مقاله

کرونا، فقر و سودجویانی که فراموش‌شان نمی‌کنیم!

نویسنده: زهرا یزدان‌شناس/ کارشناس ارشد حقوق بشر

پس از آبی بیکران اقیانوس که در دوردست‌ها به آسمان پیوند خورده، هواپیما به فرودگاه جاکارتا نزدیک می‌شود؛ اکنون جزیره‌یی سبز و خوش‌منظر رخ می‌نماید. با وجود آن‌که سفری کاری است، اما همه‌چیز خبر از سفری ویژه دارد.

میدان هوایی را با متروی شهری به مقصد ایستگاه قطار ترک می‌کنم، چشمان و موبایلم حریصانه برای ثبت زیبایی‌های کشوری استوایی بی‌تابی می‌کند؛ اما این بی‌تابی کم‌کم جایش را به اندوه و افسردگی می‌دهد.

این خط مترو از قسمت حاشیه‌یی شهر و از میان خانه‌هایی کوچک و به‌ هم ‌چسبیده می‌گذرد، این خانه‌ها کثیف نیستند ولی خوش‌منظر هم به نظر نمی‌آیند. غمگین به نظاره می‌نشینم و بعدها که قسمت‌های مدرن و زیبای شهر را می‌بینم در نظرم جاکارتا به زنی می‌ماند با پیراهنی بلند بر تن دارد و در قسمت بالاتنه که موها را به نوازش اقیانوس سپرده، لباسش پولک‌دوزی و سنگ‌نشان است، زیبا و خیره‌کننده؛ اما حاشیه شهر چون دامنی مندرس و پروصله همه‌جا گسترده است.

سوار قطار می‌شوم، هنوز منگ صحنه‌های زندگی فقیرانه حاشیه جاکارتا هستم که قطار شروع به حرکت می‌کند. مزرعه‌ها و جنگل‌های استوایی در کوه و دره‌ها و سبزی جنگل‌ها رخ می‌نمایاند؛ اما گویی دیگر چشمم زیبایی‌ها را نمی‌بیند خصوصا که هرازگاهی از پشت پیچ تپه‌یی، روستا یا شهری کوچک نمایان می‌شود که نمایی داغ‌خورده از فقر دارد.

اساسا برای ما که کم‌‌آبی یکی از بزرگ‌ترین عوامل عدم‌توسعه و فقر در منطقه‌ است، این که با وجود فراوانی آب ‌و خاک حاصل‌خیز، فقر  این‌گونه جولان دهد قابل‌تصور نیست.

به شهری که مقصدمان است می‌رسم، دوستان و همکاران از سراسر دنیا گرد آمده‌اند. عمدا از تجربه نخستین دیدارشان از اندونزیا می‌پرسم؛ آن‌ها عمدتا با هواپیما یا بس از جاکارتا آمده‌اند. ذهن و چشمانشان آکنده از منظره‌های سبز و زیباست.

برعکس جاده که به‌دنبال خود آبادانی و کسب‌وکار می‌آورد، مسیر راه‌آهن به‌جز در ایستگاه‌ها، قابل‌استفاده نیست به ‌همین علت معمولا از قسمت‌های حاشیه‌یی شهرها و روستاها می‌گذرد. در پایان سفر با قطار در گوشه دفترم این‌گونه می‌نویسم که «چهره فقر در هر مکان و زمانی، کریه و بدمنظر است.»

 ذهنم از آنچه دیده‌ام آشفته است، ولی به خود قول می‌دهم همیشه به همه توصیه کنم که  مقصد سفر هرکجا و دلیل آن هرچه باشد، حداقل یک سفر با قطار داشته باشند و به قسمت‌های حاشیه‌یی شهرهای مقصد نیز سر بزنند.

 نباید هیاهو، زیبایی و توسعه بعضی قسمت‌های یک شهر یا کشور فریب‌‌شان دهد و یادشان بماند که میلیون‌ها انسان، نه‌تنها فرصت زندگی شایسته با حداقل‌ معیارهای رفاه را ندارند، بل باید برای تنها یک وعده غذا در روز و جایی برای زندگی، به‌سختی کار کنند.

