منافع ملی، جاسوسی و نبرد اطلاعات
حسیب روستایی، آگاه روابط بینالملل
منافع ملی هر کشور در خط مقدم دفاع قرار داشته و از ارزش والایی برخوردار است. تمام مولفهها و ارزشهای کشوری با محوریت منافع ملی، تعریف و هماهنگ میشود. اگر دولتی نتواند منافع ملی خود را شناسایی و تعریف کند، سزاوار رهبری یک جامعه نیست.
در عصر حاضر، عصر پساجنگ سرد و روزگار تکنالوژی، نهادهای جاسوسی و اطلاعاتی در رأس دفاع و تأمین منافع ملی قرار دارند. این نهادها با استفاده از شبکههای جاسوسی و جاسوسان فعال در سطح ملی و بینالمللی، سخت در تلاش حفظ منافع و پرستیژ کشور و دولتهای خویش میباشند.
چیستی منافع ملی
منافع ملی از مهمترین مفاهیم در ادبیات سیاسی دولتهاست. این مفهوم مهم با شکلگیری پایههای دولتهای ملی و معاصر در سدههای شانزدهم و هفدهم شکل گرفته و مورد بحث قرار گرفت. مهمترین هدف منافع ملی دولتها را بقای کشور، حفظ استقلال سیاسی و تمامیت ارضی، توسعه اقتصاد ملی، گسترش فرهنگ و حراست از هویت ملی میسازد.
امنیت ملی، قدرت ملی و وحدت ملی انواع منافع ملی را تشکیل میدهند. در رأس؛ امنیت ملی چرخش اساسی و زیربنای منافع ملی را شکل میدهد. امنیت ملی به معنای توانایی یک ملت برای صیانت و نگهبانی از ارزشهای ملی، تمامیت ملی، استقلال سیاسی و آزادیهای حقوقی میباشد. امنیت ملی به معنای داشتن و بهرهمند بودن از نهاد فعال دفاعی، امنیتی و استخباراتی است که بتواند یک دولت را از خطر تهدیدهای داخلی و بیرونی و بهویژه تهدید دولتهای دیگر محفوظ نگهدارد. امنیت ملی دولتها مهمترین عنصر برای گسترش و حفظ قدرت دولتها بوده است.
مفهوم نبرد اطلاعات
انسان همواره تلاش کرده تا از اطلاعات ارزشمند خود در برابر رقیب محافظت کند. حدود پنج هزار سال پیش، امپراتوران چین راز تولید ابریشم را حفظ میکردند؛ کرم بهخصوصی که این الیاف را تولید میکند، درختهای توت که منبع غذا و محل سکونت کرمها استند و فن بافتن که این الیاف را به پارچههای عالی تبدیل میکند، رازهایی بودند که باید حفظ میشدند و برای فاش کردن آنها مجازات مرگ با شکنجه مقرر شده بود.
سیستم امنیتی آنها حدود سه هزار سال این راز را حفظ کرد تا این که توسط شاهزاده خانمی فاش شد. نمونههای نبرد اطلاعاتی را میتوان در سرتاسر تاریخ بشر پیدا کرد. با این که نبرد اطلاعاتی مقوله جدیدی نیست اما میتوان گفت با رشد تکنالوژی و فناوریهای جدید، دستخوش تحول عظیم شده است.
در آغاز قرن بیستم یک رزمنده نبرد اطلاعاتی، برای دزدیدن اسرار به سیستم کمپیوتری دستبرد نمیزد، ویروس کمپیوتری مخربی را وارد شبکه نمیساخت، مکالمه تلیفون همراه را گوش نمیداد، با ماهوارههای جاسوسی تصویربرداری نمیکرد و از شبکههای رادیویی و تلویزیونی تبلیغات و اطلاعات غلط و مغشوشکننده پخش نمیکرد؛ این فناوریها اصلاً وجود نداشت.
با گذشت زمان و رشد سرسامآور تکنالوژی، بهویژه طی سالهای ۱۹۶۹- ۱۹۹۰ تا ۲۰۰۸ تکنالوژی نوین و در رأس آن انترنت، رشد و توسعه سریع پیدا کرد. در ۱۹۶۹ اولین شبکه وسیع (شبکه محلی) در داخل ایالات متحده ایجاد گردید. این شبکه که بهنام آژانس پروژه پژوهش پیشرفته وزارت دفاع، آرپانت نامیده شده بود، سه دانشگاه و مراکز تحقیقاتی معتبر این کشور را بههم وصل میکرد. در حقیقت، این شبکه تکامل یافته و به انترنت مبدل شد، شبکه که تا ۲۰۰۸ یک میلیارد تن کاربر داشت و امروز جهان را در برگرفته است.
