نمایش اسارت ذهنی یا تعهد آیینی!
هادی میران
این عکس مثل هر عکس دیگر، یک رفتار غیر معمولی را ثبت کرده که صاحب عکس خواسته است دلبستگی خود را به آموزههای آیینی نشان دهد.
او که مخالف موسیقی است و آن را مغایر با ایمان و باورهای دینی خود میداند، بهزعم خود یک رفتار شایسته را انجام داده که علاوه بر آرامش خود، سبب خشنودی خداوند نیز گردیده است.
او شاید تا آخر عمر از این رفتار بهعنوان انجام یک مسوولیت دینی- ایمانی احساس آرامش کرده و از آن با افتخار یاد کند، اما این رفتار اگر از چشمانداز الگوهای روانپردازی و رفتارشناسی، مورد توجه قرار گیرد، بیان یک بیماری اپیدمیک روانی و رفتاری است که تسری آن مبانی و پیشپرداختهای فروپاشی یک جامعه را فراهم کرده و در بهترین حالت بخشی از زندگی انسانی را تعطیل میکند.
موسیقی یکی از مبرمترین نیازهای روانی بشر شناخته شده که علاوه بر درمان بیماریهای متعدد، دایره خیال بشری را گسترش بخشیده که اجرا و شنیدن آن به کشف ژانرهای پنهانی خیال منجر میگردد.
ژانرهای پنهانی خیال که محدودیتناپذیر است از اساسیترین دلایل قدرتمندی بشر برای کنترول طبیعت تعریف میگردد که استفاده از موسیقی ضمن تسری عواطف انسانی، زمینههای بالندگی خیال را در اشکال و ابعاد مختلف فراهم میکند.
شنیدن موسیقی دیواره روحیه و اخلاق تسلطپذیری را ویران کرده و سازههای عصیانگری، بلندپروازی، بلند اندیشی و نگارهآفرینیهای فردی را تقویت میبخشد که فرایند تکامل آن علاوه بر تلطیف عواطف انسانی، به کشف بیشتر استعداد انسانی نیز کمک میکند.
از همین رو مخالفت با موسیقی در بعضی از آیینها بهمنظور تسلط بیچون و چرای آن بر پندارههای انسانی طرح گردیده که دایره تخیل پیروان آن نتواند در راستای مخالفت با آن گسترش یافته و سبب بیاعتباری آن را فراهم نماید؛ زیرا با انکشاف دایره خیال بشری، قراردادهای آیینی مورد سوال قرار گرفته و در نهایت به اضمحلال سلطه بیچون و چرای آیینی منجر میگردد.
نظامهای آیینی که موسیقی در آن مورد توجه و احترام قرار دارد، از لطافت بیشتر رفتاری برخوردار است و کمتر منبع ترویج و تسری خشونت قرار میگیرند، اما آن نوع از نظامهای آیینی که متولیان آن با موسیقی مخالفت و خصومت میورزند، نه به منظور خشنودی خداوند؛ بل به منظور پاسداری و پاسبانی از سلطه آیینیشان بر جامعه میباشد که هرگونه انطعاف در این زمینه را فروپاشی این سلطه آیینی میپندارند.
بنابراین آنچه در این عکس به نمایش میرود، یک رفتار آیینی است که تحت تاثیر آموزههای آن، مخالفت و معاندت با هرگونه روشناندیشی، تلطیفکاری، کشف استعداد و گسترش خیال بشری و در نهایت کمک به استمرار ستمگری تعبیر میگردد.
کسی که در این عکس به این اقدام مبادرت ورزیده، علاوه بر اینکه «خردمند» است، احتمالا ستمدیدگی و پریشانی بیشمار را نیز به ارث برده است. اما از آنجا که او بهمنظور رهایی از چنبره ستم آموزش ندیده، بزرگترین آرزوی او رسیدن به درجه ستمگرشدن و در نهایت نشستن در جای یک ستمگر است تا بدینسان عقدههای انباشتهشدۀ ناشی از تحمل ستم در روح و روان او جبران گردد.
او تحت تاثیر آموزههای آیینی یا بهمنظور ارضای شهوت و نامآوری یا هر دو به نمایش این رفتار مبادرت ورزیده که خود نیز به دشواری درک خواهد کرد، درست همان کاری را انجام داده که دشمنان آسایش و آرامش او به آن مبادرت ورزیدهاند و هنوز هم ادامه دارد.
بدترین و دشوارترین اسارت، اسارت ذهنی است که رهایی از آن مستلزم فروپاشی تمام ساختار ذهن آدمی است. اسارت فیزیکی اغلب به آزادی میانجامد اما اسارت ذهنی یک فرایند روانی است که گاهی نسلها ادامه پیدا میکند و جالب اینکه انسانهای اسیرشده، اسارت خود را نوعی رهایی میپندارد. فاجعه درست زمانی آغاز میگردد که اسارت ذهنی، رهایی تعبیر گردد و تاکید بر آن به مکلفیت اخلاقی تبدیل شود.
اگر قرار باشد ساز و نوا منبع ارتکاب گناه و ناخشنودی خداوند دانسته شود، صدای جویبارها باید توقف کنند، شرشر آبشارها باید خاموش شود، پرندگان آوازخوان باید نابود شوند و هیچ صدایی از طبیعت برنخیزد تا خلوت خداوند برهم نخورد و خواب الهی پریشان نشود. در حالی که اشکال ساده موسیقی و غنا در دل طبیعت عجین شده است و آنگاه که از دل طبیعت برمیخیزد و بر روان آدمی مینشیند، تخیل آدمی را با فراسویهای ناپیدا گره میزند که حاصل آن زمینهساز تحقق فضیلتهای انسانی میگردد.
بنابراین آنچه در این تصویر به نمایش میرود، در واقع بیان اسارت ذهنی تحت تاثیر آموزههای آیینی است که ماهیت آن برای پاسداری از سلطه بیچون و چرای آیینی و مهار هرگونه مخالفت با این سلطه طرح گردیده و فواید ناشی از آن سهم کسانی میگردد که در راس سلطه آیینی نشستهاند. این رفتار ظاهرا در شکل یک عمل فردی به نمایش رفته، اما ماهیت آن بیان اسارت ذهنی یک جماعت است که با آزادی فاصله طولانی دارد.