مصطفی هزاره
همه در ارجنتاین در جستجوی شباهتهای بیشتر بین «مسی» و «مارادونا» هستند. گل معروف مارادونا در جام جهانی۱۹۸۶ را بسیاری از دوستداران مسی با گل او در بازی بارسلونا و ختافه در لالیگای۲۰۰۷ اسپانیا – که بهشکل مشابه وارد دروازه ختافه شد- مقایسه میکنند. بارسلونا و شماره ده (مسی) و مارادونا نیز وجه تشابه دیگری است که هواداران از آن یاد میکنند.
اما نهتنها این دو اسطوره فوتبال، شباهتی در سبک بازی با یکدیگر ندارند، بلکه بهصورت عملیاتی نیز وجهاشتراک چندانی بین این دو بازیکن وجود ندارد.
درست است که هر دو بازیکن دارای نبوغ تکرارنشدنی و استثنایی در فوتبال هستند؛ اما سبک مارادونا در فوتبال، آمیختهیی از جسارت و جنگندگی فیزیکی، کاریزمای کپتانی و رهبری تیم و تکنیک بود. بررسی حضور مارادونا در تیمهای مختلف دوره بازیگریاش، از چندین جهت به عظمت حضور این بازیکن در فوتبال اشاره دارد.
اولین حضور مارادونا در جام جهانی به سال۱۹۸۲ بازمیگردد. او در این مسابقات، نوجوانی خام بود که با اخراج در بازی با برازیل، امید بسیاری از هوادارانش را نقشبرآب کرد؛ اما چهار سال بعد در جام جهانی۱۹۸۶ او وارث تیمی بود که نشانی از شکوه ارجنتاین، قهرمان جام جهانی در سال۱۹۷۸ با خود نداشت.
نه در خط دفاعی خبری از حضور اسطوره ارجنتاینی یعنی دانیل پاسارلا بود و نه در خط هجومی خبری از آقایگل جام جهانی۷۸ یعنی ماریو کمپس. مارادونا وارث تیمی مدعی، اما بدون قهرمان بود و با این تیم به کشور بحرانزده آن روزها یعنی مکزیک بهعنوان میزبان قهرمانی که چندی قبل از آغاز این مسابقات در زلزلهیی شدید بیش از ۲۰هزار نفر از شهروندانش را از دست داده بود، سفر کرد.
در گروه نخست، قرعه ارجنتاین با مدافع قهرمانی یعنی ایتالیا و دو تیم کوریای جنوبی و بلغاریا همراه بود. بازی افتتاحیه این جام بین ایتالیا و ارجنتاین، نمایشی از رویارویی بازیکنان قدرتمند فیزیکی ایتالیا و خط دفاع فولادین این تیم با مارادونا، یکی از دیدارهای ماندگار جام جهانی بود. گل او، بهسختی این بازی را بهتساوی کشاند و سپس با پیروزی در برابر دو رقیب دیگر، در مرحله۱/۱۶ به مصاف اوروگوئه و پس از پیروزی، در بازی ماندگار جام جهانی به صفآرایی در برابر تیم مارگرت تاچر، یعنی انگلستان رفتند.
این دیدار یکی از سیاسیترین دیدارهای تاریخ فوتبال بود. چهار سال قبل از این دیدار، ارتش ارجنتاین در جنگی دوماهه جزایر فاکلند را به انگلیسیها واگذار کرد. این نبرد که باعث سرشکستگی مردم ارجنتاین شده بود، تنها میتوانست در میدان مبارزه دیگری اعاده حیثیت شود و غرورش را بازگرداند.
مارادونا «پسر شورشی» فوتبال در روز بازی، با غرور و خشم خاصی بهسوی دوربینها و بازیکنان انگلیسی نگاه میکرد. او در این مسابقه حدود ۷۰متر با توپ دوید و غولهای خط دفاعی و میانی انگلستان را کنار زد و بهآسانی از جلوی پیترشیلتون افسانهیی گذشت و زیباترین گل ادوار جام جهانی را وارد دروازه کرد؛ گلی که باعث شد گری لینکر، آقایگل آن جام جهانی و حریف انگلیسی وی در همان بازی، سالها بعد اعتراف کند که هنگام آن گل میخواست مارادونا را در آغوش بگیرد و او را تحسین کند.
پنج دقیقه بعد به قول ارجنتاینیها «دست خدا» بهسوی او آمد و جنجالبرانگیزترین گل تاریخ جام جهانی را با دست چپش وارد دروازه انگلستان کرد. دو شلیک که تیر خلاصی بر انگلستان و صدراعظم آهنین آن یعنی مارگرت تاچر بود؛ پیروزی در میدانی که هیچ کشتهیی نداشت و این فلسفه پسر شورشی فوتبال از جنگندگیاش بود و او قهرمان مردم شد و تاریخ تازهیی در فوتبال به وجود آورد.