عدهیی از نظریهپردازان، نبرد اطلاعاتی را جنگ انترنتی و شبکهیی اطلاق نموده و آن را به آینده منطبق میسازند. یعنی؛ نبرد اطلاعاتی سیطره غنیشده اطلاعات از جنگ نظامی آینده است که در آن تلاش و مبارزه برای برتری اطلاعاتی، اهمیت حیاتی پیدا میکند. مبنی براین؛ همانند مفهوم جنگ شبکهیی، نبرد یا جنگ اطلاعاتی نیز نوع پیشرفتهتری از تبلیغات و عملیات روانشناختی است که در آن از تکنالوژی برتر استفاده میشود.
این تبلیغات و عملیات، تودهها یا برخی مخاطبان خاص را هدف قرار میدهد و در واقع نوعی کنترل دشمن از طریق برتری و استیلای اطلاعات استراتژیک است.
جاسوسی ابزاری در خدمت منافع ملی
بدون شک، جاسوسی از کهنترین اقدامات پنهان انسانها در صفحه روزگار بوده و از قدیمیترین حرفههای دنیا به حساب میآید. ولی قرن معاصر بیش از تمامی ادوار تاریخ در چنگال شبکههای نامرئی سازمانهای اطلاعاتی و جاسوسی قرار گرفته است. دلیل این پدیده نیز روشن است. زیرا از یک سو اکثراً سازمانهای جاسوسی جهان در قرن معاصر شکل گرفتهاند و از سوی دیگر پیشرفت و انکشاف علوم و اختراعات جدید که خود مولد ابزار و روشهای نوین در امر جاسوسی میگردد، همه منحصر به همین قرن میباشد.
از سویی هم دو جنگ جهانی و بهویژه جنگ سرد، عامل ظهور بسیاری از کشورهای جدید، دولتهای جدید و مرزهای جغرافیایی جدید و نیز جنبشها، نهضتها و انقلابهای جدید در پهنه جهان شدند و این امر که موجب دگرگونیهای عمیق در صحنه سیاسی، اقتصادی و نظامی جوامع بشری گردیده است، به خودی خود فلسفه ظهور و توسعه سازمانهای اطلاعاتی و لزوم فعالیتها و ابتکارات پیچیده آنها را به منظور کنترل تحولات جهانی، توجیه مینماید.
از جانب دیگر؛ حوادث و رویدادهای کوچک و بزرگ دیگری که در واپسین سالهای قرن معاصر به وقوع پیوسته است، تجربهیی برای ارزیابی نقش تعیینکننده و ویرانگر سازمانهای اطلاعاتی و جاسوسی بوده است. هر حادثه سیاسی در جهان زمینه مساعدی برای بررسی نقاط ضعف و قوت سازمانهای جاسوسی بوده و در بستر حادثهها و رخدادهای گوناگون جهان است که شگردها، فنون و رموز جدید جاسوسی خلق میگردد و بهکار گرفته میشود.
به این اساس؛ سازمانهای جاسوسی و اطلاعاتی نقش ارزنده و محوری در تحولات و نوسانات جهانی داشته و کنترلکننده سیاست جهانی دولتها میباشد. در حقیقت این سازمانها با استخدام، تعلیم و تربیه زبدهترین و با استعدادترین جاسوسها منافع ملی، امنیت ملی و سیاست خارجی دولتها را رقم میزنند و به یقین، جاسوس و جاسوسی ابزاری است در خدمت تأمین منافع ملی دولتها.
جاسوس کی است؟
کلمه «جاسوس» نامهای مشابهی در زبانهای خارجی دارد: در فرانسه به آن ایسپیون، به انگلیسی اسپای، به ایتالیایی سپیونی و در روسی و آلمانی به آن سپیون میگویند. در زبان عربی نیز مفهوم جاسوس با عناوینی نظیر المخبر، العمیل و رجل الاستخبارات خوانده میشود. لفظ جاسوس به معنای خبرچین نقل شده است.
در ادبیات دری- فارسی، به آن خبررسان میگویند، پس جاسوس یا خبررسان به فردی گفته میشود که خبر یا پیغامی را از جایی به جای دیگر و از فردی به فرد دیگر میبرد. فردی که جاسوس نامیده میشود، میتواند وابسته به هر یک از لایههای اجتماعی، صرفنظر از خواستگاه طبقاتی، فرهنگی، شغلی و حتا اخلاقی باشد.
