مسمومیتها، ترور و کودتا؛ حمله سری شوروی
یکی از مأموران «کیجیبی» – که به عنوان آشپز بین کارمندان امین نفوذ کرده بود- رییسجمهور و وزیرانش را هنگام چاشت در کاخ ریاست جمهوری تاجبیگ کابل مسموم کرد.
دو دکتور اتحاد جماهیر شوری که از طرح «کیجیبی» بیخبر بودند با تلاش زیاد برای سلامتی امین در کاخ، وزرای وی را به شفاخانه نظامی منتقل کردند.
فقیرمحمد فقیر، وزیر امور داخله که بسیار بهسرعت خود را به کاخ رسانده بود، میگوید: دکتوران لولههایی را برای تمیز کردن معدهاش به دهان و بینی او گذاشته بودند. وقتی معدهاش پاک شد او را به حمام بردند و نیم ساعت بر سر او آب سرد ریختند. پس از چهار ساعت، امین دوباره به هوش آمد. او با عصبانیت به فقیر (یکی از معتمدترین مردانش) برای رفتن به ساختمان وزارت دفاع تماس گرفت.
رییسجمهور افغانستان درحالیکه هنوز در رختخواب بود، تعداد زیادی از نیروهای «کیجیبی» به کاخ ریاست جمهوری حمله کردند و در نهایت او و اعضای خانوادهاش بر اثر درگیری کشته شدند. نیروهای شوروی بر اثر حملهیی هماهنگ، ساختمانهای کلیدی دولت و تاسیسات نظامی کابل را مسدود کردند.
مسکو، امین را که در امریکا تحصیل کرده بود یک متحد غیرقابلپیشبینی میدانست. برخی در کرملین به تلاش او برای برقراری ارتباط با واشنگتن مشکوک شده بودند؛ در همین حال تلاش او برای استفاده از روشهای بیرحمانه برای نابودی رقبا، باعث مخالفت فزاینده کمونیستهای دیگر در افغانستان شده بود.
مسکو روز بعد «ببرک کارمل» رهبر حزب کمونیستی رقیب را بهعنوان رییسجمهور گماشت. هزاران سرباز اتحاد جماهیر شوروی و صدها هواپیما و تانک در روزهای پسازآن وارد افغانستان شد. این تهاجم آغاز اشغال ویرانگر دهساله افغانستان توسط شوروی بود که مسیر را برای چندین دهه درگیری در افغانستان هموار کرد.
فقیرمحمد ۸۶ ساله از تالارهای خالی کاخ تاجبیگ که اکنون در حال بازسازی است، میگوید: «حمله شوروی بدترین و تاریکترین روز برای افغانها بود؛ بدبختیهایی که از آن روز آغاز شد تاکنون ادامه دارد.»
زمانی که فقیر به وزارت دفاع رسید، یعقوب خان، فرمانده ارتش در حال ملاقات با چندین مشاور نظامی شوروی در دفتر او بود.
پس از خوشآمدگویی به مهمانها، فقیر خواست روی یک نیمکت بنشیند، اتاق کناری آتش گرفته بود، او رفت تا مانع آتشسوزی شود.
فقیر میگوید: «پس از چند دقیقه، یعقوب خان وارد اتاق شد و روی تخت افتاد. او دو تیر خورده بود و بهشدت مجروح بود.» یعقوب خان پس از چند دقیقه مُرد. او در خون خان غرق بود، فقیر اسلحهاش را گرفت و به آن طرف رفت.
او میگوید: با افزایش صدای تیراندازیها چیز دیگری را نمیتوانستی بشنوی. افراد شوروی نارنجکهای دستی پرتاب میکردند، راکت میزدند و از کلاشینکف استفاده میکردند.
«آنها شبیه روسها به نظر میرسیدند»
دولت وزیری، سکرتر «خان» در اوج تیراندازی در دفتر خود در ساختمان وزارت دفاع نشسته بود. وزیری که در آن زمان ۲۶ساله بود، میگوید: «بلند شدم، کلاشینکف را گرفتم و پنجره را باز کردم. دیدم تیراندازی پراکنده جریان دارد، چند تیر شلیک کردم.»
وزیری میافزاید: «مهاجمان لباس زرد و کلاه پشمی داشتند و همانند روسها به نظر میرسیدند.» او سپس به سوی دفتر خان رفت. مترجم اتحاد شوروی به سمت رییس خود شلیک کرد. وزیری بهسرعت از راهرو خارج شد و یک سرباز اتحاد شوروی را نشانه گرفت.
او میگوید: «پیشازاین که بتوانم او را بزنم، به سوی من شلیک کرد و یک مرمی به مچ دستم اصابت کرد و کلاشینکف از دستم افتاد؛ سپس یک مرمی دیگر به شکمم و یکی به پای راستم اصابت کرد.»
وزیری به اتاق مجاور پناه برد. یک نارنجک در همان نزدیکی فرود آمد و در را آتش زد؛ او در گوشهیی پنهان شد. وزیری میگوید: «برای یک لحظه فکر کردم که چرا روسها به ما حمله کردهاند؟ در آن زمان، آنها در حال پرتاب نارنجک دوم بودند که من پنجره را باز کردم و پریدم.» در این پرش، ران پای وزیری شکسته و خورد شده است.
ویتاس لوکسیس، یک چترباز سابق اتحاد شوروی در لیتوانی، میگوید: «کار ما خنثی کردن هرگونه نیروی کمکی بود که به کمک امین میآمد.»
