بخش سوم: یوگسلاوی
مصطفی هزاره
فوتبال در یوگسلاوی، کشوری که پس از فروپاشی اتحادیه جماهیر شوروی – طی جنگهای خونین به شش جمهوری مستقل تبدیل شد و امروزه نشانی از آن وجود ندارد – سابقه سیاسی فوقالعادهیی دارد.
از تیم ستاره سرخ بلگراد، قدیمیترین تیم کمونیستی جهان گرفته تا شورش سال۱۹۹۰ که جرقه فروپاشی جمهوری خلق یوگسلاوی را رقم زد، ابعاد مختلف فوتبال این سرزمین را تشکیل میدهند؛ اما ابتدا نیاز است تعریف مختصری از وضعیت جغرافیایی سیاسی یوگسلاوی داشته باشیم.
یوگسلاوی از دو کلمه «یوگ» به معنای جنوب و «اسلاو» به معنای قوم اسلاو تشکیل شده است. پادشاهی یوگسلاوی در سال۱۹۱۸ پس از جنگ جهانی نخست و با متحد شدن دولت خودمختار جمهوری اسلوونی و کرواسی با پادشاهی صربستان تشکیل شد.
پیشازاین اتحاد، پادشاهی صربستان بهعنوان یکی از سلطنتهای قدیمی سرزمین بالکان و در کشوری مستقل وجود داشت، اما اسلوونی و کرواسی تحت کنترول امپراتوری اتریش بودند که پس از انحلال این امپراتوری به اتحاد با صربستان درآمدند و کشوری تازه را پایهگذاری کردند.
پس از جنگ جهانی دوم، با اعلام انحلال این پادشاهی، جمهوری فدرال سوسیالیستی یوگسلاوی توسط جنبش مقاومت پارتیزانهای یوگسلاو و به رهبری جنرال تیتو تشکیل شد و پس از اضافه شدن سه ناحیه ایستریا، ریکا و زادا به آن، تبدیل شد به یکی از حکومتهای مستقل کمونیستی و از متحدین بلوک شرق.
جنرال تیتو توانست جمهوری نامتجانس یوگسلاوی را که لبریز از نزاعهای قومی بود تا حد بسیاری کنترول و آن را به یکی از کشورهای پیشرو صنعتی در اروپا و به یکی از مودلهای رفاه کشورهای سوسیالیستی اروپا تبدیل کند.
جامعه یوگسلاوی با اجتماع قومی و مذهبی مختلف؛ از جهات بسیاری شبیه به جامعه افغانستان است. تیتو در سال۱۹۸۰ درگذشت و ده سال پس از مرگ او، جمهوری سوسیالیستی یوگسلاوی با تحمل جنگهای خونین داخلی در دوره مختلف تجزیه و تبدیل به شش جمهوری بوسنی و هرزگوین، صربستان، کرواسی، مقدونیه، اسلوونی و مونتهنگرو شد. فروپاشی به این شش جمهوری منحصر نماند و کوزوو نیز در سال۱۹۹۹ از صربستان جدا شد.
نزاعها و اختلافات مختلف داخلی، مساله تازهیی در جهان نیست. اختلاف نژادی رنگینپوستان و سفیدپوستان تا هنوز در امریکا از بین نرفته است. در ایتالیا هنوز جنوبیها و شمالیها از سایه یکدیگر نیز بیزارند. کشورهای عربی مثل لبنان و عراق و همچنین ایران نیز با مشکلات مختلف زبانی، مذهبی و نژادی روبرو هستند و مثالهای مختلف دیگر نیز وجود دارد که نشاندهنده نزاع و اختلاف برسر تفاوت سخن، فکر، چهره و زبان در جهان است.
اما در بیشتر این جوامع، میدان تقابل و نفرت از نبردهای خونین و فاجعهبار به چیزهای دیگری تبدیل شده است. انگلیسیها بهعنوان پایهگذاران فوتبال مدرن، تصمیم گرفتند با ایجاد و حمایت تیمهای مختلف فوتبال، لندن را از میدان جنگهای خیابانی به شهر فوتبال تبدیل کنند؛ بهصورتی که هر محله در لندن صاحب تیم فوتبال و قهرمان است.
