پیامدهای منطقهیی همکاری جدید ایران و چین
منبع: الجزیره، *عبدالباسط/ مترجم: شریفه عرفانی
در اوایل جنوری، محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران اعلام کرد که تهران تقریبا برای همکاری طولانیمدت استراتژیک با بجینگ به توافق رسیده است.
پس از چند هفته، رسانههای هندی گزارش دادند که تهران پس از آنکه دهلینو «از ترس تحریمهای امریکا بیمیلیاش به سرمایهگذاری را آشکار کرد» هند را از یک پروژه کلیدی مهم در امتداد مرز خود با افغانستان «کنار گذاشت.»
با اینکه این دو خبر همزمان سرخط خبرها بودند، اخبار اتحاد استراتژیک جدید در حال شکلگیری میان ایران و چین و سردی روابط این کشور با هند ارتباط مستقیمی به هم نداشتند. با این وجود، با قراردادن تنشهای فزاینده بین ایالات متحده و چین و اختلاف مرزی هیمالیا بین چین و هند در یک قاب، از این دو تحول در آرایش قدرت جدید ژئوپلیتیکی در آسیا به بینش قابل توجهی میرسیم.
به نظر میرسد سیاست «حداکثر فشار» دولت ترمپ علیه ایران، با سوق دادن این کشور به سمت چین، زیان استراتژیک قابل توجهی بر روابط ایران با متحد دیرینهاش هند وارد کرده است.
براساس گزارش ۱۱جنوری نیویارکتایمز، توافقِ هنوز نهایینشده بجینگ و تهران، خبر از سرمایهگذاری مجموعا ۴۰۰میلیارد دالری چین در بخشهای بانکی، حملونقل و توسعه در ایران میدهد. در عوض نیز بجینگ از ایران انتظار دارد که طی ۲۵سال آینده بهطور منظم و با تخفیف بسیار بالا به این کشور نفت عرضه کند.
این توافقنامه بخشی از جاهطلبی پرزیدنت شیجینپینگ درباره «ابتکار کمربند و جاده» (بی.آر.آی) به هدف گسترش نفوذ اقتصادی و استراتژیک کشورش در سراسر اوراسیا بهشمار میرود.
تنها چند روز پس از انتشار جزییات توافقنامه پیشنهادی چین و ایران، در ۱۴جنوری روزنامه هندی «هندو» گزارش داد که ایران تصمیم گرفته است هند را از پروژه بزرگ راهآهن – که شهر بندری چابهار را به زاهدان متصل میکند – کنار بگذارد. بنا بر گزارش هندو، شرکت مشاور ایرکون (یک شرکت دولتی هندی) تعهد کرده بود کلیه خدمات و بودجه این پروژه – که حدود ۱٫۶میلیارد دالر تخمین زده میشد – را فراهم کند.
دولت ایران سریعا گزارش روزنامه هندی را تکذیب و ادعا کرد که دهلینو را از این پروژه کنار نمیگذارد؛ زیرا در وهله نخست نیز «هیچ تفاهمنامهیی با هند درباره راهآهن زاهدان – چابهار امضا نکرده است.»
هرچند باوجود انکار تهران، بسیاری کنار گذاردن آشکار هند از پروژه راهآهن – که درنهایت قرار بود به آنسوی مرز تا «زرنج» افغانستان کشیده شود- را شکست بزرگی برای هند قلمداد میکنند. این کشور در پی آن بود تا با ایجاد مسیری تجاری برای افغانستان و آسیای میانه، آن را جایگزین بندر گوادر پاکستان (تحت بهرهبرداری چین) کند.
چابهار برای کریدور حملونقل بینالمللی شمال – جنوب INSTC))، یک مسیر باربری ۷٫۲۰۰ کیلومتری است که بمبئی را به مسکو متصل میکند. هند سالها این پروژه که هدفش افزایش مواصلات در اوراسیا است را با اشتیاق تبلیغ میکرد، بهویژه از این رو که معتقد بود میتواند منجر به دور ماندن ایران از پروژه «بی.آر.آی» چین شده و مانع هرگونه همکاری بین تهران و رقیب اصلیاش در منطقه (اسلامآباد) شود.
طی ۲۰سال گذشته، ایران از برنامههای هند برای ایجاد مسیرهای جدید تجاری حمایت کرده و برای پیشبرد این ابتکار عملها چندین تفاهمنامه امضا کرده است. هرچند سال گذشته وقتی دهلینو خرید نفت از ایران را بهعلت جلب رضایت واشنگتن متوقف و روابط نظامی و استراتژیک خود را با دشمن دیرینه ایران یعنی اسراییل تقویت کرد، نگرش تهران به پروژه اتصال منطقهیی دهلینو تغییر کرد.
