آقای اسکرینچ
سلیمان باختری
وزارت معدن، یک وزارت سکتوری و تخصصی بسیار جنجالی است. هم رییسجمهور امریکا به معادن افغانستان بهعنوان ذخیرۀ جبران خرجهایش از آن نام برده بود، هم معاون آی.اس.آی در سخنرانی چند روز قبلش، بعد از آنکه افغانستان را بخشی از پاکستان خوانده بود، معادنش را گنجینهیی برای مداوای زخمهای کشور خود نامیده بود.
داکتر صبا که از قضا در امریکا تحصیلیافتۀ دکتورای معادن و از نزدیکترین کمپاینرهای رییسجمهور بود در این وزارت، یک سال دوام نکرد. صبا از حلقۀ روشنفکری دم میزد و عضو هیچ باندی نبود، در دفاعیهاش برکناری خود را خواستۀ باندها و کارتلهای مافیایی خوانده بود. او گفته بود مرا برکنار کردند تا یکی از این باندها بر این وظیفه تکیه بزند که در مقابل غارت، سازش کند.
دو سال بعد، وزیر شهرسازی هم به خاطر گرفتن معدن طلای بدخشان از وزارت کنار رفت. و تا حالا که در حکومت جدید، مستر اسکرینچ بر آن تکیه بزند. کسی که در افشاگری یازنهگرایی نامش مطرح شد؛ مدیر برنامهها، رییس انسجام، سخنگو، مسوول مطبوعاتی، مسوول روابط، معین سیاسی، سرپرست وزیر خارجه و حالا سرپرست وزارت معدن. همه اینها را در چهار سال چون برق و باد انجام داد. نزدیکترین آدم بیحاشیه به حلقۀ جنجالی سلام رحیمی و نادر نادری.
در سالهای تحصیل، یکی از همصنفیهای ما در حل هر مشکل صاحبنظر بود و از مناسبات عملی و مشکلات روزمره گرفته تا عوارض موتر، ترمیم برق، موبایل، تلویزیون و حتی کمپیوتر و خیاطی نیز صاحب استعداد بلند و تجارب ارجمند کاری بود و دوستان به او «آچار فرانسه» میگفتند که نام کوچهییاش را «اسکرینچ» میگوییم.
اسکرینچ به علت بازشدن دهنۀ آن در درجات مختلف، یکی از مهمترین و ضروریترین وسیلهها در منازل و ورکشاپهای ترمیم وسایل نقلیه و موترهاست و در هرجا کاربرد دارد و برای باز و بسته کردن هر نتوبولتی مناسب است.
از همینرو اسم آن به آدمهایی که هرکاره و برای حل هر مشکل صاحبنظر و تجربه باشند و دهنهشان برای هر چیز بتواند باز شود نیز تعمیم داده شده است؛ بنابراین میتوان به اینگونه آدمها اسکرینچ گفت.
در ساختار کنونی مدیریتی دولتی ما از چند نفر خاص مثل آقای هارون چخانسوری میشود بهعنوان اسکرینچ حکومتی نام برد که در سالهای پسین از برکت چنین مهارت، در مدارج بلند دولتی و پستهای مختلف رهبری گماشته شدهاند.
ملای تایمنی معروف در تبلیغاش گفته بود که با تعویذ من میتوانید هرکاره شوید. شاید وی از بخت بلند پُرتعویذ خود، صاحب این کرامات شده باشد یا نظرِ معنوی ملای تایمنیها به او دوخته شده باشد که اینگونه از سخنگویی به مشاوریت استراتژیک میرسد و از آنجا به معاونت اداره امور، بعد معینیت سیاسی و سرپرستی وزارت امور خارجه و فعلا به مقام سرپرستی وزارت معدن دست مییابد.
چه شانس طلایی، دانش و مهارت بلندی شامل حال چخانسوری شده که هم میتواند در عرصۀ تعریف و تبیین سیاست خارجی افغانستان صاحبنظر، مدیر و مدبر و هم در مدیریت کشف و استخراج معادن افغانستان و استفاده بهینه از آن دارای اندیشه و صاحب نظریات فراوان باشد!
البته این شاخصههای مدیریتی، صفت بسیار بلندی است که بهندرت کسی به آن دست میباید؛ اما این صفت، بیش از بخت و تعویذ، «مشکل» قحطالرجالی و خویشخواهی را در یک کشور به نمایش میگذارد.
در ساختار مدیریت دولتی و آنهم در نزدیکترین حلقه به جناب رییسجمهور، پریدن از برنامههای استراتژیک به سیاست خارجی و از آن به سیاستگذاری و مدیریت معادن کشور امری است که این ایام خشم مردم را برانگیخته است؛ زیرا بیش از همهچیز به اعتبار و حیثیت مدیریتی مقام ریاست جمهوری صدمات جدی وارد میکند.