در ایتالیا گروههای مختلف مافیایی یاد گرفتند تا با حمایت از تیمهای فوتبال، نفس حریفشان را در استادیوم بکشند. در کشورهای عربی میدانهای رقابت به احزاب سیاسی تبدیل شد و هر فردی با حمایت از حزبش، میتواند عرق ملی داشته باشد.
در یوگسلاوی اما هیچچیز نتوانست ذهن جوانان جاهطلب این جمهوری پریشان را به سمت خود بکشاند. شاید اگر سیاست حمایت از فوتبال و یا چیز دیگری در یوگسلاوی رونق مییافت، امروزه این جمهوری هنوز بقا داشت و نفس میکشید.
فوتبال در یوگسلاوی جنبه دیگری پیدا کرد. این ورزش یکی از پایهگذاران تحرکات موسوم به انحلال این کشور شد و نقشی منفعل یافت. از آنجا که تمام آزادیهای داخلی یوگسلای تحت رهبری جنرال تیتو بهعنوان دستاوردی مثالی در اروپا شناخته میشد، مورد دیگری مثل طرفداری نژادی و مذهبی اقوام در این کشور بهعنوان یک جرم بزرگ، منع و بهعنوان خط سرخ این حکومت کمونیستی با واکنشهای شدیدی مواجه شد. همین موضوع باعث شد فوتبال به میدان نفرتهای قومی و مذهبی در یوگسلاوی تبدیل شود و تیمها بهعنوان نمایندگان اقلیتها و مذاهب رشد کنند.
نخستین جرقه انحلال یوگسلاوی نیز نه سال پس از مرگ تیتو و در ۱۳ ماه می۱۹۹۰ جریان بازی بین تیمهای ستاره سرخ بلگراد و دیناموزاگرب بهعنوان نمایندگان اقوام صرب و کروات با درگیری در استادیوم فوتبال شد. دقایقی پیش از آغاز بازی، طرفداران متعصب کروات دیناموزاگرب حصارهای ورزشگاه را شکستند و وارد زمین شدند.
این نخستین صحنه درگیری علنی میان استقلالطلبان کروات و صربها بود. کرواتهای استقلالطلب از هیچ روشی برای جدایی و اعلام نفرت از جمهوری یوگسلاوی دریغ نمیکردند و این جرقه باتوجه به وضعیت سیاسی جهان در آن سالها و وضعیت پریشان کشورهای در آستانه فروپاشی بلوک شرق، زمینهساز برافروختن آتش خشونت و نبردهای خونین شبهجزیره بالکان شد.
طرفداران متعصب تیم دیناموزاگرب که به «بچههای بد آبیپوش» معروف بودند، به نیروهای استقلالطلب کرواسی پیوستند و تعداد زیادی از آنها در جنگهای استقلال کرواسی بین سال۱۹۹۲ تا ۱۹۹۵ کشته شدند.
در بنای یادبود جنگ استقلال کرواسی در شهر زاگرب، تابلویی به احترام این هواداران نصب شده که روی آن نوشته: «به احترام هواداران دینامو که جنگ برای آنها در ۱۳ می۱۹۹۰ آغاز شد و با جان دادن آنها در راه وطن به پایان رسید.»
دومین جرقه انحلال کشور یوگسلاوی در میدان فوتبال، در هنگام بازی دوستانه یوگسلاوی و هالند در ورزشگاه شهر زاگرب به وقوع پیوست. این جرقه با بیاحترامی به سرود ملی یوگسلاوی توسط کرواتهای متعصب شروع شد. کرواتها با توهین به بازیکنان تیم یوگسلاوی در اقدامی بیسابقه بازیکنان هالند را تشویق کردند و بهاینترتیب، خشم و نفرت خود را به نسبت حضور در جغرافیای سیاسی یوگسلاوی اعلام کردند.
اتفاق سوم نیز با آتش کشیدن پرچم یوگسلاوی توسط هواداران تیم کروات هادیوک اشپلیت و برافراشتن پرچم نارنجی کرواسی و شعار استقلال به وقوع پیوست.
در سال۱۹۹۰ حضور در استادیومهای فوتبال مناطق کرواسی کشور یوگسلاوی بیش از تماشای فوتبال، به کارناوال خشونت و استقلال تبدیل شده بود.
