دانش اکثریتی!
(سلسلهمقالات ویژۀ نقد عملکرد معاونت دوم ریاستجمهوری/ شماره ۲)
صبور بیات
با اینکه افغانستان کشور اقلیتهاست، اما این گزارۀ باطل، یک قوم اکثریت دارد و آن قوم غالب است و بیش از خود مدعیان برای استاد دانش حجیت داشته است؛ به همین علت از یکسو با کوتاهآمدن در مقابل اکثریتخواهی شریک قدرتش، اقلیتهای جامعۀ تشیع را مغلوب حساب کرده است.
استاد دانش چنانچه از شعارها و سخنانش برمیآید از آدرس «هزاره و شیعۀ» افغانستان وارد سیستم حکومت شده است؛ اما شیعیان متشکل از چندین اقلیت دیگر مانند سادات، بیاتها، قزلباشها، افشاریها، بختیاریها، تاجیکان شیعه، شیعیان فارسیوان قندهار، گردیز، هرات و فراه، ترکان شیعه، خلیلیها و دهها گروه دیگر است که گاهی بهقاعده غلبه «هزاره» نامیده میشوند؛ اما در عمل، گروه غالب، همۀ آنها را نادیده میگیرد.
استاد دانش افزون بر اینکه از محرومیت و محکومیت قومی که به آن وابسته است خبر دارد، نهتنها خبر دارد که محرومیتها و محکومیتهای قومی را زیسته و نفس کشیده است، در حزبی سالهای متمادی برای رهایی محرومیت و محکومیت قومی در افغانستان مبارزه کرده است.
حزبی که استاد دانش عضویت آن را داشت بهقول اعضای آن و رهبرش بهعلت نادیدهانگاریها و حقتلفیهای حقوق قومی بهخصوص مشارکت سیاسی، وارد جنگهای داخلی خانمانسوز و شدید شد. حزب آقای دانش در جنگهای داخلی کشور طرف مهمی از قضایا بهشمار میرفت، به افغانستان خساراتی وارد شد و قومش بهعلت همان جنگها تا حدودی امتیازاتی نیز بهدست آورد.
استاد دانش از کادرهای برجسته و استادان زبده حقوق کشور و حکومت بهشمار میرود. او کارنامۀ سمت وزارت عدلیه را دارد. در حکومت وحدت ملی در کمیسیون عالی تقنین حضور داشت و کتابهای بسیاری درباره حقوق نگاشت و از الف تا یای مزایا و کاستیهای قانون در افغانستان را بهدرستی میفهمد و فراتر از آن، او معاون دوم رییسجمهوری است.
یکی از انتقادات جدی بر استاد دانش عدم حمایت او از اقلیتهای قومی خواستار درج نام قومشان در شناسنامههای الکترونیکی است. تمام اقوام دارای مطالبه موردنظر چه گروهی و چه انفرادی بارها و بارها در دیدار با او مطالبات هویتخواهی خود را مطرح کردهاند؛ اما استاد دانش از مطالبه قانونی و حقوقی اقوام اقلیت حمایت نکرده است.
در قالب شعار و الفاظ همواره گفته است که اقوام حق دارند با هویت قومی خود شناخته شوند و نامشان درج شناسنامههای الکترونیکی شود؛ اما در عمل سکوت مبهم وی او با پرسش مواجه کرده است.
او جدای از اینکه فیصله شورای عالی استرهمحکمه، مکاتب اکادمی علوم کشور و گزارش هیئت موظف ریاست جمهوری برای خواست اقوام را خوانده است، تفسیر اصطلاح «سایر اقوام» در ماده چهارم قانون اساسی را میفهمد و واقف است که این مطالبه حقوقی و قانونی برحق است و در رأس دستگاه قانونی قرار دارد؛ تا جایی که رییسجمهوری در این حوزه از او میشنود؛ اما وی از مطالبه قانونی شهروندان کشور چشمپوشی کرده است.
یکی از دلایلی که افغانستان به ملتشدن نزدیک نمیشود، توسعه سیاسی شکل نمیگیرد، ثبات سیاسی جان نمیگیرد و تعریفی واحد از منافع ملی وجود ندارد، تلف شدن حقوق تمام اقوام در این سرزمین است.
تنوع و تکثر قومی در کشورهای دیگر از امتیازات خوانده میشود و دولتها در تلاش تقویت کثرتگرایی هستند؛ ولی در این کشور که استاد حقوق، خود فرد سوم مملکت است از این مهم چشمپوشی مینماید؛ اما تاکنون دلیلی قناعتبخش، مطلوب و منطقی برای درج نشدن نام اقوام در شناسنامههای الکترونیکی از استاد دانش دریافت نکردهایم، اگر حقشان است که همه خود را از این کشور بدانند و حس شراکت کنند، چرا استاد دانش قاطعانه از آن حمایت نمیکند؟
اگر این مطالبه حقوقی و قانونی برحق است و ادارههای دولتی گزارش ارایه کردهاند و استاد دانش از آنان حمایت نمیکند، پس او محرومیت و محکومیتی را که سالها بر قومش رفته است برای اقوام دیگر میطلبد! با این حساب ردِپای عقده تاریخی و غرض سیاسی را میتوان در این کار دانش جستجو کرد. وقتی سکوت مبهم و پرسشبرانگیز استاد دانش را در این کار میبینم هم استادیاش نزدم زیرِپرسش میرود و هم دانشاش!
وقتی پس از انتشار گزارش وزارت خارجۀ امریکا دربارۀ نفوس هزارهها و شیعیان افغانستان، استاد دانش برانگیخته و رگ غیرت قومیاش متورم میشود، چرا برای حقوق اقوام اقلیت اقدامی نمیکند و یا واکنش نشان نمیدهد؟ انتظار این قلم از استاد دانش در سلسله انتقادات بر معاون دوم رییسجمهور، ارایۀ پاسخ است.