طرح بیمعنای «کاهش خشونت»
در این روزها که مذاکرات صلح میان هیئت نمایندگی طالبان در قطر و آقای خلیلزاد، فرستاده ایالات متحده امریکا در امور افغانستان، به مرحله توافق نزدیک شده، توافق بر سر آتشبس که یک رکن اساسی این مذاکرات است، به یک اصطلاح بیمعنی «کاهش خشونت» تنزل یافته است که اگر از هر چشماندازی به آن نگریسته شود، بهشدت پرسشبرانگیز مینماید.
نخستین پرسش این است که اگر طالبان واقعاً برای قطع جنگ نیت خیر دارد و برای تامین ثبات و استقرار صلح آمادگی نشان میدهد، چرا از آتشبس طفره میرود؟ این نخستین سنگبنای اعتماد برای برقراری صلح تعبیر میشود.
پرسش دوم از بار حقوقی «کاهش خشونت» است که تاکنون در منازعات بشری برای آن بار حقوقی تعریف نشده و اصولاً هیچ ابزاری نیز برای سنجش میزان کاهش و یا افزایش خشونت معرفی نشده است.
از سوی دیگر کاهش خشونت در خوشبینانهترین تفسیر به این معنا خواهد بود که اگر اراده طالبان بر کشتن بیست نفر باشد، آن را به هجده نفر تقلیل خواهد داد و بنابراین کم کردن دو نفر از میان بیست نفر قربانی، به مفهوم علاقهمندی طالبان برای استقرار صلح است.
اکنون کسی از آقای خلیلزاد و هیئت طالبان مقیم قطر بپرسد که در صورت وجود اراده نیرومند برای کشتن مردم افغانستان و حاضر نشدن آنها به توقف این فرایند، این مردم به کجای وعدههای طالبان دستمال امید بربندند و بدانند که آنها واقعاً برای قطع جنگ آمادگی گرفتهاند یا خیر؟ اصولاً چرا طالبان از آتشبس میترسند و ریشههای این نگرانی در کدامین آبشخورهای استخباراتی تغذیه میشود؟
اینها پرسشهای درشتیاند که بسیاری بهجای ارائه پاسخ به آن، درصدد توجیه و تفسیر کلامی آن برآمدهاند و برای تعمیم معنای کاهش خشونت به آتشبس غیررسمی، عرقریزی میکنند.
جنگ دو حالت متعارف و به رسمیت شناختهشده دارد که یکی ادامه جنگ و دیگری توقف جنگ است که در ادبیات منازعه از ادامه جنگ به معنای ادامه فرایند خشونت و از توقف جنگ به معنای توقف خشونت و کشتار سخن میرود.
خارج از این دو حالت، ترمنالوژی جدیدی برای توقف منازعه تعریف نشده است تا حد وسطی این دو حالت باشد. از همینرو کاهش خشونت اصطلاحی بیمعنا و بیمصرف است که هیچگونه التزام حقوقی برای آن تعریف نشده است. از همینرو به علایق یک طرف منازعه بهمنظور توقف منازعه تعبیر نمیشود.
اینکه چرا طالبان به آتشبس توافق نمیکنند، گفته میشود که این گروه به سه بدنه مختلف تبدیل شدهاند و از همینرو نمیتوانند بهعنوان یک گروه یکپارچه و تابع یک دستور واحد، عمل کنند.
دفتر سیاسی طالبان به علت اینکه این موضوع را از یک طرف از چشم ناظران و مفسران سیاسی پنهان نگه دارد و از سوی دیگر به قدرت چانهزنی خود با طرف امریکاییها صدمه وارد نکند، از توافق بر سر آتشبس طفره میرود و اصطلاح کاهش خشونت را به میان آورده است.
اما مقدم بر همه، واقعیتی که از طرف کثیری از رهبران و جریانهای سیاسی عمداً پردهپوشی میشود، اشراف و نظارت اسلامآباد بر فرایند گفتگو میان طالبان و جانب امریکایی است که اراده و خواست اسلامآباد در مورد برقراری صلح در افغانستان، از زبان ملا غنی برادر و از آدرس دفتر طالبان در قطر به نمایش گذاشته میشود.
ایالات متحده امریکا البته به دلیل اینکه بتواند با تقبل هزینه کمتر از باتلاق افغانستان خارج شود، توجیه و تعریفهای فریبندهیی برای این مذاکرات به خورد افکار عمومی مردم امریکا میدهد که گویا با امضای توافق میان طالبان و جانب امریکایی، ماموریت نیروهای امریکایی و جامعه بینالمللی در افغانستان به موفقیت به انجام شده است.
اما واقعیت چیز دیگری است و جنگی که مردم افغانستان را به ستوه آورده، هنوز به نقطه پایان نزدیک نشده است؛ زیرا اسلامآباد در حالت عادی از حمایت طالبان دست نخواهد کشید و خواست طالبان هم چیزی کمتر از استقرار امارت طالبانی نیست.
اما در اینسوی قضیه، سرنوشت دولت افغانستان با نتایج انتخابات گره خورده است. از طرف دیگر درست معلوم نیست کمیسیونهای انتخاباتی با چه غرض و مرضی مواجه شدهاند که اعلام نتایج نهایی انتخابات را این همه به درازا کشاندهاند.
کمیسیونهای انتخاباتی هرچه زودتر باید به انتظار مردم افغانستان نقطه پایان گذاشته و نتایج انتخابات را اعلام کنند تا دولت منتخب بتواند با اختیارات کامل به موضوع صلح بپردازد.
اما در وضعیت موجود واقعیت این است که دولت بر سر اقتدار با همه کموکاستیهای خود تنها آدرس قانونی مردم افغانستان برای مقابله و گفتگو با طالبان به شمار میرود و تاکید آن بر قبول آتشبس از طرف طالبان بهعنوان پیششرط آغاز مذاکرات بینالافغانی، تمثیل خواست مردم افغانستان تعبیر میشود که از ادامه جنگ به ستوه آمدهاند. همه میدانیم که توقف جنگ بدون برقراری آتشبس امکانپذیر نیست.
سرمقاله/ تحلیل روز