زاخیلوال: طالبان مجبورند نهتنها درباره ماهیت دولت، بل دربارۀ ساختار قدرت نیز از خود سازگاری نشان دهند
صلح، طالبان و کریکت در گفتگو با عمر زاخیلوال
منبع: NESA/ ترجمه: شریفه عرفانی
این سومین بخش از سری مصاحبههای مرکز آسیای جنوبشرقی نزدیک در آسیای جنوبی با عمر زاخیلوال از ولایت بدخشان افغانستان است. وی در زمان رییسجمهور حامد کرزی وزیر مالیه (۲۰۰۹-۲۰۱۴) و پسازآن بهعنوان سفیر افغانستان در پاکستان (۲۰۱۵-۲۰۱۸) معرفی شد. زاخیلوال دارای دکتورای اقتصاد از دانشگاه کارلتون کاناداست و با سازمانهای مختلف بینالمللی از جمله بانک جهانی و برنامه توسعه سازمان ملل در بخش مشاوره همکاری کرده است. زاخیلوال دورهیی نیز رییس هیئت کریکت افغانستان بوده است:
شاید تعجب کنید؛ اما نخستین پرسش من درباره کریکت است! شما پیشازاین رییس بورد کریکت افغانستان نیز بودهاید و تیم شما دوستداران کریکت را در سراسر جهان تحت تاثیر قرار داده است. لطفا بگویید چگونه افغانستان در میان همه چالشهایی فراروی خود توانست این گام مهم را بردارد؟ این برای من داستانی الهامبخش از مقاومت و امید در افغانستان است؛ چیزی که غالبا رسانهها از پوشش آن غافل هستند.
کریکت، بله واقعا! در واقع من بنیانگذار بورد کریکت افغانستان بودم و همچنین پذیرفتم که نخستین رییس آن باشم. راستش را بخواهید پیش از ورودم به دنیای کریکت، زیاد از این بازی سر درنمیآوردم و بهندرت مسابقات آن را تماشا میکردم. در سال۲۰۰۹ هنگامی که وزیر مالیه بودم در یک روز بهاری بازیکنان تیم ملیمان در جلسهیی حضور یافتند تا درباره پیشینه خود، مشکلاتی که برای آموختن و تمرین کریکت با آن روبرو بودند و همچنین چشمانداز و هدفی که برای خود در کریکت متصور بودند با من صحبت کنند.
آنها میخواستند به جهانیان اثبات کنند که اگر افغانها در شرایط مناسب قرار گیرند، میتوانند در هر زمینه به برتری دست یابند؛ این برتری به نوبه خود میتواند لبخند، امید و الهام برای مردم افغانستان به ارمغان آورد؛ هرچند آنها امکانات اولیه را در اختیار نداشتند.
این دیدار به من انگیزه فوقالعادهیی داد و تصمیم گرفتم در این سفر با آنها همگام شوم. برای اینکه در بودجه دولت برایشان اعتبار تخصیص داده شود، بورد کریکت را تاسیس کردم و به اصرار بازیکنان پذیرفتم که نخستین رییس داوطلبانه آن باشم.
من به آنچه در سه سال اول از نظر ساختاری و زیرساختی به آن رسیدهایم افتخار میکنم. این اقدامات زمینه را برای پیشرفتهای بعدی تیم کریکت افغانستان فراهم کرد، باقی آن را گذشت زمان مشخص میکند.
حالا که قرار است امنیت در افغانستان برقرار شود، به عقیده شما آیا طالبان طی ]سالهای سپریشده[ از لحاظ سیاسی تغییر کردهاند یا موضعشان را تغییر دادهاند؟ آیا میتوانند در سیاست کشور دموکراتیک افغانستان سهم بگیرند؟
تغییر ایدیالوژیکی انتظار بزرگی است؛ هرچند آنچه برای صلح به آن نیاز داریم این تغییر نیست، در عوض باید ببینیم آیا تغییری در درک آنها از محیط داخلی و خارجی و همچنین اهداف نهاییشان به وجود آمده است یا خیر.
