مقاله

طالبان و حکومت افغانستان در «جنگ روایت‌ها»

فیصل آستانه‌یی، تحلیلگر مسایل امنیتی

«جنگ روایت‌ها» یکی از شاخه‌های جنگ روانی است که به‌صورت مستقیم و بالقوه با هدف گرفتن افکار و عقاید، بر اساس اولویت‌های خود طرح‌ریزی و اجرا می‌شود. در این‌ رویکرد، بیشتر صحنه‌سازی‌ها، مواد آماده‌شده و واقعیت‌های عینی روز که -دربرگیرنده حوادث جهانی با خشونت و تجاوز در عرصه‌های مختلف است – به خورد مخاطبان داده می‌شود.

«افغانستان به قبرستان امپراتوران و گذرگاه جهان‌گشایانی معروف است که با پای گذاشتن به این سرزمین یا به صورت کلی نابود شده و یا با پیکر زخمی آن را ترک کرده‌اند.» چنین رویکردهایی بیشتر با روایت‌های دینی از قبیل جهاد در مقابل قشون تجاوز، اشغالگر و … مواجه بوده است که با قیام‌های سرتاسری توسط اقشار مختلف روبرو شده است. قیام در مقابل روس و انگلیس از نمونه‌های بارز آن است.

روی‌هم‌رفته پیدایش گروه طالبان نیز براساس روایت‌های ارایه‌شده توسط استخبارات پاکستان در پی شکست و ناامیدی از تشکیل حکومت دست‌نشانده و متمایل به این کشور در افغانستان صورت گرفته است که در این برهه با روایت مقابله با شر و فساد با سربازگیری از مدارس دینی پاکستان که بیشترین آن‌ها طلبه‌های افغان بودند به وقوع پیوست.

پس از نابودی امارت طالبان توسط نیروهای بین‌المللی به رهبری امریکا و نیروهای مجاهدین، حکومت انتقالی و سپس موقت براثر فیصله‌های نشست بُن، روی کار آمد و در ادامه نیز انتخابات، پروژه‌های دموکراسی‌سازی و … که به‌صورت آنی و فوری وارد افغانستان شده بود این کشور را وارد فاز جدیدی از تحولات کرد که در آن، همه به‌صورت متضاد در جهت‌های مختلف در صدد پیاده کردن اهداف داخلی و خارجی خود در افغانستان بودند.

پیامدهای این برنامه‌ها بدون اولویت‌بندی و یا نیاز به آن، در کوتاه‌مدت و بلندمدت در کشور محسوس بود؛ برنامه‌هایی که توسط دونرها و موسسات غربی با همکاری دوتابعیت‌های افغان پیاده و در بیشتر موارد با دین‌ستیزی و تقابل با جامعه سنتی افغانستان روبرو شد.

رژیم طالبان در این مقطع زمانی کاملا فروپاشیده بود؛ اما عوامل و فکتورهای مختلف باعث شده بود این گروه در سال۲۰۰۵ دوباره ظهور کند. از آن هنگام تاکنون گروه طالبان هرچند با حمایت‌های گسترده توسط کشورهای منطقه و فرامنطقه برای پیشبرد برنامه‌ها و جنگ‌های نیابتی در افغانستان سیر صعودی پیموده و در حال اوج گرفتن است؛ اما با‌ آن‌هم عوامل اصلی دیگری همچون ارایۀ روایت‌ها توسط این گروه برای جنگجویان و حامیان منطقه‌یی و فرامنطقه‌یی با لابی‌گری‌ها به‌همراه بوده و این گروه را در جنگ روایت‌ها از حکومت افغانستان همواره پیشتاز قرار داده است.

