شرم تاریخی!
هادی میران
بر اساس گزارش رسانهها، هندوباوران افغانستان بهصورت دستهجمعی از دولت هندوستان تقاضای پناهندگی کرده و قرار است دولت هند به این درخواست رسیدگی کند.
به نقل از رسانههای هندی شماری از هندوباوران افغان به دهلی میرسند و نیدان سینگ سیک افغان که در دهلی به سر میبرد، یکی از همین یازده تن میباشد.
سیکها و هندوباوران افغانستان عضوی از یک پیکره کلان در این کشور است که بیشتر از صد سال در سرزمین ما سکونت دارند و قانون اساسی افغانستان از آن به نام افغان و با حقوق و مزیتهای مساوی با تمام شهروندان این کشور یاد میکند.
هندوباوران مردمان نرمخو، خشونتپرهیز و در مناسبات اجتماعی به شدت محافظهکارند که شبکههای روابطشان به ندرت از دایره تباری و مذهبی خودشان فراتر میروند. اما از آنجاکه دست تقدیر سرنوشت زندگی آنها را در یک جامعه به شدت سنتی و مذهبی مانند افغانستان گره زده، بهدلیل تمایز معتقدات و الگوهای فرهنگی با اکثریت جامعه، همواره مورد آزار، بیمهری و اهانت قرار گرفته و با نگاهی آمیخته از حقارت و حسادت به آنها نگریسته شده است.
حقارت و حسادت آمیزۀ جالب یک هنجار مسلط است که بهرغم فراز و فرود بسیار تاریخی در این کشور، دست از سر هندوباوران برنداشته و در نهایت سبب کوچ اجباری آنها از سرزمینی شده که بیشتر از یک سده با مهر و دلبستگی وطنی به آن نگریستهاند.
هرچند هندوباوران تا پیش از تسلط مجاهدین بر افغانستان، از وضعیت اقتصادی خوب و ثبات زندگی برخوردار بودند و داد و ستد تجارتیشان در حال رونق بود، اما تسلط مجاهدین بر شهرهای کلان و مشخصا پس از سقوط نظام مورد حمایت شوروی سابق، استقرار حکومت مجاهدین و آغاز جنگهای ویرانگر داخلی و توسعه افراطیت دینی، سبب گردید که فصل آرامش و خوشبختی هندوباوران در این سرزمین به پایان رسیده و پس از سالیان متمادی آرامش و آسایش، با سیلی از مرگ و مصیبت و تاراج مواجه گردند.
پس از سقوط شهر خوست به دست نیروهای مولوی حقانی، بخشی از بازار آن شهر که در کنترول هندوباوران بود، غارت گردید و این اولین تلنگر خونین بود که آینده این اقلیت مذهبی را در سرزمین آباییشان با سرنوشت تلخ گره بست و فصل جدیدی از مرگ و خشونت را در زندگی آنها ورق زد.
پس از استقرار مجاهدین در کابل، شمار قابل توجهی از هندوباوران ثروتمند به قتل رسیدند و خانهها و جایدادهای آنان که در نواحی لوکس و قیمتی کابل مانند کارته پروان و باغ بالا قرار داشتند، به زور غضب گردید و آنانی که امکانات فرار داشتند، فرار را بر قرار ترجیح داده و تن به مهاجرت بیبرگشت دادند.
استقرار امارت طالبان در کابل نیز بر رنج و پریشانیهای هندوباوران افزود و به آنان هشدار داده شده بود که با پرداختن جزیه و با نشانی کردن خود، خود را از جامعه مسلمان افغانستان متمایز نمایند.
سقوط امارت طالبان و استقرار حکومت پساطالبانی و حمایت بیدریغ جامعه بینالمللی از فرایند دولتسازی و تبلیغ و ترویج آموزههای دموکراسی در افغانستان، چندگاهی برای تعدادی کمی از هندوباورانی که از سختجانی و یا از تنگدستی در افغانستان باقی مانده بودند، فرصت نفش کشیدن داد اما این دولت و این وضعیت نیز مستعجل بود و دیری نگذشت که موج خشونتهای ویرانگر، خونینتر از گذشته وزیدن گرفت.
حمله انتحاری که در تاریخ ۲۵ مارچ سال روان توسط یک بمبگذار انتحاری به عبادتگاه آنها در کابل صورت گرفت و دستکم ۲۶ نفر کشته و ۸ نفر دیگر زخمی بر جا گذاشت، خونینترین رخدادی بود که روزنههای امید به زندگی در افغانستان را به روی این اقلبت مذهبی بست.
در وضعیت موجود که سایههای نومیدی بیشتر از همیشه بر زندگی مردم افغانستان سایه افگنده، هندوباوران کشور تحت فشار فزاینده به صورت گروهی در جستجوی پناهندگی به کشورهای امناند که علاوه بر هندوستان چندی قبل کشور کانادا نیز از آمادگی برای پذیرش این اقلیت مذهبی به عنوان پناهنده سخن گفته بود.
آنها که در این سرزمین به جرم تعلق مذهبی کشته شدند، داراییشان تاراج شدند، جایدادهایشان غضب شدند و در نهایت به صورت دستجمعی تن به جوخه مرگ سپردند، میروند که دیگر برنگردند و فرزندان آنها نیز به تدریج فراموش خواهند کرد که پدرانشان در سرزمین آباییشان چه کشیدند. این لکه شرم تاریخی اما از پیشانی تاریخ افغانستان رخت برنخواهد بست که چگونه یک اقلیت قومی-مذهبی این کشور با تیغ یک قرائت اسلامی و با فریادهای الله اکبر تکه تکه شده و آنانی که زنده ماندند مجبور به ترک کشور شدند.