باتوجه به شناخت من از طالبان، به نظر من درک آنها به اینگونه است: افغانستان و مردم آن طی دو دهه گذشته مسیری طولانی را طی کردهاند. طالبان بهشرط عقبنشینی کامل نیروهای خارجی و ایجاد کشوری سازگار با شریعت خواستار صلح هستند و ]حتی[ آن را به قیمت از دست دادن حقوق اساسی خود (حقوق آموزشی، سیاسی، اجتماعی و …) نمیپذیرند.
آنها بهخوبی میدانند که حتی پس از خروج کامل نیروهای خارجی از افغانستان، ممکن است جامعه جهانی بهاندازه دهه۱۹۹۰ بیتفاوت نمانند. بنابراین به باور من آنها میدانند که انحصار قدرت و حکمرانی بهوسیله زور چیزی است که در گذشته ممکن بوده و حالا مجبورند نهتنها درباره ماهیت دولت، بل درباره ساختار قدرت نیز از خود سازگاری نشان دهند.
به نظر شما مهمترین موانع بازدارنده بالقوه در گفتگوهای بینالافغانی در پی توافقنامه اخیر میان ایالات متحده و طالبان چیست؟ از دید شما نتیجه ایدهآل این بحثها چه میتواند باشد؟
بزرگترین مانع در حال حاضر عدم اعتماد عمیق طرفین به یکدیگر است. ما در این سمت افراد تاثیرگذار مهمی داریم که معتقدند طالبان نمیتوانند افرادی صلحجو باشند و آنها نیز در میان خود افراد بانفوذی دارند که احتمالا پیروزی با زور را امکانپذیر و بهترین راه میدانند.
این افراد از هر دو طرف در اقلیت هستند؛ اما نحوه اظهارات آنها بر نگرش اکثریت درباره صلح تاثیر گذاشته است و این تاثیر بهنوبه خود منجر به بروز بیاعتمادی شده است. بااینحال من اعتقاد دارم که پس از آغاز گفتگوها، برداشتهای منفی طرفین نسبت به همدیگر تا حد زیادی رفع خواهد شد.
چالش بزرگ بعدی این است که چگونه میتوان سطح خشونت را به میزانی قابل توجه و بهسرعت کاهش داد و به پایان آن امیدوار بود. پسازآن نوبت به موضوع دشوار نوع نظام و فرمول تقسیم قدرت خواهد رسید. درباره نتیجه ایدهآل اجازه دهید به ضربالمثلی فارسی اشاره کنم که میگوید: «سالی که نکوست از بهارش پیداست». بنابراین نتیجه گفتگوها را میتوان از آغاز آن پیشبینی کرد. اگر آغاز خوبی داشته باشیم، به باقی آن نیز میتوان امیدوار بود.
از نظر شما بهعنوان یک اقتصاددان، مهمترین موانع اقتصادی که افغانستان امروز با آن روبرو است چیست و چشمانداز شما برای حرکت کشور زیبایتان بهسوی استقلال و رونق اقتصادی چیست؟
جنگ و ناامنی همیشه بزرگترین دشمن اقتصاد است. امیدوارم با صلح و ثبات سیاسی این بزرگترین مانع برطرف شود. برای رهایی از وابستگی نامعقول کنونی و شکوفایی تجارت، کسبوکار و سرمایهگذاری به کمکهای خارجی (تقریبا در تمام زمینهها) نیاز داریم.
ما در سطح جهان برخی از بهترین فرصتها را در بخش معدن، کشاورزی، جهانگردی، ترانزیت و تجارت در اختیار داریم. اینها مواردی است که میتواند زمینه پیشرفت ما را فراهم کند. بااینوجود تاکید میکنم، امنیت، ثبات سیاسی و سیاستهای نظارتی و همچنین زمینه مساعد برای تجارت، پیششرط موفقیت در این زمینههاست.
شما بهعنوان سفیر افغانستان، در پاکستان نیز خدمت کردهاید و از وضعیت منطقه بهخوبی آگاهید آیا در استراتژی طالبان پاکستانی نشانی از تغییر میبینید؟
باید اینگونه باشد. پاکستان از جنگ و بیثباتی در افغانستان سودی نمیبرد. درواقع عکس آن صادق است. صلح و ثبات سیاسی در افغانستان فرصتی برای صلح و سعادت خواهد بود، نهتنها برای ما بل برای کل منطقه که پاکستان نیز در صدر آن است.