جاسوس میتواند دانشجو یا استاد دانشگاه، سرباز یا افسر پولیس، خبرنگار یا وزیری در وزارتخانهیی باشد. همچنین میتواند پرستار یا داکتر شفاخانه، خدمتکار یا مدیر رستورانت، مهماندار یا خلبان هواپیما، نویسنده یا صاحب امتیاز یک روزنامه و نیز گوینده یا رییس تلویزیون و دیپلمات یا سفیر در کشوری بیگانه باشد، حتا گاهی ممکن است رییسجمهور یک کشور برای سرویس اطلاعاتی بیگانه جاسوسی کند.
جاسوس شاید متعلق یه یک خانواده پریشان و ازهمپاشیده یا از خاندانی معتبر باشد، جاسوس میتواند عاملی تمام وقت، وفادار، یکجانبه یا یک منبع دوجانبه باشد که همزمان برای کشور و بر علیه کشورش جاسوسی کند. جاسوس میتواند پدر یا مادر، برادر یا خواهر، همسر، اقارب، دوست، همکار، همسایه یا حتا رییسمان باشد.
همانطور که عناوین جاسوسی در زبانهای مختلف بههم شبیه است، عکسالعمل نسبت به جاسوسها در سطح جوامع نیز بههم شبیهاند. همه از جاسوس به نحوی فاصله میگیرند و طبعیتاً واژه جاسوس ناخوشایند است. به همین دلیل است که اغلب سازمانهای جاسوسی نیز ترجیح میدهند تا به خود عناوین دیگری بدهند. مثلا به این سازمان در کشور ما «ریاست عمومی امنیت ملی» اطلاق میگردد.
اربابهای جاسوسی و جاسوسهای افسانهیی
سران سازمانهای جاسوسی نفوذ و اعتبار بسیار زیادی دارند. دسترسی آنها به اطلاعات سری و ارزشمند به این معنا است که اگر برخی از این سران تصمیم بگیرند به کشور خود خدمت نکنند، بسیار خطرناک خواهد بود. معمولاً مسوولان عالیرتبه و اربابهای سازمانهای جاسوسی از یک گروه قابل اعتماد دولتی دستور میگیرند اما اغلب اوقات این گروهها دقیقاً از چگونگی عملکرد جاسوسها مطلع نیستند.
در گذشته، اربابهای جاسوسی دستورات خویش را مستقیم از شخص شاه دریافت میکردند. هرچند، در سال۱۵۱۹ سیاستمداری برجسته، درباره اولین ارباب جاسوسی پادشاه انگلستان «هنری هشتم» نوشته بود که او «بر پادشاه و قلمرو پادشاهی حکومت میکند». در قرن حاضر، تا پایان دوران جنگ سرد، سران سرویسهای مخفی تمام کشورهای شرق اروپا را کنترل میکردند. نفوذ و قدرت «جی ادگار هوو» در زمانی که ریاست FBI را بر عهده داشت، آنچنان زیاد شده بود که میتوانست از بعضی بانفوذترین سیاست مدارهای امریکایی اخاذی نماید. درحال حاضر، کشورها درباره وجود سازمانهای امنیتی- جاسوسی خویش صادقتر استند اما هویت مامورها و جاسوسهایی که در شبکههای جاسوسی فعالیت میکنند، همچنان یک راز سر به مهُر است.
جاسوسها پیشزمینههای مختلفی دارند و به دلایل متفاوتی توسط سازمانهای جاسوسی استخدام میشوند. بعضی از جاسوسها صرف برای پول کار میکنند، اما انگیزه بعضی دیگر به عقاید عمیق آنها برمیگردد. بعضیها چون تهدید شدهاند و بسیاری دیگری به دلیل این که به دنبال کسب شهرت و مکنتاند، جاسوسی میکنند.
جاسوسها برای دستیابی به اطلاعات مانند یک گیاه در تشکیلات مورد نظر ریشه میدوانند. هرچند گاهی استخدامکردن یک عامل داخلی سهلتر از نفوذ به محل است. این کارمندان داخلی مورد اعتماد، حتا قبل از این که سازمان جاسوسی آنها را با تهدید یا پول استخدام کند، به اسرار دسترسی دارند.
جاسوسی، تمام عناصر یک کتاب داستان یا فلم هیجانانگیز را دارد. تردید، تعقیب، گریز، توطئه و حتا مرگ از خصلتها و ویژگیهای فن جاسوسی است. جاسوسهای موفق، هرگز معروف و افسانهیی نمیشوند، آنها به محض تمام شدن ماموریت خود به سرعت ناپدید میشوند.
برخلاف جاسوسهای دوران جنگ و جاسوسهایی که افشا میشوند، آنها بعد از ختم جنگ داستانها و موفقیتهای خود را به همه تعریف میکنند و گاهی اوقات هم به مدارج بالایی نایل میشوند.