خبر علاقهمندی دهلینو به مشارکت در «کریدور ترانزیتی عربی» (TAP) به رهبری اسراییل – که هدف از آن پیوند دادن هند به اوراسیا از طریق اسراییل و چندین کشور عربی متخاصم با ایران است – تهران را بیشتر ترغیب کرد تا بهدنبال متحدان دیگری در منطقه باشد.
توافقنامه همکاری جدید ایران با چین حاکی از دور شدن این کشور از هند است و این همکاری روزافزون بین دو کشور احتمالا عواقب قابلتوجهی برای دهلینو خواهد داشت.
توافقنامه جدید بجینگ و تهران شامل برنامههایی برای توسعه چندین بندرگاه در ایران توسط چین است، بنادری مانند بندر جاسک که از لحاظ استراتژیک در شرق تنگه هرمز واقع شده است.
این مساله قابلتوجهی است، زیرا باعث میشود بجینگ کنترول یکی از هفت نقطه کلیدی دریایی در جهان را در اختیار بگیرد که بهنوبه خود، بهصورت بالقوه میتواند تسلط دریایی ایالات متحده در خاورمیانه را تضعیف کند، زیرا داشتن جایپا در بندر جاسک نهتنها به چین اجازه میدهد ناوگان پنجم نیروی دریایی ایالات متحده مستقر در بحرین را رصد کند، بل حضورش در بنادر گوادر و جیبوتی، باعث افزایش حضور چینیها در منطقه اقیانوس هند نیز میشود. در نهایت همه اینها باعث میشود هند اهرم فشارش بر چین بهواسطه روابط نزدیکش با امریکا را از دست بدهد.
ورود ایران به پروژه «بی.آر.آی» احتمالا باعث میشود هند در افغانستان نیز بهاجبار میدان را برای چین خالی کند. پس از ۱۱سپتمبر، نفوذ سیاسی و اقتصادی هند در افغانستان تحت سایه امنیتی ایالات متحده افزایش یافت. بعد از توافقنامه فبروری بین ایالات متحده و طالبان در دوحه، نفوذ هند بر این کشور رو به کاهش است.
هند نه در توافق بین ایالات متحده و طالبان سهمی داشت و نه نقش مهمی در روند صلح بینالافغانی دارد. پس از خروج امریکا، نفوذ هند بر این کشور کمتر هم خواهد شد.
علیرغم اظهارات واشنگتن، دهلینو برای ورود به روند گفتگو با طالبان رویکردی دوپهلو داشته است.
از طرف دیگر، چین مدتهاست که هم با دولت کابل و هم با طالبان در ارتباط بوده تا نهتنها زمینه را برای سرمایهگذاریها و منافع اقتصادی خود در افغانستان پس از عقبنشینی ایالات متحده فراهم کند، بل دست هند را نیز از افغانستان کوتاه کند. همچنین این رویکرد باعث میشود چین بتواند افغانستانِ پس از امریکا را نیز وارد پروژه «بی.آر.آی» کند.
روابط روزافزون چین با ایران – کشوری که دارای اهمیت و روابط قابلتوجهی با افغانستان است – احتمالا دستیابی به این هدف را ممکن میکند.
این آرایش قدرت جدید در آسیا نهتنها برای چین، بل برای پاکستان نیز فرصتهای جدیدی فراهم میکند. اول، دخالت چین در ایران، رقیب اصلی پاکستان یعنی هند را تضعیف کرده و فضای استراتژیکی برای اسلامآباد میگشاید تا در سایه آن با تهدیدات سیاسی و امنیتی که اکنون با آن روبروست، مقابله موثری داشته باشد.
دوم، بجینگ پس از ادغام کامل ایران در پروژه «بی.آر.آی» به اسلامآباد کمک میکند تا روابط خود با تهران را بهبود ببخشد و به دو کشور برای آرام کردن شورش مسلحانه قومیتی در بلوچستان یاری رساند.
سوم، حضور چین در ایران به معنای آن است که رقابت میان شهر بندری چابهار و گوادر پاکستان که بندر آن توسط چین اداره میشود، از بین برود. سرانجام، خروج هند از ایران باعث میشود تجارت حملونقل از افغانستان و آسیای میانه از طریق بنادر پاکستان ادامه یابد.
بااینحال، پاکستان باید از عهده چالشهای حاکم بر مسایل داخلی و امنیتی خود برآید تا بتواند از آنچه به نظر میرسد محیط ژئوپلیتیکی جدید و مطلوبتری باشد، به نفع خود بهره برد.
پینوشت:
*عبدالباسط، پژوهشگر در دانشکده مطالعات بینالمللی «اس.راجاراتمن» (RSIS) در سنگاپور است.