جهان پیرامون ما پر از این مثال‌هاست، در هر شهر و کشوری، خصوصا شهرهای خودمان اگر کمی دقت کنیم، افعی فقر را می‌بینیم که به دور زندگی افراد زیادی چنبره زده است.

فقر دردآور و بی‌صداست. مبارزه و رفع فقر، یکی از اهداف سازمان ملل و بسیاری دیگر از سازمان‌های جهانی، منطقه‌یی، کشوری و دلیل اصلی به وجود آمدن نهادهای خیریه و بسیاری از فعالیت‌های داوطلبانه در جهان است.

علی‌رغم همه تلاش‌های داخلی و بین‌المللی، هنوز فقر، معضل اصلی بسیاری از جوامع است؛ هرچند کشورهای توسعه‌یافته نیز به‌نوعی با این مساله درگیر هستند؛ ولی ابعاد فقر در کشورهای درحال‌توسعه یا توسعه‌نیافته، حیرت‌انگیز، دامنه‌دار و دردناک است.

شرایط پاندمی کرونا این ضرب‌المثل را در ذهن تداعی می‌کند که «گُل بود به سبزه نیز آراسته شد».

شاید این روزها با اصطلاحات فقر کرونایی یا فقر ناشی از کرونا برخورد کرده باشید؛ اما بی‌اسم و عنوان خاص هم ‌روشن است دنیایی که برای فقرا به‌اندازه کافی تنگ و تاریک بود حالا با شرایطی که کرونا به‌علت تعلیق فعالیت‌های اقتصادی ایجاد کرده؛ سخت‌تر و تلخ‌تر نیز شده است.

شرایط پساکرونا دوره‌یی است که تعداد فقرای جوامع بیشتر خواهد شد و به‌علت صرف هزینه‌های کشوری و بین‌المللی در مبارزه با کرونا، امکان دستگیری از آن‌ها نیز کم‌تر می‌شود و شاهد روی جدید و کریه‌تری از فقر خواهیم بود.

به‌علت شرایط اجباری و البته لازم قرنطینه و فاصله‌گذاری و دیگر مقررات مربوط به مبارزه با کرونا و تخصیص بودجه‌های کلان برای درمان این بیماری، عده بسیاری از لحاظ اقتصادی ضربه می‌خورند. ممکن است بعد از کرونا دوباره بتوانند به وضعیت قبلی یا مشابه آن بازگردند؛ ولی طیف وسیعی از اقشار آسیب‌پذیر، قدرتِ بازگشت، حتی به زندگی فقیرانه قبلی را نیز نخواهند داشت.

در خبرها خواندم که برخی از بزرگ‌ترین ثروتمندان دنیا مبالغ هنگفتی برای کشف واکسن کرونا و درمان آن هزینه کرده‌اند. باتوجه رویکرد بشردوستانه این افراد، این مبالغ می‌توانست در بهبود وضع زندگی افراد بسیار فقیر دنیا هزینه شود؛ اما اکنون نه‌تنها به آن‌ها اختصاص نیافته بل براثر کرونا و بیکاری‌های ناشی از آن، آن‌ها فقیرتر شده‌اند.

فقر، سد راه توسعه و مانع برخورداری افراد از امکانات جامعه است و به‌صورت چرخه‌یی باطل و میراثی دردناک عمل می‌کند. فقر پدیده‌یی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است؛ فقر مالی، فقر فرهنگی را نیز به ‌همراه دارد.

در زندگی افرادی که توانایی مالی ناچیزی دارند هزینه‌های آموزشی معمولا جزو نخستین چیزهایی است که خط می‌خورد؛ درحالی‌که آموزش، یکی از راه‌های برون‌رفت از چرخه فقر است.