مارادونا دست خدا شد و برخی از ارجنتاینیها هنوز او را میپرستند. در نیمهنهایی پس از شکست بلجیم به فینال این رقابتها در مصاف با موبلوندهای فوتبال یعنی آلمانها رفتند. در بازی نفسگیر فاینل با پاس گل بینظیر مارادونا در دقایق پایانی، ارجنتاین قهرمان جام جهانی شد؛ اسطورهیی که بهتنهایی با تیمی از ستارگان نامآشنا توانست به قله قهرمانی جهان برسد.
از قصه جام جهانی۱۹۹۰ و فاینالیستشدن ارجنتاین میگذرم. تنها بهصورت خلاصه میگویم، ارجنتاین در این دوره از جام جهانی، آهسته و پیوسته، یکبهیک رقبایش را از میدان بهدر کرد و در فاینل این بازیها، با آلمان متحدشده شرقی و غربی به رقابت پرداخت.
ارجنتاین در حالی به مصاف بازی فینال رفت که چهار بازیکن اصلی خود را نداشت و در دقیقه۶۵ نیز بهعلت اخراج یکی از بازیکنهایش ده نفره شد. در دقایق پایانی این بازی، پنالتی بسیار مشکوکی به نفع آلمانها گرفته شد که تا هنوز این صحنه بهعنوان یکی از جنجالیترین صحنههای داوری در جام جهانی موردبحث کارشناسان داوری است. آندریاس برمه، مدافع چپپای آلمانی، پنالتی را گل کرد و آلمان انتقام چهار سال گذشته را از مارادونا ستاند.
مارادونا در اعتراض به این پنالتی با رییس وقت فدراسیون جهانی فوتبال که یک برازیلی و از کشور رقیب سنتی فوتبال ارجنتاین بود، هنگام توزیع مدال دست نداد و این نقطهعطف جنگهای زرگری فدراسیون جهانی فوتبال با مارادونا بود که در سالهای بعد به عقیده بسیاری از کارشناسان فوتبال، او را در دام توطئه دوپینگ انداخت.
در عرصه باشگاهی نیز مارادونا توانست تیم نامآشنای آن روز فوتبال ایتالیا یعنی ناپولی را در لیگ ایتالیا که بهترین ستارگان فوتبال آن روزگار را داشت، در سالهای۱۹۸۷ و ۱۹۸۸ به قهرمانی برساند و همچنین در سال۱۹۹۰ نیز این تیم را قهرمان جام یوفا کند و قهرمانی در سوپرجام و جام حذفی ایتالیا، ناپولی هرچه دارد از اوست؛ تیمی که در آن سالها یا قهرمان بود یا نایبقهرمان.
محبوبیت بینظیر مارادونا در ناپولی به حدی بود که در دیدار نیمهنهایی جام جهانی۱۹۹۰ با ایتالیا که میزبان این دوره از بازیها بود، هواداران ایتالیایی ناپولی در ورزشگاه این تیم پلاکارتهایی با متن «مارادونا ما دوستت داریم؛ اما ایتالیا تیم ملی ماست»، با گذشتن از عِرق ملیشان، این ستاره را ستودند.
سخن از تفاوت مارادونا و مسی بود؛ هیچ وجهتشابهی در سبک جنگندگی مارادونا و روحیه رهبری او با مسی وجود ندارد. بازی فیزیکی مارادونا با ایتالیا، هالند و آلمان غربی در دورههای جام جهانی یکی از ضربالمثلهای فوتبال است. او رهبری ارجنتاین را در دو دوره۱۹۸۶ و ۱۹۹۰ در حالی برعهده داشت که با تیمی بدون ستاره بود. حرکات، فریادها و صحبتهای مارادونا بود که ارجنتاین شکستخورده را دوباره زنده کرد؛ درحالیکه مسی با تیمی از ستارگان فوتبال ارجنتاینی مثل تهوز، آگوئرو، دیبالا، ماسکرانو، ایکاردی، گابریل هاینزه، خوان سباستین ورون، میلیتو، دی ماریا، هیگواین و دهها ستاره دیگر در سه دوره جام جهانی بهعنوان قهرمانی نرسید.
در جام جهانی گذشته نیز فاجعه ارجنتاین بهنوعی با مسی رقم خورد. کپتانی که در طول بازی تنها به این فکر بود که توپ به او برسد و هنرنمایی کند و تمام شیرازه تیم براساس او چیده شده بود؛ اشتباهی که بهراحتی توسط فرانسوی پرسرعت، جوان و رهبری دیدیه دشامپ، تیم ارجنتاین را نابود کرد.