فوتبال در یوگسلاوی در اوایل قرن نوزدهم میلادی رونق پیدا کرد. تیم فوتبال این کشور در نخستین بازی ملی خود در سال۱۹۲۰ با نتیجه هفت بر صفر به چکسلواکیا باخت؛ اما همین تیم در نخستین دوره جام جهانی در سال۱۹۳۰ به رتبه چهارم رسید و این عنوان را در جام جهانی۱۹۶۲ نیز تکرار کرد.
در جام ملتهای اروپا نیز این تیم به دو رتبه نایبقهرمانی رسیده است.
شاید اگر این کشور از بین نمیرفت، امروز یکی از قدرتهای فوتبال اروپا شناخته میشد. دوره طلایی فوتبال یوگسلاوی همزمان با دوره افول سیاسی این کشور همراه بود. نسل طلایی فوتبال این کشور در جام جهانی جوانان در سال ۱۹۸۷ قهرمان جهان شد و در جام جهانی ۹۰ نیز خوش درخشید ولی در ضربات پنالتی، مغلوب مارادونا و تیمش شد. تیمی ملی که هر بار پس از سال۱۹۹۰ سربلند کرد با تصمیمهای سیاسی محکوم به تجزیه و خورد شدن شد و امروز هیچ اثری از آن باقی نمانده است.
باشگاه ستاره سرخ بلگراد نیز در جام باشگاههای اروپا در سال۱۹۹۱ با تیم افسانهییاش قهرمان شد و به رقیبی گردنکلفت در اروپا تبدیل شد، اما این تیم دو سال بعد همزمان با فروپاشی یوگسلاوی از هم پاشید و تا امروز نتوانسته قد علم کند.
رهبران فوتبالی در نقش رهبران جنگ: بچههای بد آبیپوش
همانطور که گفته شد، گروه «بچههای بد آبیپوش» یعنی هواداران متعصب تیم دیناموزاگرب، بهعنوان یکی از گروههای جنگجوی جنگهای خونین استقلال کرواسی فعالیت میکردند. این گروه که نماد خشم کرواتها علیه اقوام صرب بودند در هر بازی پس از سال۱۹۸۹ از توهین و تحقیر به کشور یوگسلاوی و مردم صرب دریغ نمیکردند.
ریشه اصلی تنفر بسیاری از هواداران متعصب دیناموزاگرب از جنبش فاشیستی «اوستاشا» سرچشمه میگیرد؛ جنبشی قدیمی پس از جنگ جهانی نخست که خواهان ایجاد حکومت مستقل کرواسی بود. این جنبش با همکاری دولت متحدین یعنی موسیلینی و هیتلر در جنگ جهانی دوم، پنج سال حکومت خودمختاری را تشکیل داد که متهم به کشتار صدها هزار صرب، یهودی و کمونیست و سایر اقلیتهاست.
این هواداران هنوز در بازیهای تیم ملی کرواسی سرودهای جنبش اوستاشا میخوانند. این جنبش پساز انحلال توسط جنرال تیتو، سالها بعد در قالب گروه «بچههای بد آبیپوش» بهصورت نامحسوس قدعلم کرد.
رهبر هواداران بچههای بد آبیپوش چند سال پیش و در جریان بازی دیناموزاگرب با حریف دیگر صربش یعنی پارتیزان بلگراد در واکنش به علت شورشهای پیش از بازی گفت: «ما اینجا هستیم تا شکست تیم و کشتار مردممان را با خون پاک کنیم.»
مردم در کرواسی فعلی، ۱۳می سال۱۹۹۰، روز درگیری هواداران دیناموزاگرب و ستاره سرخ در استادیوم شهر زاگرب را تجلیل میکنند و آن را بهعنوان روز غرور و سربلندی کرواتها مینامند.
ببرهای آرکان
ستاره سرخ بلگراد بهعنوان یکی از دو نماینده ناحیه صربنشین یوگسلاوی و همچنین پرافتخارترین تیم یوگسلاوی در اروپا شناخته میشود.
هواداران این تیم دشمنان اصلی هواداران تیم دیناموزاگرب بودند و با یکدیگر درگیریهای خونین خیابانی داشتند. ژلیکو راژناتویچ ملقب به «آرکان» که بهعنوان مسوول خریدوفروش کالای تیم ستاره سرخ بلگراد فعالیت میکرد، یک صرب متعصب و از رهبران هواداران ستاره سرخ بود.
