خادم با چپن اربابی؟!
سروش کامیار
در افغانستان، وقتی میگویند در فلان ادارۀ دولتی وظیفه گرفته، اولین واکنش این است که پیدا و پناهش چطور است؟! پیدا و پناه اشاره وقیحانهیی به دزدی است. یعنی دزدی و زیرشاخههای آن مثل رشوت، باجگیری، شیرینی، تحفه و غیره، حالا در افغانستان از ملا انصاری هم خطرناکتر است. سرطانی بدخیم که نتایجی وحشتناک دارد، اخلاق حمیدۀ مردم را نابود کرده و جامعه را از درون خالی میکند.
در نتیجۀ همین رفتار است که ملا مجیبها رشد میکنند. چون زر و زور و تزویر از قدیم یار دبستانیاند. مقامی که با صرف پول، وظیفهیی را خریده است و زر و زور دارد، برای حفظ و ازدیاد آن به ارباب تزویر محتاج است. برای همین از والی هرات که درباره ملا مجیب پرسیده بودند، گفته بود وی دوست صمیمی من است و از آزادی بیان استفاده میکند!
یک نفر که در مدارس دینی امنیتی ایران و عربستان زندگی کرده با یک نفر که دفتر دلالی وظیفه و نظیفه در وزیر اکبر خان داشته، چه رفاقتی با هم دارند که صمیمی هم باشند. یک نفر که مردم، روزهخوردنش را دیدهاند و نماز خواندنش را نه، که البته این یک امر شخصی است و به آن کاری نداریم، اما همین آدم چطور با بنیادگراترین ملای وقتش نسبت «رفاقت» دارد، جز مناسبات قدرت و ثروت.
برای همین است که وقتی یک نفر به چوکی دولتی چه مدیریت چه ریاست چه معینگری تکیه میزند، خیل اهل طمع برایش مرقع پشمینۀ چپن میبرند، اتفاقی که تنها در افغانستان میافتد، برای این (که زیر جامه کشد می کسی گمان نبرد.)
در هیچ کشور سالمی برای یک مقام دولتی کسی هدیه برده نمیتواند، چراکه بردن و دادن هدیه به او جرم است. سارنوالی اگر نهاد سالمی باشد، طبق قانون باید همه این هدیهدهندگان را محاکمه کند. بهطور صریح در قانون ذکر شده که دادن هدیه به مقام دولتی به معنای رشوتدهی است و هر دو نفر باید جزا ببینند. اگر این هدیه در دفتر دولتی باشد که بیشتر هم مجرمانه است.
معنای دادن چپن به یک مقام دولتی در دفتر دولت، چه معنای دیگری میتواند داشته باشد؟ کودک هم درک میکند که به طمع کمک دولتی و امید یک امر غیر قانونی در روز بادا و مبادا این نمایش اتفاق میافتد.
علاوه بر اینکه این عمل مخالف قانون است، نمایشی شرمآور هم هست. در کشوری به فقیری افغانستان، این چه خودفروشی و قدرتنمایی بیجایی است. حتا به زنان هم حالا چپن میبرند. معنای اول این تفاخر، جدا کردن صف از دیگر مردم عادی است. درازدستی این کوتهآستینان بین.
چپن بهطور سنتی، لباس خانها و خاقانهای شمال افغانستان است. بالاپوشی با پشم بره، شتر یا گوسفند یا ابریشم با آستینی دراز به معنای دست نگه داشتن از کار. کسی که در روستاهای سنتی ما، ارباب میشده، دیگر دست از کار در زیر آستینهای بلند میپوشانده و در عوض چندین نوکر و غلام استخدام میکرده تا کارهایش را بکنند.
معنای چپنپوشیدن این بوده که من نوکر زیاد دارم و خودم کار نمیکنم و معنای تحفه دادن چپن هم این بوده که شما از امروز ارباب مایید. به قول قدما عرض بندگی کردن.
اگر از این منظر ببینیم، هدیهگیرندگان باید محاکمه مضاعف شوند؛ چون کارمند دولت ارباب مردم نیست، خدمتکار مردم است.
برای همین در انگلیسی سیول سرویس و در افغانستان نوکری میگویند. در ادبیات گفتاری ما بهخصوص در ادبیات گفتاری کابل، هنوز هم وظیفه را نوکری میگویند. یعنی کسی که در ادارۀ خدمات ملکی وظیفه دارد نوکر مردم است، نه ارباب چپنپوش. کسی که در مقام دولتی، تبختر و تفاخر بفروشد بیهیچ تردیدی تخطی از قانون کرده و باید محاکمه شود.
همه اینها از طرفی ضعف مدعیالعموم است. سارنوالی یا دادستانی موظف است به عنوان مدعی روان عمومی جامعه به این رفتارها رسیدگی کنند و اگر یکی دو بار رسیدگی شود، دیگر شاهد این قصهها نخواهیم بود، البته اگر خود دادستانی پر از چپن نباشد.