هرچند پیدایش گروه طالبان نیز براساس جبهه‌یی گسترده از جنگ روایت‌ها در دهات و قریه‌های افغانستان به‌وقوع پیوست؛ ولی در جریان حکومت‌داری توسط این گروه با نام اسلام‌خواهی بنیادگرایانه، جنایات قبیحی صورت گرفت که فرسنگ‌ها از دین اسلام فاصله داشت. ماشین جنگی گروه طالبان که همانا جنگجویان این گروه را تشکیل می‌دهد و بیشتر از جوانان و نوجوانان قریه‌ها و ولسوالی‌های دوردست تشکیل شده است که با قداست‌بخشی جنگ توسط این گروه با مشخصه جهاد علیه کفر و دست‌نشانده‌های کافران توجیه می‌شود که چنین روایتی حتی در برخی مناطق برای گروه طالبان سهمیه‌هایی از افراد فدایی (انتحاری) از هر خانواده نیز به دست می‌دهد.

با چنین رویکردی، حکومت‌های افغانستان در ۱۹سال گذشته به دلایل مختلف که گاهی نخواسته و گاهی هم نتوانسته در این جبهه گسترده جنگ روانی مواضع خود را به وجود آورده و یا حالت تعرضی به خود بگیرد. در این شکی نیست که گروه طالبان در جنگ روایت‌ها برنده میدان بوده و همواره با چنین وضعیتی به‌سوی حفاظت از منافع خود گام برداشته است.

در مقابله با چنین رویکرد، حکومت افغانستان می‌توانست بااستفاده از علمای راستین و خادمان دین خدا اتاق فکر و جبهه‌یی ایجاد کند تا بتواند از تشکیل ماشین جنگی این گروه و گرویدن هزاران جوان از گوشه‌وکنار کشور با آگاهی‌دهی و صدور فتوا در مردود دانستن جنگ جلوگیری کند؛ اما عوامل زیادی باعث شد تا حکومت در این امر از خود کوتاهی نشان داده و در برخی مواقع حکومت پیشین در صدد ایجاد دوباره زیرساخت‌های این حرکت تروریستی برآید.

نداشتن تعریف واضح و مشخص از دشمن

در دو دهه گذشته سلطه‌جویی‌ و برخی سیاست‌های انحصارگرایانه برخی اراکین حکومتی باعث شد از گروه طالبان برای نیروهای امنیتی و دفاعی کشور تعریف مشخصی صورت نگیرد. «برادران ناراضی» و گاهی نیز «مخالفان سیاسی» خطاب کردن اعضای این گروه دهشت‌افکن باعث شد نیروهای امنیتی کشور با متقبل شدن تلفات سنگین، در فقدان مدیریت و رهبری مسوولانه در مقابل این گروه قرار گیرند.

اتخاذ وضعیت دفاعی – که نزد برخی به شاخه‌های مختلف فعال و غیرفعال تقسیم شده است – همانند گوسفندان، نیروهای امنیتی را بدون هرگونه دستاوردی به‌صورت گروهی به قربانگاه فرستاده و به کام مرگ کشانده است.

شورای علمای و چهره‌های برجسته آن

شورای علما همان‌گونه که تاریخ درباره حکام گذشته بیان شده با عین استفاده‌جویی‌ها همراه بوده است و کم‌ترین کاری که باید و شاید انجام می‌شد را نیز از خود تبارز نداده و به بلندگویان و دهان‌های کرایی برای حکام مبدل شده است و همچنان این روند ادامه دارد.

اگر به‌راستی علمای واقعی و خداپرست به این سمت‌ها تعیین می‌شدند؛ علمایی که با دانستن وجیبه ایمانی و وجدانی قدم برداشته و با ایجاد خط فکری واحد و صدور فتوای صحیح در قبال مسایل روز به‌ویژه نحوه حکومت‌داری و موجودیت نیروهای خارجی در کشور مسوولیت احساس می‌‌کردند اکنون ما در جایگاه بهتری قرار داشتیم و هیچ عوامل داخلی و خارجی نمی‌توانست ما را متاثر از هرگونه قدرت‌طلبی و دین‌خواهی‌های نادرست تحت نام جهاد کند.

از سوی دیگر عدم ایجاد اتاق فکر و نهاد پژوهشی اسلامی در افغانستان باعث شده تا مرکز صدور فتوا برای مردم افغانستان، ملانماهای  بیشتر آله دست استخبارات پاکستان باشند که با چشم‌پوشی از حکومت سکولار و هزاران مرکز ترویج فحشا در این کشور، زمینه بسیج جوانان را در مناطق مرزی و داخل افغانستان تحت نام جهاد علیه مردم افغانستان فراهم آورند.