او در سال۱۹۹۰ با جمعآوری گروهی از اوباشان و هواداران افراطی ستاره سرخ در قالب گروه «ببرهای آرکان»، به آشوبهای مختلفی دست زد. این گروه مسلح و شبهنظامی، از گروههای اصلی جنگ داخلی یوگسلاوی بود که به دشمنی با کرواتها و بوسنیاییها ادامه داد و نبردهای خونینی با آنها داشت.
امروزه لوح یادبودی از این گروه و این افراد در استادیوم شهر بلگراد نصب شده است. این گروه از متهمان جنایت جنگی در جنگهای خونین یوگسلاوی در سالهای۱۹۹۰ تا ۱۹۹۵ بود و مجبور به غیرعلنی کردن فعالیتهای نظامی خود شد. اعضای این گروه در گروههای غیررسمی بهعنوان گروههای مافیایی صربستان در تحولات سیاسی و اجتماعی این کشور نقش برجستهیی دارند.
باوجود ترور رهبر گروه ببرهای آرکان در سال۲۰۰۰ و افول شدید تیم ستاره سرخ بلگراد، هواداران این گروه هنوز در مناقشات سیاسی و افراطی صربستان فعلی نقش مهمی دارند.
گورکنهای پارتیزان
گورکنها، هواداران افراطی باشگاه پارتیزان بلگراد هستند. آنها از خشنترین هواداران فوتبال در جهان به حساب میآیند که برای طرفداری از تیم محبوبشان از هیچ خشونتی دریغ نمیورزند.
ریشه این هواداران به گروههای پارتیزانی تحت امر جنرال تیتو در جنگ جهانی دوم بازمیگردد. بیشتر این اعضا بعدها به ارتش ملی یوگسلاوی ملحق شدند و این تیم نیز زیرنظر همین گروه به فعالیت ادامه داد.
دربی خونین پارتیزان و ستاره سرخ، بهعنوان خشنترین دربی جهان شناخته میشود. دربی وحشتناکی که در آن از شعارها و زدوخوردهای خیابانی تا حوادث تیراندازی، پرتاب نارنجک و چاقوکشی اتفاق میافتد.
گورکنهای پارتیزان در گذشته نیز با هواداران دیناموزاگرب سوای بحث فوتبال، برسر استقلال و تمامیت ارضی یوگسلاوی جنجال داشتهاند و هواداران دیناموزاگرب این تیم را نمادی از گروهی میدانند که باعث انحلال جنبش فاشیستی اوستاشا شده بود و این کینه را هرگز فراموش نخواهند کرد.
هواداران تیم پارتیزان بهعنوان طرفداران اصیل جمهوری یوگسلاوی با هواداران ستاره سرخ نیز بر سر طرفداری آنها از تشکیل جمهوری صربستان، مشکلات و کینههای بیسابقهیی دارند.
دربی: خون، نفرت، خون!
دربیهای فوتبالی یوگسلاوی یکی از خشنترین و حساسترین دربیهای فوتبالی جهان بودند و البته باوجود تغییرات جغرافیایی، این دربیها در کشورهای مجزا با همان خشونت و حساسیت برگزار میشوند.
دربی شهر بلگراد بین دو تیم ستاره سرخ و پارتیزان، خشنترین دربی فوتبالی جهان شناخته میشود. طبق نظرسنجی غیررسمی در صربستان بیش از ۵۰درصد اهالی ورزشی این کشور طرفدار تیم ستاره سرخ و بیش از ۳۰درصد اهالی این کشور طرفدار تیم پارتیزان بلگراد هستند.
طرفداران ملیگرای پارتیزان از این تیم بهعنوان نمادی از جنرال تیتو و یادگاری از ارتش پارتیزانهای یوگسلاوی در جنگ جهانی دوم یاد میکنند. از طرفی دیگر هواداران ستاره سرخ بلگراد، این تیم را که روزگاری سنگر فوتبالی اهالی کمونیست جهان بود را هنوز نمادی برای مبارزه میدانند.
کینه و نفرت طرفداران این دو تیم در خلال جنگهای استقلال و جدایی جمهوریهای مختلف یوگسلاوی ادامه یافت. ستاره سرخ، تیم طرفدار جدایی صربستان در اعتراضهای ضدحکومتی دهه نود همیشه مورد نفرین هواداران پارتیزان بود.