در عرصه باشگاهی نیز مارادونا توانست هویت تازهیی برای ناپولی بسازد. او تیمی را دو دوره به قهرمانی کالچیو یا لیگ اول ایتالیا رساند که در برابر رقیبانش تقریبا هیچ ستارهیی نداشت. آثمیلان آن روز خط هجومی تیم ملی هالند بود، وجود اسطورههایی مثل مارکو فان باستن برنده سهساله توپ طلای اروپا، رود گولیت و رایکارد در خط حمله این تیم، خط دفاع فولادین تیم ملی ایتالیا در این تیم با حضور اسطورههایی مثل فرانکو بارزی اسطوره آثمیلان که تا هنوز به احترام او کسی شماره۵ این باشگاه را بر تن نمیکند، کارلو آنجلوتی و پائولو مالدینی جوان، این تیم را به غولی بزرگ در اروپا تبدیل کرده بودند؛ تیمی که بین سالهای۱۹۸۷ تا ۱۹۹۱ هشت جام را به دست آورد و حتی در سال ۱۹۹۱ و در نبود مارادونا در ناپولی بهعلت محرومیت ۱۵ماهه از فوتبال توانست بدون شکست فاتح لیگ ایتالیا شود.
انتر میلان آن زمان نیز تجسم تیم ملی آلمان بود، ستارگانی مثل یورگن کلینزمن، آندریاس برمه و لوتار ماتیوس در این تیم، در حقیقت رقابت تیمهای ملی اروپایی در سطح باشگاهی بود. یوونتوس آن ادوار نیز ستارگانی چون رییس فعلی یوفا یعنی میشل پلاتینی افسانهیی، آقایگل جام جهانی۱۹۹۰ یعنی سالواتوره اسکیلاچی ایتالیایی را با خود داشت.
مارادونا در چنین شرایطی، جنگ در میدان فوتبال را به جای جنگ سیاسی و نظامی که در احوال آن روزگار جهان و بهخصوص جنگ سرد بهشدت وجود داشت را جان داد؛ درحالیکه لیونل مسی پس از هجرت ستارگان دوره ابتدایی فوتبال او در بارسلونا یعنی سامویل اتوو و رونالدینو، با تیمی چندصد میلیونی و در مقاطعی میلیاردی، نتوانست آنطور که باید، جز ثبت رکوردهایی برای خودش و لالیگای اسپانیا، افتخار دیگری کسب کند.
تفاوت ترکیب ناپولی و بارسلونای فعلی مسی مثل تفاوت زمین و آسمان است. پسر نابغه فعلی فوتبال، جز ثبت رکود برای خود، کار بزرگ دیگری انجام نداده است؛ در ثانی جز لیگ انگلستان که این روزها میدان لشکر فوتبال درجه یک جهانی و سطح فشرده و سنگین رقیبهای جدول رقابتی آن که تا هفت مدعی قهرمانی میرسد، تمامی گلاویزهای فوتبال امروزه جهان در لیگ قهرمانان اروپا اتفاق میافتد؛ چیزی که در روزگار مارادونا در سطح لیگ ایتالیا بود.
درواقع اگر بخواهیم مشابهی برای روحیه جنگندگی، رهبری و هیجانی فوتبال در عصر فعلی بیابیم به کسی نزدیکتر از رونالدوی پرتگالی نخواهیم رسید. تشابه تیم پرتگال امروز با ارجنتاین آن دوره به لحاظ ستارگانش تقریبا مشابه است. جنگندگی او در تیم ملیاش، چیزی شبیه به رهبری یک جنگ تمامعیار است، اوست که پرتگال بیستاره را انگیزه میدهد و به قهرمانی اروپا و لیگ ملی اروپا میرساند. اوست که در فاینلهای مختلف رئال در لیگ قهرمانان اروپا که امروزه میدان اصلی نبرد باشگاهی اروپایی ست، میجنگید و خود را به آبوآتش میزد.
در پایان باید افزود که گل مارادونا به انگلستان و گل مسی به ختافه نیز اصلا قابل قیاس نیست. خط دفاعی فولادین انگلستان آن روزگار و خط دفاعی ضعیف ختافه، استرس جام جهانی و بازیکنان درجه یک فوتبال جهان و راحتی فوتبال در لالیگای اسپانیا که همیشه دو رقیب دارد و گاهی اتلتیکو هم رقیب سوم میشود، تفاوت میان پیترشیلتون، دروازهبان افسانهیی فوتبال انگلستان و دروازهبان نگونبخت ختافه، تفاوتهای فاحشی است که هیچگاه این دو گل را شبیه به هم نمیکند.
مارادونا در فوتبال یعنی «پسر شورشی»، «دست خدا»، «فوتبالیست چپی مبارز» و القاب دیگر. پیروان پرستشگاه آلدیگو «دیگوی بزرگ، معبدی که در آن پرستندگان مارادونا به عبادت میپردازند» در ارجنتاین در نجواهایشان درباره او میگویند: دیگوی ما! او هنر روی زمین است! پای چپ مقدسش جادوی اوست! گلهایش هرگز فراموش نخواهد شد.
او در سال۲۰۰۲ به انتخاب مردم در رأیگیری فیفا، بهعنوان بهترین بازیکن قرن۲۰ انتخاب و گل او به انگلستان، بهترین گل قرن شد؛ اما مسی، تنها «پسر مریخی» فوتبال است. او هنوز زمینی نشده است و تنها در فوتبال به پول و گردش جادویی توپ در زیر پایش مینگرد.