شکست وحشتناک ناتو در افغانستان و سرازیر شدن مواد مخدر به اروپا
منبع: آر تی/ نویسنده: کوین هارلی/ مترجم: شریفه عرفانی
اخیرا ۱۲ماه در کابل بهعنوان مشاور پولیس مشغول به کار بودم. پس از گذشت ۱۷سال از ماموریت ناتو برای برقراری صلح و امنیت، تاسفآور است که بگوییم این کشور احتمالا در بدترین وضعیتی بسر میبرد که تاکنون تجربه کرده است.
شکست وحشتناک و قربانی شدن سربازان ما در افغانستان علیرغم صرف میلیاردها دالر، تنها یک برنده داشته است: جرایم سازمانیافته!
یکی از دوستانم که کارآگاهی مجارستانی است به من گفت که تاکنون هرگز در بوداپست هرویین اینقدر ارزان و خالص نبوده است. این هفته یکی از همکاران دیگرم در پولیس ترکیه نیز مطلب مشابهی درباره استانبول گفت.
سال گذشته با تعداد کمی از نیروهای پولیس حرفهیی بینالمللی در افغانستان کار کردم. همکاران امریکایی، آلمانی، استرالیایی، مجارستانی، و ترکیهییام مانند من، هرکدام ۳۰سال یا بیشتر تجربه داشتند و بسیاری از آنها افزون بر ماموریت در افغانستان، دارای سالها تجربه کار در سایر مناطق پرآشوب نیز هستند.
اما دقیقا مانند کشورهای خود ما، بسیاری از سیاستمداران، رهبران نظامی، کارمندان دیپلماتیک و سازمانهای غیردولتی در آنجا نیز به توصیههای کارشناسانه ما بهعنوان پولیس توجهی نداشتند. ناتو، درست مانند اتحاد جماهیر شوروی پیش از آن، در افغانستان شدیدا مورد هجوم قرار گرفت و مطمینا هرجومرج در این کشور به روال سابق ادامه خواهد داشت. داستان با ناکامیهای غرب در عراق و لیبی و خیلی پیشتر از آن با وضعیت مالی و چند مکان دیگر در افریقا تفاوت چندانی ندارد.
بگذارید کمی درباره آنچه در افغانستان میگذرد، بگویم.
علیرغم آنچه در رسانههای مهم میشنوید، دولت افغانستان کنترول بخشهای محدودی از کشور را در دست دارد. بهعنوانمثال در هلمند (جایی که بریتانیا بیشتر ۴۵۷سرباز خود را در عملیاتها از دست داد و هزاران نفر از نیروهایش در آنجا مجروح شدند) غیر از یک پایگاه کوچک امریکایی، همه ولایت تحت کنترول طالبان است.
قندهار که زمانی قلمرو کاناداییها بود، وضعیتی مشابه دارد. در شرق کابل، شاخه خراسان داعش بخش بزرگی از منطقه را کنترول میکند و هنگامی که با نیروهای دولت افغانستان در نبرد نباشد، با طالبان میجنگد. آنها هرکاری را در هر زمانی که بخواهند، در هر بخش کشور انجام میدهند.
اکنون کابل مکان بسیار خطرناکیست و بیشتر کارمندان سفارتخانهها در محوطههایی که تحت حفاظت شدید است محبوس ماندهاند. یک تولی پیادهنظام انگلیس (که بعضی استرالیاییها از آن حمایت میکنند) بهعنوان نیروی امنیتی کابل در حال آمادهباش است تا در صورت بروز هر حملهیی توسط شورشیان، اگر نیروهای امنیتی افغانستان نتوانستند با آن مقابله کنند، با موترهای زرهی در مکان حاضر شوند.
تقریبا تمام جابجاییهای نیروهای ناتو اکنون بهوسیله موترهای سنگین زرهی یا با گزینه بهتر از آن، یعنی بالگردهای انگلیسی پوما با توپچیهای درب و کف زرهپوش انجام میشود. نیروهای ناتو به این شکل روزانه بین سنگرهای مختلف نظامی در مناطق مختلف کابل جابجا میشوند.