او میافزاید: «تاریک بود» زمان زیادی برای فکر کردن درباره آنچه قرار است اتفاق بیفتد وجود نداشت. ما مجبور بودیم دستور آمران خود را اجرا کنیم. صدای شلیک را میشنیدیم؛ اما نمیتوانستیم زیاد توجه کنیم.
نیروهای ویژه «کیجیبی» بیشتر با لباس ورزشی و لباس شخصی، برای جنگ با گارد ریاست جمهوری و اعضای خانواده امین به طبقه دیگر رفتند.
او میگوید: «هیچ نیروی حمایتی به کمک امین نیامد، من نمیدانستم چطور فرار کنم. ما با دستگاههای دید در شب، اسلحه و مسلسل تجربه زیادی نداشتیم.
پس از چند ساعت جنگ پایان یافت. بیش از ۲۰۰ افغان کشته و بیش از ۱۰۰۰نفر تسلیم شدند. در اسناد طبقهبندیشده «کیجیبی» آمده است که در این جنگ بیش از ۱۰۰تن از کارکنان شوروی نیز کشته شدند.
اعتقاد بر این است که امین هم در اثر اصابت گلوله درگذشته است. تمام بستگان مرد او در کاخ تاجبیگ یا بر اثر درگیری کشته یا اعدام شدند و همچنین همسر، دختر و نوههای او زندانی شدند.
«بهتر بود میمردم»
فقیر که هفت ساعت در یکی از اتاقهای شخصی خان پنهان شده بود، صدای یکی از همکارانش را شنید که میگفت: «اگر کسی در اتاق است بیاید و اسلحه خود را بر زمین بگذارد.»
او گفت: «او دوست من بود؛ بنابراین تصمیم گرفتم خارج شوم.»
هنگامی که فقیر خارج شد، سربازان شوروی او را دستبند زدند. فقیر میگوید: «آنگاه فهمیدم شوروی به ما حمله کرده است و من نباید از اتاق خارج میشدم، نمیخواستم تسلیم شوم، بهتر بودم میمردم.»
نیروهای شوروی، فقیر را به طرف مقر نظامی خود بردند. وی به اعدام محکوم شد و به پلچرخی، زندان بدنام در خارج از کابل که گفته میشود امین، هزاران تن را برای مرگ به آنجا فرستاده بود، منتقل شد.
در این حال وزیری، روز بعد از حمله، در یک اتاق عملیات شفاخانه به هوش آمد. او میگوید: «من با اجساد کشتهها بودم.» وقتی فهمیدند هنوز زندهام، مرا به عملیاتخانه شفاخانه منتقل کردند.
او برای بهبود جراحتهایش ۱۳ماه در شفاخانه بوده است. پسازآن، وزیری بهعنوان افسر در ارتش تحت حمایت شوروی در افغانستان خدمت کرده است.
لوکسیس صبح روز بعد برای یافتن صحنههای تخریب، از کاخ تاجبیگ بازدید کرد. او میگوید: «آن یک کاخ زیبای بسیار بزرگ بود. فرشهای زیبا، مبلمان، میز، گچکاری هنری و چلچراغهای قشنگ داشت.»
او میگوید: «همه جا پرخون بود، اما جسد مردهیی دیده نمیشد.» پس از ختم غایله در کاخ، نیروهای شوروی اجساد امین و اعضای خانواده او را با فرشها پیچیدند و در گورهای بدون نشانه دفن کردند و دیگر هرگز آن اجساد پیدا نشد.
«بزرگترین خیانت»
عنصر غافلگیرکننده کلیدی این بود که این شورش باعث شد اتحاد شوروی، افغانستان را تصرف کند. تصمیم شوروی برای سرنگونی امین یک شوک بود، از جمله برای رژیم کابل که در آن زمان به دست کمونیستهایی بود که پس از کودتای خونین ۱۹۸۷ روابط نزدیکی با مسکو ایجاد کرده بودند.
فقیر میگوید: «شورویها بزرگترین خیانت را مرتکب شدند. ما رابطهیی برادرانه داشتیم و تصور نمیکردیم آنان به ما حمله کنند.»
فقیر در سال ۱۹۸۹ بعد از خروج شوری از افغانستان، پس از ده سال و سه ماه از زندان آزاد شد.
وقایع ۲۷ دسامبر ۱۹۷۹ تأثیر ماندگاری برجای گذاشت و یک جنگ چهاردههیی را آغاز کرد که هنوز پایان نیافته است. ارتش شوروی بسیار زود گرفتار جنگ پرشور مجاهدین تحت حمایت امریکا شد.
اتحاد شوروی پس از کشتن ۲ میلیون افغان و دستکم ۱۵هزار سرباز اتحاد جماهیر شوروی، در سال ۱۹۸۹ نیروهای خود را از افغانستان خارج کرد. میلیونها افغان دیگر آواره شدند و عمدتاً بهعنوان پناهنده به پاکستان و ایران رفتند.
در سال ۱۹۹۲، مجاهدین قدرت را از رژیم کمونیستی گرفتند؛ اما پس از چند ماه، یک جنگ داخلی ویرانگر در میان جناحهای مجاهدین رخ داد و راه را برای ظهور طالبان هموار کرد. در آن زمان اتحاد جماهیر شوروی دیگر وجود نداشت.
نویسنده: فرید بیژن
منبع: رادیو آزاد اروپا (رادیو آزادی)
ترجمه: ج. محمدی