مبارزه با کرونا به‌نوعی به معیاری برای محک زدن عملکرد دولت‌ها در زمینه ادعای حمایت از مردم و ارایه خدمات رفاهی تبدیل شده و مُشت بسیاری از سیاستمداران و مجریان دولتی عوام‌فریب را باز کرده است؛ زیرا تنها با حرف و وعده نمی‌توان از شیوع و ابتلا به این ویروس جلوگیری کرد یا مانع مرگ افرادی شد که به مرحله حاد این بیماری رسیده‌اند.

در این شرایط، غیر از افراد عوام‌فریب، توان و هوش مدیریتی بسیاری نیز مشخص می‌شود. بسیاری از مسوولان و مدیران با آن‌که نیت مثبت و قصد کمک به مردم را داشتند ولی عملکرد کارشناسی‌نشده و عجولانه آن‌ها، منجر به هدر رفتن منابعی شده که در این شرایط می‌توانست حداقل‌های گذران زندگی را برای کسانی که کارد فقر به استخوان‌شان رسیده، فراهم کند.

با کاهش ارتباطات اجتماعی و تعطیلی بسیاری از مشاغل و صرف هزینه‌های شخصی و دولتی برای مبارزه با این بیماری، وضعیت اقتصادی در همه کشورها دستخوش بحران شده است.

تعطیلی کسب‌وکارها، هزینه‌های کلان برای مصارف بهداشتی و درمانی و وضعیت روانی جوامع باعث شده افرادی که برای تامین حداقل‌های زندگی دچار مشکل بودند و به‌علت فقر به‌عنوان اقشار آسیب‌پذیر، تحت حمایت دولت و سازمان‌های خیریه بودند روزهای سختی را تجربه کنند و افراد بیشتری نیز به این قشر افزوده شود.

نتیجه سال‌ها تلاش و خدمات دولت‌ها و سازمان‌های جهانی برای کاهش و محو فقر، در عرض تنها چند ماه از دست رفت و سطح فقر در بسیاری از کشورها و در معیار جهانی گسترده‌تر و وخیم‌تر شد؛ وخامتی که اگر فکری اساسی به حال آن نشود آسیب‌های زیادی را برای همه افراد جامعه به دنبال خواهد داشت. فقرِ بیشتر در جامعه اغلب منجر به بزهکاری بیشتر، کارهای غیرقانونی و عدم امنیت می‌شود.

روزهای کرونایی خواهد گذشت؛ ولی از سر تقصیرات کسانی که این روزها نان در خون و نداری مردم می‌زنند و می‌خورند نباید گذشت. بحران، یعنی روزگاری که بسر خواهد آمد؛ ولی روزی که از این روزهای بحرانی گذشتیم باید دست کسانی که امروز از فرصت بیماری مردم جیب خود را پر کردند و برای حمایت‌های دولتی و جهانی کیسه دوختند را از جایگاه و مقام کوتاه کرد.

افزون بر کوتاهی و کاستی‌ها در جریان مبارزه با کرونا، همدلی‌های بسیاری شکل گرفت و با آن‌که طبق توصیه‌ها باید از همدیگر و حتی عزیزان‌مان فاصله بگیریم، یاد گرفتیم که زندگی همه افراد بشر به هم وابسته است و حتی کسانی که افکار بشردوستانه ندارند و حامی قشر آسیب‌پذیر نیستند به‌وضوح دریافتند اگر همسایه یا هم‌وطن فقیر آن‌ها در صورت ابتلا به بیماری، توانایی تامین امکانات تغذیه مناسب و درمان را نداشته باشد، جان آن‌ها هم در خطر خواهد بود.

دولت‌ها باید ضمن گسترش و تحکیم این احساسات جمعی، با برنامه‌یی کارآمد به استقبال روزهای بعد از کرونا بروند و افرادی که با این بحران، دچار فقر یا فقیرتر شده‌اند را برای خروج از این وضعیت حمایت کنند. پساکرونا، زمان اختلاف و اهمیت دادن به تعارض سلیقه‌های سیاسی، اجتماعی و … نیست؛ بل زمان همدلی و سازندگی است؛ در غیر این صورت چهره جامعه، از آفت کرونا، آبله‌دار باقی خواهد ماند.

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا