مادریِ واژهها و زبان
(خوانشی از شعرهای مصطفی صمدی)
دکتور یعقوب یسنا
فعالیت فرهنگی و ادبی «مصطفی صمدی»
مصطفی صمدی (۱۳۷۰) از شاعران هرات، دارای لیسانس «اقتصاد کلان» از دانشگاه این شهر و دانشجوی سمستر آخر رشتۀ «ارتباطات انترنتی در عصر دیجیتال» در یکی از دانشگاههای آلمان است.
از خوبیهای کار ادبی صمدی در عرصۀ سرایش شعر، درگیر نشدن وی به فعالیتهای حاشیهیی «فعالیت فرهنگی» است. منظور از فعالیت فرهنگی همان برداشت اشتباه از کار ادبی است که تعدادی بیآنکه به تولید متن ادبی بپردازند با پارتیبازی و… دست به حاشیهسازی فرهنگی میزنند و نام این حاشیهسازیها را «فعالیت فرهنگی» میگذارند و با چنین حاشیهسازیهایی در پی به شهرت رسیدن با سوءاستفاده از آدرس ادبیات هستند.
صمدی، شاعری را از شعر سپید آغاز کرده است. او از سال ۱۳۹۵ تاکنون چهار مجموعهشعر «بیدوزخ و دوری»، «من هم آدمم»، «عشق رحمهالله علیه» و «برادریدن» را منتشر کرده است؛ درواقع از سال ۱۳۹۵ به بعد، هر سال یک مجموعهشعر بیرون داده است. صرفنظر از قضاوت درباره کیفیت کار، از نظر کمیت کار بسیاری است.
رویکرد زبانگرایی در شعرهای صمدی
صمدی شعر را با رویکرد مدرن (شعر سپید) آغاز و سپس به رویکرد پستمدرن گرایش پیدا کرده است. در رویکرد پستمدرن بیشتر رویکرد زبانگرایانه دارد؛ رویکردی که در دهۀ هفتاد در شعر ایران رواج یافت.
با وصف تفاوت فورم، ساختار شعر و بحث ذهنیت و عینیت بین شعر مدرن و پیشامدرن؛ اما در شعر مدرن و پیشامدرن دربارۀ معنا نسبتاً توافق نظر وجود دارد که زبان شعر در خدمت معنا باشد؛ یعنی شاعر مادر معنا است و توسط زبان، معنا را پرورش میدهد و فرزندی که باید پرورش یابد معنا است.
شاعر در شعرهایی با رویکرد پستمدرنیستی برای معنا نه، بل برای واژهها و زبان، مادری میکند. فرزندی که در شعر باید پرورش یابد واژهها و زبان است. شاعر با واژهها و زبان شوخی و آن را وادار به خنده میکند، از شعر بهعنوان فرصتی برای رقص واژهها و زبان استفاده میکند؛ اینجاست که واژهها و زبان فعال میشود، مناسبات خود را نه با پیشفرض معنا، بل بنا به ظرفیتهای بازیگرانه و پازلگرایانۀ زبان ایجاد میکند.
اینکه از شعر، خوانندهها چه تداعیهای معنایی تصور و برداشت میکنند به ذهنیت آنان مرتبط است. شاعر و شعر قصد تاکید تولید معنای خاصی را ندارد.
اگر با این رویکرد دایهگی و مادری شاعر برای واژهها و زبان در شعر پستمدرن توجه داشته باشیم، مصطفی صمدی در مجموعهشعر «من هم آدمم» ورود خوبی به شعر زبانگرا داشته است. شاعر در ورود به شعر زبان ذوقزدگی ندارد؛ بل بسیار تجربی و از روی شناخت ظرفیتهای زبانی به شعر زبان ورود میکند.
اینگونه تجربۀ ورود به شعر زبان را در شعر افغانستان خیلی کم داشتهایم؛ زیرا اکثر بدون آنکه درک درستی از شعر زبان داشته باشند با ذوقزدگی میخواهند از کاروان نوگرایی، آوانگاردیسم و… عقب نمانند؛ بنابراین ذوق سرایش شعر زبان و پستمدرن به سرشان میزند؛ اینگونه ذوقزدگی در سرایش شعر به فساد و تباهی معنا و زبان در شعر میانجامد.
صمدی در مجموعهشعر «من هم آدمم» دچار هیچگونه محتوای کلانروایتی نیست. شعرها خیلی جدی با روزگار خود چه در مناسبات اجتماعی و چه در مناسبات زبانی رابطه و درگیری دارد.
شاعر در مناسبات اجتماعی به هر رویداد فکری، عقیدتی، فرهنگی، سیاسی و روزمرگی دست میاندازد؛ اما همه را درون مناسبات زبانی شعر به کار میبرد؛ یعنی جنبۀ ارجاعی فرهنگی و اجتماعی رویدادها را در زبان شعر به بازی میگیرد: «…/ خدا/ محمد/ موسی/ یکی بیاید این قاب را/ بیرون کند از سرم.»
خوبی این مجموعهشعر در این است که شاعر از زبان شعر استفادۀ گزارشی و بیان مستقیم نکرده است؛ مثلاً نگفته وضعیت جامعه خراب است؛ بل بیشتر از ظرفیت مجازی زبان استفاده کرده است. در شعر «فقر»، «آن بالا/ ابر سمج روی شهر/ که خیال رفتش نیست/ این پایین/ با بوی غلیظی از چرس/ زیر پلی سگ خواب/…» از نشانههایی در شعر استفاده میشود بدون صحبت دربارۀ فقر، فقر دیده میشود.
در مجموعهشعر «من هم آدمم» استفاده از زبانگرایی جدا از زبان شعر نمیایستد. شاعر استفاده از ظرفیت زبان را میداند و در استفاده از زبان به زبان شعر ظرفیت میبخشد. «وقتی از درخت دری/ و از گذشته گودالی مانده/ از زندگی چه انتظار؟ که روی نقش باغ/ نمیدانم بکارید یا ببخشید/…» در این سطرها مناسبات زبانی خوبی اتفاق افتاده است و مناسبت بین «درخت و دری»، استفاده از «نمیدانم» در کارکرد زبانی متفاوت و جایگاه و رابطۀ «روی نقش باغ» در مناسبت بافتاری شعر است.
شاعر ظرفیتهای شعر زبان را در شعر قربانی بیشتر به کار میگیرد. در ضمنِ استفاده از ظرفیتهای شعر زبان به چندصدایی و شالودهشکنی تکصدایی نیز در این شعر توجه میکند؛ یعنی ایدههای آوانگاردیسم زبانگرایانهیی که در سراسر مجموعهشعر «من هم آدمم» وجود دارد، تلاش میشود در این شعر بیشتر تحقق پیدا کند.
در کل، مجموعهشعر «من هم آدمم» یکی از بهترین نمونههای شعر زبانگرای معاصر افغانستان است. بعد از این مجموعهشعر، مجموعه شعر «عشق رحمهالله علیه» منتشر شده است. در این مجموعهشعر، جنبههای زبانگرایانۀ مجموعهشعر «من هم آدمم» چندان دنبال نمیشود. از نظر جنبههای ظرفیتِ شعر زبان، شاعر در مجموعهشعر «عشق رحمهالله علیه» نتوانسته فراتر برود و به ظرفیتهای زبانی و ادبی بیشتر دست یابد.
این مجموعهشعر عاشقانه است. در عاشقانه بودن نیز از یک شعر تا شعر دیگر تجربۀ قابلملاحظهیی در تصرفهای زبانی و در بیان عاطفی احساس نمیشود. فضاهای زبانی و عاطفی شعرها تکرار شده است؛ هرچند شاعر قصد ارایۀ احساس عشق رمانتیک ندارد.
رویکرد شاعر نسبت به عشق بیشتر جنبۀ شوخی و طنزی دارد؛ اما شاعر در شعرها دچار احساسات است؛ یعنی شعرها از هر جهت نسبتاً سطحی است. همۀ شعرهای این مجموعه را میتوان در یک شعر خلاصه کرد؛ زیرا تجربه و اتفاق خاصی از یک شعر تا شعر دیگر روی نمیدهد؛ بنابراین در این مجموعه دچار افت ظرفیت زبانی و بیانی شاعر هستیم.
تکرار محتوا در شعر پستمدرن و شعر زبان معنا ندارد. برای اینکه شعر زبان دنبال محتوا نیست که نگران محتوا باشیم تا محتوا و معنا تکرار نشود. در شعر زبان، مهم رویکرد مناسبات زبانی است؛ به این معنا که شاعر بیآنکه چیزی بگوید یا در پی چه گفتن باشد باید زبان را به بازی بگیرد و آن را به فعالیت درآورد؛ اما صمدی در مجموعهشعر «عشق رحمهالله علیه» نه زبان را به بازی درآورده است و نه چیزی گفته است.
آخرین مجموعهشعر صمدی «برادریدن» است. نام مجموعهشعر را شاعر بنا به ظرفیت زبانی بسیار خوب ساخته است. پیش از آنکه خواننده شعرها را ببیند، از نام مجموعهشعر میداند که شاعر قصد بیان متفاوت در سرایش شعر دارد.
کارکرد زبان در شعرهای مجموعهشعر «برادریدن» نسبت به مجموعهشعر «عشق رحمهالله علیه» بهتر میشود. شعرها از نظر زبانی و نوع نگاه عمق پیدا میکند. شاعر در شعرها درگیری اجتماعی دارد. درگیریهای اجتماعی گاهی نسبت به درگیریهای زبانی در شعرها بیشتر میشود. در این مجموعهشعر نیز شاعر از مجموعهشعر «من هم آدمم» جلو نمیآید؛ یعنی ظرفیتهای زبانی و شعری شعرهای «من هم آدمم» قدرتمندتر از شعرهای «برادریدن» است.
بهترین شعر «برادریدن» شعر «سرخط» است؛ اما شعر «سرخط» تکرار شعر «قربانی» مجموعهشعر «من هم آدمم» است. شاعر، شعر «قربانی» را در شعر «سرخط» بازنویسی کرده است. در این بازنویسی بیشتر به جنبههای چندصدایی، بازیهای زبانی و واسازی توجه شده است و این بازنویسی بسیار موفقانه صورت گرفته است. شعر «قربانی» در صورت قبلی خود نیز یکی از بهترین شعرهای صمدی است؛ اما در این بازنویسی از نظر مولفههای آوانگاردیسم، کار فوقالعادهیی شده است.
اگر بخواهم قضاوت کنم، مجموعهشعر «من هم آدمم» صمدی در بین مجموعهشعرهایش بهترین مجموعه است. شعر «قربانی» در مجموعهشعر «من هم آدمم» و بازنویسی این شعر به نام «سر خط» در مجموعهشعر «برادریدن» تکاملیافتهترین شعر در رویکرد سرایش شعر صمدی میتواند باشد.