اوزبیکهای برندهٔ انتخابات
سهراب سمنگانی
در آغاز کارزارهای انتخاباتی، وقتی تکتها تشکیل شد و جنرال دوستم از تکت داکتر عبدالله حمایت کرد، رییسجمهور غنی گزیر یا ناگزیر باید یک تعداد از چهرههای تاثیرگذار اوزبیکها را در کنار خود جمع میکرد تا حداقل بخشی از رای اوزبیکها را به خود اختصاص دهد.
واقعیت امر این است که مناسبات قدرت فعلا در افغانستان بر محور قوم میچرخد و در انتخاباتها، تکتهای جدی و قوی تمامی تلاششان بر این است که چهرههای سیاسی تاثیرگذار و دارای پایکاه و جایگاه اجتماعی قوی را از اقوام مختلف دور خود جمع کنند.
به همین لحاظ در انتخابات اخیر، هم تکت دولتساز و هم تکت ثبات و همگرایی تلاش و تمرکزشان بر این بود تا چیدمان قومی را به صورت دقیق و حسابشده در نظر بگیرند.
با این وجود که بیشترین رای در انتخاباتها بر اساس چند محور قومی میچرخد، اما ساختاری را که قانون اساسی پیشبینی کرده، در حلقه نخست رهبری، صرف سه شخص جای دارد که عبارت از رییسجمهور و دو معاون آن است.
به همین دلیل یکی از چالشهای جدی در انتخاباتهای افغانستان چیدمان اقوام است که در هر صورت یکی از این اقوام خواسته یا ناخواسته از حلقهٔ نخست بیرون میمانند.
بنابراین در دو دور گذشته هر دو تکت پیشتاز بهنحوی تلاش کردند این خلا را بهصورت خارج از تشکیل با یکی از چهرههای پرنفوذ بهعنوان نمایندهٔ قوم بیرونمانده از حلقهٔ نخست وعده کنند.
با این حال در واپسین روزهای انتخابات نیز چالش جدی همین مساله بود، اما در این میان قصهٔ اوزبیکها با دیگر اقوام کمی متفاوتتر است. چون در اقوام دیگر چهرههای مدعی رهبری بسیار است، پیدا کردن شخصیتهای هموزن کار دشواری نیست و گزینههای زیادی روی میز است. لیکن در میان اوزبیکها چون تا هنوز تقریبا یکقوم تکحزبی هستند، پیداکردن چهرۀ تاثیرگذاری که بتواند در انتخابات موضع جدا و مستقل از جنبش داشته باشد، به دلایل زیادی کار دشوار است. هرچند یکی از استراتیژیهای مهم دکتور غنی در پنجسال گذشته لغزاندن پایههای رهبری قومی در افغانستان بود که انصافا در پیادهکردن این استراتیژی موفقیت قناعتبخشی هم داشت. افت جایگاه مردمی برخی رهبران پرادعای قومی دال بر این مدعاست. اما جایگاه مردمی جنرال دوستم با تمام تلاشها و برنامهریزیها آنچنان تغییر نکرد.
به همین لحاظ وقتی جنرال دوستم در انتخابات اخیر در تیم مقابل رییسجمهور غنی ایستاد، چیدمان قومی در تکت دولتساز به یک معضل جدی تبدیل شد. چون در میان اوزبیکها هنوز جنرال دوستم یگانه رهبری است که از جایگاه خاصی برخوردار است و ایستادن در تیم مخالف او کار هر اوزبیک نیست.
بنابراین رییسجمهور غنی در گام نخست روی غضنفر سرمایهگذاری سیاسی کرد و البته بعدها معلوم شد که غضنفر نیز روی تکت دولتساز سرمایهگذاری اقتصادی کرده بود، اما آنچه نیک معلوم است، این است که غضنفر یک تاجر بود و پایگاه مردمی آنچنانی در میان اوزبیکها نداشت/ ندارد.
با این حال تکت دولتساز بر آن شد تا هر طوری که شده چند چهرهٔ سیاسی و با نفوذ را از میان اوزبیکها گزینش کند که هم جرأت ایستادن در تیم مخالف جنرال را داشته باشند و هم توان آوردن رای قابل ملاحظهٔ اوزبیکها را.
استراتیژیستهای دولتساز درنهایت روی دو چهرهٔ جوان و بیروکرات و در عین حال پرنفوذ (سید انور سادات و متین بیگ) دست ماندند و بهشدت سرمایهگذاری سیاسی کردند. از آنجاکه اوزبیکها بیشتر در شمال و شمال شرق افغانستان مستقر هستند، این چهرهها نیز به صورت بسیار حسابشده و هدفمند گزینش شدند.
متینبیگ فرزند ارشد شهید فرمانده مطلببیگ که تحصیلکردهٔ هند است و در سالهای پسین در میان اوزبیکهای شمال شرق جایگاه خوبی دارد، تنها دلیل رای اوزبیکهای شمال شرق به دولتساز شد. هرچند متینبیگ شخصا رابطهٔ چندانی با جنبش نداشت و با جنرال هم هیچگاه از نزدیک کار نکرده بود و در پنجسال گذشته هم یکی از نزدیکان غنی به شمار میرفت. اما برای سید انور سادات که هم سابقهٔ جنبشی داشت و هم سالها با جنرال از نزدیک کار کرده بود، ایستادن در تیم مخالف جنرال کاری به شدت پر ریسک بود، ولی با توجه به ویژگیهای شخصیتی که داشت، این ریسک را پذیرفت و طوری بازی کرد که هم خشم جنرال برانگیخته نشد و هم در ساحهٔ نفوذ جنرال رای قابل ملاحظهٔ اوزبیکها را به نفع دولتساز واریز کرد.
با توجه به این پیشدرآمد، باور نگارنده بر این است که برندگان اصلی انتخابات پسین در میان اوزبیکها، همین دو چهره (متینبیگ و سید انور سادات) بودند که با عقلانیت سیاسی وارد بازی شدند و به شدت ماهرانه و محتاطانه بازی کردند و سر انجام رییسجمهور غنی را از چالش رعایت چیدمان قومی پیروزمندانه عبور دادند و آیندهٔ سیاسی خود را برای پنجسال دیگر تضمین کردند.