در بلگراد دو جبهه بیشتر وجود ندارد! «یا سرخ یا پارتیزان!» و این جبهه و تفکر از بدو تولد یک نوزاد صرب با تقدیم نمادی از یکی از این دو تیم توسط والدینش تا آخر عمر برای یک صرب مشخص میشود. برای یک صرب فوتبال، بسکتبال و والیبال فرقی نمیکند، وقتی رقیبش تیم همشهری باشد، همهجا باید تیم فکری او پیروز باشد.
این دربی باتوجه به حضور این دو تیم در بیش از بیست رشته ورزشی به حدود ۴۰دربی ورزشی در سال میرسد و تقریبا دغدغه هر صرب را در هر ماهی از سال تحتالشعاع قرار داده و این شهر را سالی چند بار به یک منطقه نظامی و جنگی تبدیل میکند.
پیش از جدایی جمهوریهای مختلف و بهخصوص کرواسی از بدنه یوگسلاوی، چهار تیم معروف این کشور به نامهای دیناموزاگرب و هایدوک اشپلیت بهعنوان نمایندگان کروات و ستاره سرخ و پارتیزان بهعنوان نمایندگان صربها، لشکرهای نامریی خشونت و نفرت در یوگسلاوی را در میدان فوتبال به نمایش میگذاشتند.
دربی دیناموزاگرب و پارتیزان بلگراد نیز یکی از پرتلفاتترین دربیهای جهان در زمینه تعداد کشته و زخمی است.
ستاره سرخ بلگراد
این تیم در سال۱۹۴۵ توسط برخی از نیروهای پولیس یوگسلاوی تشکیل شده در قدم بعدی این باشگاه به پاتوق کمونیستهای دوآتشه یوگسلاوی و صربهای متعصب تبدیل شد. ستاره سرخ بلگراد، پرافتخارترین تیم تاریخ شبهجزیره بالکان، سابقه قهرمانی در سال۱۹۹۱ در جام باشگاههای اروپا و ۵۷قهرمانی در جامهای مختلف داخلی را با خود دارد.
قهرمانی این تیم در سال۱۹۹۱ آخرین روزهای خوشی این تیم باشکوه بهعنوان بزرگترین تیم کمونیستی جهان بود. در تابستان همان سال، چهار بازیکن بزرگ این تیم مجبور به ترک این باشگاه شدند و پروسه نابودی ستاره سرخ کلید خورد.
در سال بعد آنها بهواسطه مشکلات سیاسی و جنگهای داخلی یوگسلاوی از انجام بازی در ورزشگاه خود و حضور طرفداران دوآتشه خود محروم شدند و بااینوجود بهسختی تا نیمهنهایی رسیدند، اما بدون حضور طرفداران خود اقبالی برای قهرمانی نداشتند و حذف شدند. پسازآن نیز باتوجه به حوادث سیاسی و جنگهای خونین درونی این کشور، ستاره سرخ بلگراد خاموش شد و تا امروز آنگونه که باید نمیتابد.
پارتیزان بلگراد
این تیم در سال۱۹۴۵ به نام گروه پارتیزانهای یوگسلاوی به رهبری جنرال تیتو تشکیل شد. عمده طرفداران این تیم نیز از همین گروه – که بعدها ارتش یوگسلاوی را تشکیل دادند – حساب میشوند.
هواداران پارتیزان به تعصب و خشونت مشهورند. بهطوریکه در یکی از مسابقههای این تیم و پس از باخت به حریف قدیمیشان، هواداران موترهای بازیکنان و باشگاه را آتش زدند تا درس عبرتی برای بازیکنان این تیم باشد که بدانند این تیم یادگار گروه آزادیخواه پارتیزانهای مشهور جهان است. پارتیزان بلگراد اکنون تیم نخست شهر بلگراد و کشور صربستان به حساب میآید.
فوتبال در یوگسلاوی شالوده اصلی فروپاشی این کشور بود. جنرال تیتو همه فعالیتهای قومیتی و نژادی آلوده را در این کشور ممنوع کرد و پس از مرگش، آتش خشونت و نفرت پنهان در خون مردم این سرزمین، به بهانه فوتبال افروخته و به میدانهای جنگ و کشتار هزاران نفر و فروپاشی حکومت موردعلاقه کمونیستهای جهان تبدیل شد.