درزهای طالبان!
سلیمان باختری
چند روز پیش، در مدرسهیی در کنار یک مسجد در شهر کویته پاکستان، بیش از ۳۰ تن بر اثر انفجار کشته و زخمی شدند که شیخ عبدالحکیم، قاضیالقضات طالبان نیز شامل زخمیان این رخداد بود.
به نقل از یک منبع موثق طالبان، در این حادثه برادر شیخ عبدالحکیم، حاجی محمدحلیم، مولوی حاجی احمد خان، گلآغا آخوند و مولوی امانالله از حلقه رهبری متوسط طالبان در شورای کویته و همچنین مسوول پولیس بلوچستان و سه فرد ارتباطی «آیاسآی» کشته شدهاند.
به گفته آگاهان امور، این حمله ناشی افزایش اختلافات درونی طالبان در ماههای اخیر بوده است.
به نقل از منبعی موثق، این جلسه میان سه گروه «حلقه متوسط شورای کویته»، «قاچاقبران مواد مخدر» و «افراد ارتباطی «آیاسآی» به رهبری شیخ عبدالکریم، قاضیالقضات طالبان» برگزار شده بود که در آن باید درباره مسایل مختلف از جلمه آتشبس با دولت افغانستان گفتگو میشد.
پس از این انفجار، رهبری طالبان و مقامات پاکستانی تلاش کردند با پنهان کردن این رخداد از چشم رسانهها، از خبرساز شدن آن جلوگیری کنند.
در ماههای اخیر با نزدیک شدن به مراحل حساس مذاکره طالبان با امریکا، چنددستگی میان هیئت رهبری و در برخی موارد میان فرماندهان جنگی گروه طالبان نیز شدت یافته است. این اختلافات در بسیاری موارد تا مرز نابودی طرف مقابل از راه توسل به انفجار و ترور پیش رفته است.
آتشبس با دولت افغانستان، یکی از جدیترین نقاط اختلاف میان هیئت رهبری و فرماندهان نظامی طالبان است که علیرغم فشارهای فزاینده ایالات متحده امریکا بر پاکستان، به دیدگاه واحد نزدیک نشدهاند.
البته باتوجه به نشانههایی از فرازوفرود، موضعگیری جریان مخالف با آتشبس، قابل استنباط است؛ درواقع کارگزاران «آساسآی» مخالف آتشبس، فرماندهان و اعضای رهبری طالبان نزدیک به خود را به مخالفت با آن تشویق و ترغیب میکنند.
«آیاسآی» با ابزارهای مختلفی چون تشویق، ترغیب، تهدید و ترور برای استحکام پایههای کنترول خود بر طالبان استفاده میکند؛ روشهایی که طی سالهای پسین تقریباً برای تمام فرماندهان و رهبران طالبان روشن و قابل درک شده است.
دستگاه استخبارات ارتش پاکستان از خانوادههای رهبران و فرماندهان جنگی طالبان ساکن در پاکستان، به عنوان گروگان و ابزار فشار برای به کرسی نشاندن خواستهای اسلامآباد بهرهبرداری میکند.
براساس شواهد و مدارک بهدستآمده، خواستههای اسلامآباد از سران طالبان ساکن در آن کشور، همراه با مکافات و مجازات موردنظر برای تحمیل خواستهای آیاسآی، به ترتیب بهصورت مستقیم و غیرمستقیم به آنان ابلاغ میشود.
به همین علت سرپیچی از دستورات این دستگاه، امری بهشدت دشوار و پرهزینه برای سران طالبان ساکن در پاکستان است؛ مگر اینکه یک الترناتیف مطمئن در دسترس آنان باشد.
این موضوع در ردههای پایین طالبان قابل فهم نیست؛ زیرا برای حفظ اسرار امنیتی و درز نکردن آن به خارج تلاش میشود؛ هرچند در ماههای اخیر نمونههایی از سرکشی و تمرد طالبان از خواستههای «آیاسآی» به مشاهده رسیده است؛ اما سیطره روانی این سازمان بر بدنه این گروه، هنوز با پرسش جدی روبرو نشده است و همچنان مستحکم است؛ زیرا در صورت شهود و بروز تمرد، متمردان در اشکال مختلف به نابودی مطلق سوق داده میشوند.
انفجار اخیر در شهر کویته از همین چشمانداز قابل تفسیر و تحلیل است؛ زیرا چیزی به نام اراده طالبانی فارغ از اشاره و استخاره اسلامآباد وجود ندارد.
از همینرو بحث آتشبس که چندی است بر فضای خبری سایه انداخته، هنوز بینتیجه باقی مانده و به جای آن، اسلامآباد مفهوم بیمعنی و بیسروته «کاهش خشونت» را به سران این گروه دیکته کرده است.
اکنون این پرسش به میان میآید که «کاهش خشونت از کدام بار یا التزام حقوقی برخوردار است تا بتوان آن را به رسمیت شناخت؟»
آنچه از آدرس طالبان بیرون میآید، نیت و اراده رهبری این گروه نیست؛ بل خواستها و مطالبات استراتژیک اسلامآباد است که از زبان و آدرس طالبان تحویل مردم افغانستان داده میشود.
بنابراین بحث آتشبس، ختم جنگ و استقرار صلح در افغانستان نیز از همین چشمانداز قابل تحلیل و تفسیر است.