لری وو تای چین، شوالیه دوأن، اِلیسا بازنا، ریچارد سورج و آلدریچ آمس از جمله جاسوسان افسانهییاند که در کتابها و داستانهای معروف، از کارکردها و شجاعت آنها نام برده شده است. لری وو تای چین معروف به موش کور؛ چینی تبار امریکایی است که با نفوذ در عمق سازمان سیاه بیش از ۳۵سال در این سازمان کار کرد و از همان ابتدا برای چین جاسوسی میکرد.
شوالیه دوأن (۱۸۱۰-۱۷۲۸)؛ یک وکیل توانا بود که در سال ۱۷۵۶ در سمت جاسوسی لویی پانزدهم پادشاه فرانسه مشغول به کار شد. وی برای جلب اعتماد ملکه روسیه، در دادگاههای آن کشور وانمود کرد که یک زن خجالتی است. او همزمان در نقش جاسوس دوجانبه بریتانیا نیز فعالیت میکرد. او در اواخر عمرش در شکل و ظاهری زنانه در لندن زندگی میکرد تا این که در همین شهر وفات نمود. بعد از مرگ او، مردم از دانستن هویت واقعیاش به شدت شوکه شدند.
اِلیسا بازنا؛ مستعار سیچرو، جاسوسی چیرهدست برای آلمانها بود. او زمانی که پیشخدمت سفیر بریتانیا در ترکیه بود، گاوصندوق سفارتخانه را گشود، کُدهای مخفی، لست جاسوسهای بریتانیا و نقشههای متفقین برای حمله به اروپا را بهدست آورد. با به دست آمدن این اسناد، سرنوشت جنگ و حمله به آلمان به کلی تغییر کرد. ریچارد سورج (۱۹۴۴-۱۸۸۵)؛ سورج را همه یک نازی متعصب میدانستند، حین تصدی مشاوریت سیاسی سفیر آلمان در جاپان، اطلاعات سری آلمان را به دشمنان روسی آنها میداد. با گذشت زمان مامورین ضدجاسوسی جاپان هویت سورج را برای متحدین آلمانی خود آشکار ساختند. او در سال ۱۹۴۴ محکوم و اعدام شد. آلدریچ آمس؛ جاسوس شوروی بود که به مدت ۹ سال در سمت یک کارمند قابل اعتماد در سازمان سیا فعالیت میکرد. آمس و همسرش اطلاعات مربوط به جاسوسهای تحت استخدام سیا را در اختیار روسها قرار میدادند. به کمک این دو، مسکو توانست شبکهیی از جاسوسهای دوجانبه تشکیل و مسیر جنگ و رقابت خویش با امریکا را دگرگون سازد.
به باور نگارنده، بخش بزرگی از نبردهای سیاسی، دیپلماتیک و اقتصادی روزگار ما همچنان متأثر از فعالیتهای جاسوسی است. جهان معاصر به شدت تحتتأثیر فعالیتهای جاسوسی قرار گرفته و آن گونه که اشاره شده است؛ سازمانهای جاسوسی در سیاستگذاریهای داخلی و خارجی دولتها عمیقاً دخیل بوده و یگانه مرجع با اعتبار و قوی در تأمین و تحکیم منافع ملی آنها دانسته میشوند.
در جامعه و دولت افغانستان اما جاسوسی و سازمانهای مرتبط به آن، آن گونه که ایجاب مینمود و انتظار میرفت، رشد و تکامل ننموده است. با آن که جامعه استخباراتی کشور در مسیر تاریخ دستخوش تحول زیادی بوده، اما در این زمینه (شبکهسازی جاسوسی) موفقیت چندانی نداشته است. ممکن، سازمان جاسوسی کشور (نهاد امنیت ملی) جاسوسهای فعال در تشکیلات رسمی و غیر رسمی خود داشته باشد؛ ولی چنان مینماید که این تشکیلات بسنده و کارا نبوده است. به هرحال، بهتازگی و با تغییر سمتهای رهبری این نهاد و سپردن کار به اهل آن، امیدها به کارا و فعال شدن هرچه بهتر شبکههای جاسوسی در نهاد استخباراتی کشور بیشتر شده است.
منابع:
- تزو، سان. حمید خانی، محمود (مترجم). هنر جنگ.
- الخلیفه، عمر هارون. علی شمس (مترجم). روانشناسی جاسوسی. تهران، ۱۳۸۸٫
- ساجدی، احمد. سازمانهای جاسوسی دنیا. چاپ نهم، ۱۳۸۱٫
- پلات، ریچارد. فرجادنسب، امیرحسین (مترجم). تاریخچه جاسوسی در جهان. تهران، ۱۳۸۹٫
- ستیز، ملک. گفتمانهایی پیرامون قدرت سیاسی. کابل، چاپ اول، ۱۳۹۷٫