بهطور مثال وقتی افکار عمومی به این تقرریهای مختلف اینچنینی در مناصب کاملا متضاد و مختلف مواجه میشود، نخستین پرسشی که سخت برایشان آزاردهنده میباشد این است که آیا دولت خداداد ما بهغیر از یک اسکرینچ، هیچ وسیله دیگری ندارد تا برای امری مشخص و تعریفشده ساخته شده باشد و در همان زمینه صاحب کرامات و معجزات باشد؟
پرسش دوم این است که با وجود این همه متخصص زمینشناسی، معدن، سیاست، روابط بینالملل و… که اغلب دارای مدارک معتبر از داخل و خارج کشورند و در همان بخش صاحب کمال و جمال، چه ضرورت به اسکرینچ است که برای سامانبخشیدن به هر نابسامانی از آن استفاده شود؟
البته حرف اینجاست که در صورت موجودیت ابزارهای مشخص و تعریفشدۀ ذهنی، چرا باید یک فرد همهکاره باشد و در هر زمینه که ضرورت به مدیر مدبر احساس شود، چنین فردی به کار گماشته شود؟
شاید آقای چخانسوری از حسن صداقت و وفاداری به مردم و نظام و بیشتر به حلقه لابی زورمند برخوردار است؛ اما با لابی نمیتوان در مدیریت یک بخش سکتوری (وزارت معدن) کارساز واقع شد و یا در تعریف و تدوین سیاست خارجی و مدیریت آن که بخش بسیار حساس و کلان مملکتداری است.
معلوم است که حلقۀ محاصرۀ رییسجمهور بسیار تنگ است و راه دیدار او را با همه نخبگان مسدود کرده.
از همینرو انتظار میرود جناب رییسجمهور و حلقۀ نزدیک به ایشان که در اینگونه تقرریها اثرگذارند، به این واقعیت نیز دقت کنند که بهرغم بدبختیهای فراوان که بر سرنوشت این ملک سایه افکنده، فراوانند کسانی که افزون بر صداقت کاری و دلسوزی به وطن از دانش بلند تخصصی در یک بخش تعریفشده برخوردارند و نیازی نیست که با وجود آنها از اسکرینچ استفاده شود!
به نام خدای عادل
با سلام و عرض ادب : مقاله وزین آقای باختری را خواندم و از محتوای آن آگاه شدم و بر مهارت های فوق تخصصی آقای چخانسوری تحسین کردم. بر علاوه القاب که نگارنده ارزانی شان کرده است در تعبیر ما به این گونه افراد می گویند: ( همه فن حریف).
با خوانش این مقاله به یاد یک خاطره افتاد که هشت سال پیش روزی به اتفاق یک دوستی از شهروندان بلخ که حالا در استرالیا رحل اقامت افگنده است، غرض ملاقات با آقای تاج محمد وردگ رفتم. در لابلای صحبت ها از آقای وردگ پرسیدم که جناب :
شما که ریش تان را در آسیاب نه بلکه در آفتاب سفید کرده اید، گرم و سرد روزگار را زیاد دیده اید و حکومت های مختلف از ستم شاهی تا جمهوری استبدادی و کمونستی و مجاهدین و طالبانی و تکنوکرات ها و خلاصه همه اشکال آن از سرخ و سفید تا سبز و سیاه را دیده و تجربه کرده اید، لطف کرده بگوئید که چرا کار این کشور به سامان نه می شود ؟
مرحوم وردگ لبخندی ملیحی زد و گفت: بچیم! بر علاوه دیگر عوامل داخلی و خارجی یکی از علت های عمده نابسامانی کار ها درین کشور پیدا کردن کار برای افراد است نه پیدا کردن افراد برای کار». از صحبت های روان شاد وردگ خوشم آمد و به صورت دقیق مصداق های عملی آن را در کشور می بینیم.
ارگ در انحصار باند سلام رحیمی و نادر نادری است. و هر چه این ها بخواهند، همان می شود. در زمان شیوع فساد اخلاقی در معارف لوگر که آقای نادری سمت ریاست اصلاحات اداری را داشت، یکی از گنده پیران لوگر به نام خواجه نورالحق هاشمی شعر زیبای در مورد فساد معارف و امتحان اصلاحات اداری چنین نگاشته بود:
اگر از امتحــان پرسی، کدام است امتحــان این جا ؟
ز نظــم امتحــــــــــــــان هر گز نه می بیــنم نشــان این جا
همه اشکش زبهر جیب به صورت است روان این جا
معـــارف اوفتـــــــاده است به دست مفـســــــدان این جا
به دور نقطــه «فسق و فساد» می چـرخـــد پرکارش
در زمان تحصیل در پشاور در سال ۱۳۶۸- ۱۳۶۹ خورشیدی استادی داشتیم به نام انجنیر مبین کوهیار که از ولایت پنجشیر بود، در لابلای درس های مدیریت همواره به ما می گفت :
«دانشجویان عزیز! شما در آینده کارمندهای بلند پایه دولت می شوید، باخبر که در استخدام دلسوزی نه کنید، که اگر در استخدام دلسوزی کردید، به یک نفر ترحم می کنید و به یک جامعه ستم.»
حال حکومت فساد سالار با استخدام های مافوق امتحان و ما فوق تخصص به یک نفر ترحم می کند و به یک جامعه ستم. عاقبت این سرزمین با چنین کادر های همه فن حریف به خیر. و تشکر از روزنامه وزین راه مدنیت با نشر چنین مطالب که ذهن همه را روشن می سازد.