استخبارات پاکستان (isi) با نظارت از این روند، عملیات هدفمند شناسایی و ترور را تدارک و عملی کرده است که شهادت داکتر نیازی، مولوی مفلح و برخی از علمای مطرح در گوشه‌وکنار کشور از نمونه‌های برجسته آن است.

اشخاص یادشده هرازگاهی به‌صورت انفرادی در سخنرانی‌هایشان، موضع‌گیری مشخصی مبنی بر عملکرد تروریستی گروه طالبان و فرسنگ‌ها دور بودن آن از دین مبین اسلام داشته‌اند؛ این باعث شد تا به دو دلیل مشخص از میان برداشته شوند:

  • آن‌ها آینده پروژه‌های گروه طالبان و حامیان آن را مشکل‌ساز و درعین‌حال با ایجاد گفتمان‌ها و بحث‌ها پس از توافقات صلح و پیوستن این گروه در ساختار سیاسی افغانستان، می‌توانستند عملکرد گذشته، حال و آینده این گروه را مردود شمرده و روایت‌های ارایه‌شده توسط این گروه را ۱۸۰درجه تغییر دهند.
  • ایجاد فضای رعب و وحشت در میان مردم به‌ویژه علمای افغانستان، تا با اختیار کردن سکوت در گوشه‌وکنار کشور دیگر علیه این گروه هیچ‌گونه نقدی صورت نگیرد.

وجود فساد گسترده در ساختارهای حکومتی که با رشوه‌ستانی و برخوردهای سلیقه‌یی به همراه بوده و به‌صورت چشمگیر باعث نفرت‌پراکنی میان مردم و حکومت شده است که این خود زمینه را برای پذیرش افکار منفی توسط گروه طالبان در نقاط مختلف مهیا کرده است.

گروه طالبان با ایجاد تشکیلات و محاکم در نقاط تحت تصرف خود، توانسته است رضایت مردم را تا اندازه فراوانی با یک‌بار مراجعه فراهم آورد؛ ولی در برخی دوایر حکومتی به‌طورمعمول بروکراسی بیداد می‌کند و دریافت رشوه از مراجعان و یا فرستادن فرد به دنبال نخود سیاه، با وقت‌کشی و نگرفتن نتیجه مطلوب به همراه بوده است. اکنون گروه طالبان با ارایه مشوره و رهنمودها توسط استخبارات پاکستان در صدد آن است تا با قباحت‌زدایی از خود چهره موجه‌تری ارایه کند.

حمله به مساجد، نشست‌های مردمی، درمسال هندوان، جرگه‌ها و … و همچنین متهم کردن دیگر گروه‌های تروریستی مانند داعش از تکتیک‌های نو و معروف به «حمله و تکذیب» است. این گروه از این طریق در پی آن است تا با جلب‌توجه حکومت امریکا از یک‌سو و همچنین کسب بنیه مالی گسترده برای مقابله با گروه‌های دیگر به کمپنی «بلک واتر» افغانستان مبدل شود، از سوی دیگر با گذشت زمانی چند از توافق با امریکا، این گروه از یک طرف خود را جناح ضدداعش معرفی کرده و از سوی دیگر برای اعمال فشار و کسب امتیاز بیشتر با نام «داعش» اقدام به راه‌اندازی عملیات تروریستی و دهشت‌افکنی می‌کند.

صلح در افغانستان مستلزم آن است تا از یک‌سو تعریف مشخصی از دشمن ارایه شده و از سوی دیگر به‌صورت مستقیم با حکومت پاکستان مذاکره شود؛ زیرا گروه طالبان و گروه‌های دیگر تروریستی به‌عنوان بازوی استخبارات این کشور در افغانستان عمل می‌کنند.

نوشته‌های مشابه

یک دیدگاه

  1. تحلیل بجا و واقیعت جنگ و ناپایداری یک صلح سرتاسری در کشور.‌‌.عالی

دکمه بازگشت به بالا