روایت متفاوت از یک زن
فرشته حسینی
برنامههای تلویزیونی و رسانهیی افعانستان دربارۀ زنان معمولا روایتهایی تکبعدی، اغراقگرانه و یا تنگنظرانه هستند. زنان در رسانهها یا چهرههایی مظلوم و ستمدیده از خود به نمایش میگذارند یا اگر نمیخواهند مظلوم دیده شوند چهرهیی مردانه آن هم از نوع قلدر به خود میگیرند.
نمونه و مصداق این تصویر زنانی هستند که در پارلمان به سوی هم کفش پرتاب میکنند یا بوتلهای آبشان را بر سر مردان میکوبند و یا نمایندهیی که شیشههای یک دکان را پایین میآورد و از این دست که حتما همه شما هم دیدهاید.
کم پیش میآید که تلویزیون برنامهیی مانند این قسمت «سراچه» با مهمانی شبیه حمیرا قادری داشته باشد. زن بود اما نه مظلومنمایی کرد و نه قلدرمآبی. خودش بود.
یکی از بزرگترین مشکلات جامعه مدنی و زنان نشان دادن یک چهره ناتوان و عاجز از زنان است که دنیا باید به کمکاش بیاید تا بتواند حتی سرپا شود. باید مورد تبعیض مثبت قرار بگیرد و کسی نقدش نکند تا در پستاش باقی بماند. شاید در کوتاهمدت زنان یک جامعه نفعی از این گونه برخوردها ببرند، اما در درازمدت بازنده اصلی میدان خودشان هستند.
برگردیم به برنامه. در ابتدای برنامه مجری تاکید میکند که این برنامه قرار است بسیار متفاوت باشد که گویا همین طور هم هست. من بعد از دیدن برنامه به قسمت کامنتها رفتم و بازخوردهای خوب و کامنتهای مثبت بسیار دیدم. این نشان میدهد که مخاطبان چقدر تشنه یک برنامه و گفتگوی خوب و جذاب هستند. البته اساسا روایت زندگی خصوصی طرفداران بسیار دارد، اما اینکه چه کسی روایت میکند و با چه زبانی هم بسیار مهم است. ما روزانه با آدمهای زیادی سر میخوریم که مشتاقند به ما بگویند چه بر سرشان آمده، اما برایمان حکم همان حرف مفت را دارد و بیشتر از شنیدن آن فراری هستیم.
مجری برنامه کوشش میکند مسلط باشد و صمیمی؛ هرچند برخی سوالاتاش چیپ و غیرحرفهیی بود. نمیدانم طرح جزییات برنامه با چه کسی است، اما روند کلی برنامه بیشتر با صحبتهای حمیرا خوب و جذاب بود. مجری با معرفی و پرسشی از دوران کودکی حمیرا آغاز میکند و بعد به فعالیتها، نویسندگی و معرفی کتابهای حمیرا میپردازد. عکسهایی از مراحل مختلف زندگی حمیرا نشان میدهد و پیامهایی از پدر و مادر و برادر حمیرا. سپس گریزی به زندگی خصوصی او میزند و در انتها برنامه با حضور سیاوش فرزند حمیرا بسیار عاطفی و تاثیرگذار به پایان میرسد.
برنامه بار فرهنگی و عاطفی دارد و این هم باعث واکنش خوب از سوی بینندگان شده است، اما در عین حال گردانندکان برنامه گافهایی هم داشتند؛ مثلا تیتر لینکی که شبکه طلوع از این گفتگو به اشتراک گذاشته بود این بود که «در این برنامه دکتور حمیرا قادری همسر اول فرامز تمنا ….»
کامنتهای انتقادی مردم در این مورد باعث شد تلویزیون طلوع تیتر را عوض کند، اما در صفحه فیسبوک طلوع همچنان نوشته قبلی قابل دیدن است که احتمال دارد مشکل تخنیکی باشد.
دومین انتقاد نحوه تبلیغ اسپانسر برنامه است که بسیار مستقیم و به ذوقزن انجام میشود تا جایی که گرداننده حتی مهمان را مجبور به خوردن آبمیوۀ اسپانسر میکند!
و اما حمیرا؛ کسی که جوابهای حسابشده، دقیق و دلنشیناش تضمین نشستن بیننده تا انتهای برنامه پای تلویزیون است. او داستان زندگیاش را چون رمانی جذاب و پرکشش به ما تقدیم میکند نه چون کسی که برای دفاع یا به حق نشان دادن خود از هر وسیله استفاده میکند؛ کاری که بسیاری از فعالان زن امروز در رسانهها انجام میدهند.
دکتور حمیرا در اینجا و آنجا شوخیهایی هم دارد که از دید من که یک طنزنویس هستم بسیار ظریفانه و بهجا استفاده میشود؛ مثلا در جایی که بحث شکایت او از فرامرز تمناست میگوید که دکتور تمنا منشوری نوشته و در آن درباره حمایت از حقوق زنان صحبت کرده و او میخواهد به طور عملی کمک کند تا دکتور تمنا به اهدافش برسد!
این شوخی حمیرا به نظر من میارزید به تمام نقدهای جدی که در شبکههای اجتماعی درباره منشور به دکتور تمنا میشد.
به باور نگارنده، دکتور حمیرا به همه سوالات خوب جواب داد، اما درخشانترین جوابش مربوط بود به سوال مجری درباره طلاق و علت ارتباط نداشتنشان با فرزند.
زیاد میبینیم و میشنویم که زنان با ادعای فمنیزم و حمایت از زنان رسما مردستیزی میکنند و به جنس مرد اعلام جنگ میدهند.
اما حمیرا بسیار واقعبینانه مشکل را مربوط به سیستم و جهل و ناآگاهی دانست. شاید خیلیها منتظر بودند که از این نقطه به بعد حرفهایی بشنوند که روزها و هفتهها سوژه فیسبوکشان شود، اما دکتور جوابی هوشمندانه داد و این قسمت را از حالت شخصی و خصوصی به مشکلی اجتماعی تبدیل کرد .
من بهعنوان انتقاد از دکتور قادری نیز میتوانم به این اشاره کنم که قسمتهای مربوط به امریکا، انگلیسی حرفزدن با کودک در برنامه و گفتن اینکه تمام تلاشاش را میکند تا سیاوش به امریکا برود، برای من عجیب و رفتاری بود خلاف تلاشها و مبارزههای او برای غنا بخشیدن فرهنگ و امید به آیندۀ این سرزمین.
با سلام و عرض ادب:
نوشته بانو حسینی منصفانه است. خوشم آمد. حق مطلب را به خوبی ادا کرده است. و اما در مورد بانو حمیرا قادری بگویم که کمتر از ادب و معرفت به خرج دادن چیزی از این بانوی دانشمند توقع نه می رود. مقام او مقامی نیست که در اثر معامله و مرابطه به دست آمده باشد.مثل مثل نمایندگان مجلس و یا مقامات دولتی و … اما او این مقام استادی را با ریاضت و مجاهدت به دست آورده است که از هر کسی بر نه می آید. ازین فرزانگی فرهیختگی خریدنی نیست ، آموختنی است. او باید الگوی باشد برای سایرین تا در رفتار و گفتار شان منصفانه و واقعبینانه عمل کنند.