بالگردهای آپاچی ایالات متحده و جنگندههای اف۱۶ نیز در حال آمادهباش هستند تا در صورت وخیم شدن اوضاع برای نجات اقدام کنند.
تجاوز و قتل افسران پولیس افغانستان
سرمایهگذاری ما روی خون و ثروت؛ به کشته شدن بهطور میانگین ۲۰۰پولیس افغانستانی در هفته، توسط شورشیان یا جنایتکاران سازمانیافته در این کشور انجامیده است. تلاشهای سادهلوحانه اما صحیح ما به لحاظ سیاسی، برای ایجاد تعادل جنسیتی در نیروهای پولیس باعث شده بیش از سه هزار زن جسور، جوان و تحصیلکرده افغانستان توسط همکاران پولیسشان در معرض تجاوز یا حتی مشکلات بدتری قرار بگیرند. نادیده گرفتن ماهیت قبیلهیی کشور و نگرش قرونوسطایی آن نسبت به زنان دلیل این وضعیت است.
تنها هزارههای دریزبان به دخترانشان اجازه میدهند تا به پولیس بپیوندند؛ بنابراین برای تحقق هدف تعادل جنسیتی، ما هزاران نفر از آنها را برای دورههای هفتهفتهیی به ترکیه بردیم و سپس آنها را در گروههای کوچک در پایگاههای پولیس تقریبا بیسرپرست، کاملا آلوده و پر از حشرات موذی که هیچ امکاناتی برای زنان نداشت رها کردیم.
آنها در میان همکاران پولیس جدید خود، پشتونها، نورستانیها، ترکمنها، ازبیکها و تاجیکها رها شدند؛ بسیاری از آنها افرادی نیمهبیسواد بودند و تقریبا همگی انسانهایی مغرض که فساد، خشونت و سوءاستفاده از پسران جوان برایشان جزو کارهای روزمره بهحساب میآید.
در برخی موارد، آنها با زبانی غیر از دری با زنان پولیس سخن میگفتند. تصور کنید که یک زن جوان تازهخدمت و بیتجربه هستید، صدها کیلومتر دور از خانه بدون حامی ماندهاید و هیچ راهی برای ترک اردوگاه پولیس بدون خطر شکنجه و کشته شدن به دست طالبان ندارید. بعضیها خوششانس بودند و بهعنوان نظافتچی یا آشپز مشغول به کار شدند و دیگران به شکلی وحشیانه مورد آزار قرار گرفتند.
فقط آرمانگراترین و سادهلوحترین فمینیستها اصرار دارند که از طریق آجندای جنسیتی در جامعهیی که هنوز آماده نیست، این کار انجام شود؛ اما این همان کاری است که دیپلماتها و بهاصطلاح مدافعان برابری جنسیتی ما از پشت دیوارهای سفارتخانههای خود در کابل انجام دادند. این تنها نمونهیی از تلاش برای تحقق اهدافی است که فرسنگها از دستیابی به واقعیت فاصله دارد.
هفده سال شکست
بیایید اندکی بیندیشیم و بهخاطر آوریم که ناتو از سال۲۰۰۳ در این کشور مداخله کرده است. این سازمان از آگست آن سال تا دسمبر سال۲۰۱۴ نیروی کمکی بینالمللی امنیت (آیساف) تحت نظارت سازمان ملل را رهبری کرده و از آن زمان به بعد برای آموزش، مشاوره و کمک در افغانستان باقی مانده است.
ماموریت ناتو «توانمندسازی مقامات افغانستان و ایجاد ظرفیت در نیروهای امنیت ملی افغانستان بود تا بتوانند با تامین امنیت موثر، اطمینان حاصل کنند که افغانستان دیگر هرگز پناهگاه امنی برای تروریستها نخواهد بود.»
