه دوراندیشی و عاقلی مرا میفهمید.