ناتو در اوج حضور خود، در آنجا ۱۳۰هزار سرباز داشت و امریکا تنها ۸۰۰میلیارد دالر برای هزینههای نظامی خود در افغانستان و ۴۴میلیارد دالر دیگر برای بازسازی هزینه کرد.
با مصرف میلیاردها دالر طی ۱۷سال، چه چیزی به دست آمده است؟
آیا «امنیت موثر» را فراهم کردهایم؟
آیا این اطمینان را به وجود آوردهایم که هیچ «پناهگاه امنی برای تروریستها» وجود نخواهد داشت؟ خیر!
تنها دستاوردمان این بوده است که جنایتکاران سازمانیافته، قدرتمندتر و ثروتمندتر شدهاند و طالبان نیز توانستهاند کنترول بخشهای بزرگی از کشور را به دست آورند و شرایط برای قدرت گرفتن شاخه خراسان داعش نیز فراهم شده است.
ما از ناکامیهای قبلیمان در عراق و لیبی چیزی نیاموختهایم، همهاش هیچوپوچ بود و این آزاردهنده است.
وضعیت همانیست که در هر منطقه ناامن دیگری در جریان است؛ فقط جنایتکاران سازمانیافته ثروتمندتر شدهاند و سیاستمداران، رییس پولیس و مقامات گمرک را خریداری و محمولههای بزرگ تریاک خود را در شرایطی ایدهآل از جنوب افغانستان به دست میآورند.
تولید کوکنار همچنان راهی کلیدی برای به دست آوردن پول نقد در کشور است. بعضی دیگر با قاچاق انسان ثروتمند شدهاند و نیروهای مرزی انگلستان را به نجات هر روزه مهاجران غیرقانونی که قصد عبور از کانال انگلیس را دارند مصروف کردهاند.
هیچکس آماده نیست و کوچکترین نیتی برای تلاش برای متوقف کردن این سیل مهاجرت و ورود مواد مخدر به اروپا ندارد. این باندها بسیار قدرتمند و ثروتمند هستند. یکی از همکاران افبیآی در کابل به من گفت که جنایتکاران از طریق فعالیتهایشان در جزایر کانال مانش انگلیس حتی به پولشویی نیز مشغولاند.
پر کردن خلاء
هرکسی که پنج دقیقه در ارتش هر کشوری گذرانده باشد (که من سالهای زیادی بودهام) به شما خواهد گفت که یک شورشی را نمیتوان تنها با ابزار نظامی از پای درآورد. در حقیقت، همه ما میدانیم که «دفاع از تمامیت ارضی برای حفظ قلمرو حیاتی است.» مشکل درست همانی است که در عراق، لیبی، بالکان و … با آن روبرو بودهایم؛ اگر با جنایتکاران سازمانیافته برخورد نشود، چیرگی بر آنها نیز ناممکن است.
آنها خیلی سریع به خلایی که طی یک درگیری بین دولت و پولیس ایجاد میشود وارد میشوند و بدون فوت وقت به سیاستمدارانی تبدیل میشوند که دیپلماتها، سیاستمداران و جنرالهای نظامی ما باید در منطقه با آنها گفتگو کنند.
کسانی که حرفه آنها پولیسی است از ابتدا این را میفهمند. آنها میدانند که بزهکاران با چه هوشمندی و سرعتی خلا را پر میکنند. چگونه با بیرحمی از تهدید، قتل، رشوهخواری و باندهای شخصی برای پیشبرد اهداف خود استفاده میکنند. آنها سرطانی هستند که اگر قرار است ملتی شکستخورده مانند ملت افغانستان بازسازی شود، باید از بین برده شوند؛ اما ما هرگز این کار را نکردهایم!
در دنیای ایدهآل، ماموران پولیس باید لحظهیی که چرخها متوقف میشوند، از موترهای زرهی ارتش خارج شده و به شناسایی مجرمان و مدیریت اوضاع مشغول شوند.
بسیاری از ما درک نمیکنیم که در چنین مکانهایی باید سرمایهگذاری وسیع و سریع بر نیروی پولیس انجام دهیم؛ آنها بهتنهایی به تجلی مشهود دولت تبدیل میشوند و اگر فاسد باشند یا درگیر جرایم یا در مواردی تجاوزگر؛ کوچکترین شانسی برای حمایت از دولتی که از آنها نمایندگی میکنند، وجود نخواهد داشت، چه رسد به اینکه ببینند شورشیان کجا هستند و چه میگویند؛ مخصوصا اگر طالبان نظمی نیمبند به اوضاع داده باشند. فرقی نمیکند که این نظم قرونوسطایی یا بیرحمانه باشد.
پژوهش «چیلوت (Chilcot) درباره جنگ عراق» به برخی نکات مهم درمورد چگونگی برخورد با این مشکل پرداخته است. ده تن از مقامات ارشد دولتی با حقوق بالا همه اهمیت ایجاد نظم برای بازسازی یک ملت را تصدیق کردهاند. افزون بر این، آنها توضیح دادهاند که چرا با مردم باید با احترام رفتار کرد و اعتمادشان را به دست آورد.
نمونههای زیادی از اهمیت ایجاد یک سیستم کارآمد پولیس و دادرسی کیفری ارایه شده است. این مدارک اما مثل ضمایمی بیاهمیت به دست فراموشی سپرده شده و از چشم رسانهها دور مانده است.
بهعنوان یکی از کسانی که شاهد این ماجرا بوده، دلیل این امر (نادیده گرفتن این تحقیقات) اکنون به همان اندازه آشکار است که برای همکاران مجارستانی و ترکیهییام در کابل روشن بود.
ما افسران پولیس هستیم، اما افراد بسیار باهوشی اجرای این نمایش را به عهده دارند که نگاهشان به ما تحقیرآمیز است. آنچه از ذهنشان میگذرد این است: یک پولیس بیعرضه از چه چیزی سر درمیآورد؟
بریتانیا اکنون یکی از کشورهای اصلی ناتو است که به وزارت داخله افغانستان و ارشدترین افسران پولیس این کشور مشاوره میدهد. این واقعیت که در حال حاضر هیچیک از کارشناسان پولیس در انگلیس در بین افرادی که در آن سطح مشاوره بدهند حضور ندارند و کار تماما به افسران نظامی سپرده شده، خود گویای همهچیز است!
همزمان با تمام این مشکلات، جنایتکاران سازمانیافته ثروتمندتر میشوند در حالی که ما همچنان با جمعیت روزافزون مهاجران غیرقانونی روبرو هستیم و جنگجویان خارجی و هرویین را به مرزهای خود فرامیخوانیم.
در وضعیتی که با مصرف میلیاردها میلیارد دالر تلاش میکنیم تا منطقه امن سهکیلومترمربعی را در کابل برای خود حفظ کنیم و دیپلماتها و جنرالهایمان را در پشت دیوارهای ضدانفجار کانکریتی چهارمتری پناه دهیم، طالبان و دولت اسلامی راکتهای خود را آتش و بمبگذاران انتحاری خود را گسیل میدارند.
اظهارات و دیدگاههای این ستون، فقط نظر نویسنده است و لزوما بیانگر نظرات آرتی نیست.
پینوشت: کوین هارلی، یک سیاستمدار انگلیسی و افسر پیشین پولیس است. وی بین سالهای۲۰۱۲ تا ۲۰۱۶ در شهر سوری پولیس و کمیسر مبارزه با جرایم بوده است. هارلی در کلانشهرها بهعنوان پولیس خدمت کرده و به مقام فرماندهی ارشد کارآگاهی نیز رسیده است.
وی ابتدا در هنگ چتر نجات و سپس در پولیس نظامی سلطنتی افسر ارتش سلطنتی بوده است.
لینک مطلب اصلی را در اینجا ببینید:
https://www.rt.com/op-ed/497099-natos-failure-afghanistan-drug-europe/