دانشگاههای عقیم!
سلمان شریفی
آنچه از نام دانشگاه برمیآید این است که بایستی کانون ساری و جاریکردن دانش باشد و انسان دانشی از آن بیرون آید. دانشگاه، تعریفی مشخصتر از این نمیتواند داشته باشد که دانش را در اختیار دانشجو و جامعه قرار دهد. اما کدام دانش؟ در چه جامعهیی؟ با کدام معیار؟
دانشگاه رکن اساسی جامعههای امروزی و مدنیست. کمیت دانشگاهی، فارغ از کیفیت نیز چهرۀ جامعهها را متحول کرده، امیدواری زیست راحتتر ر به ارمغان آوردهاست. دانشجو در هر سطح از دانش، سرمایۀ جامعه است اما آنچه پرداختنی به نظر میرسد این است که دانشجو در چه وضعیتی، با کدام برداشت از دانش، به دانشگاه میرود؟
نظام نامنظم معارف کشور، دانشآموزان را در مکتب از لحاظ فکری ایزوله میکند. دانشجو با برداشت سختگیرانه از عرصۀ دانش، وارد دانشگاه میشود. این نگره همچنان با هرچیزخوانی در دانشگاه، به دانشجو حواله میشود. دانشجو درک مشخصی از عرصۀ تخصص خود پیدا نمیتواند، زیرا ذهن او درگیر نگرانیهایی است که از نظام آموزشیِ دانشگاه ناشی میشود.
دانشجوی رشته کمپیوتر ساینس نگران مضمون ثقافت نیز است. به این معنا که اگر او صرف متخصص عرصه های کمپیوتری شود، به او برچسب بیسواد وبیدین زده می شود. اگر محصل دانشهای انسانی- اجتماعی باشی، موقفات با دانش نامشخصتر است. موفقترینها دراین عرصه کسانی هستند که بیشتر اثرهای فیلسوفان و نویسندهها را میخوانند. کتابخوانی نیاز دانشجو است اما همۀ کارش نیست. در عرصۀ دانش، ورودی و خروجی در نظر است. دانشجویان کمتری وجود دارند که تولید دانش دارند. پایاننامۀ بیشتر دانشجویان غیرمعیاری و حتا ساختگی است که کمک چندانی در بلندگیری دانش دانشگاه نمیکند.
کارگزاران آموزشهای عالی، بیشتر غیرمسلکیاند و نظام تدوینیافتۀ آموزشی اصولی نیست. در دانشگاه کابل همه مجبورند که مضمون ثقافت اسلامی را بخوانند. استادان این مضمون حرفهایی در یک ساعت درسیشان میزنند که ذهن دانشجو را درگیر میکند. آنان به ارزشهای نوین بنیادگرایانه و افراطی میتازند. دانشجو اما قدرت شککردن به نظام آموزشی را ندارد اگر دارد یا تکفیر میشود یا میترسد و سکوت میکند. روحیۀ نقدگری در دانشجویان توسط این نظام آموزشی فعال نمیشود.
روش پژوهش در بیشتر دانشکدههای دانشگاه کابل در ترم هفت وهشت تدریس میشود. تدریس روش پژوهش به این شیوه برای کسانی مفید است که مقطعهای دیگر را نیز ادامه دهند اما دانشجویی که توانی برای ادامۀ تحصیل ندارد، چهار سال، صرف درسنامههای نظری و گفتاری میخواند.
از دیگر گرفتاریهای دانشگاهها در کشور بهخصوص دانشگاه کابل درگیری ایدیالوژیکی دانشجویان و استادان است. برخی با افراطیت واپسگرایانه و برخی با تجددخواهی رادیکال و بدون در نظرگرفتن بستر و رویۀ تسامح، برهمدیگر میتازند.
نمونههایی چون لتوکوب دحترخانم دانشجوی زبان و ادبیات، آزار و اذیت دخترخانم دانشجوی شرعیات و چند مورد دیگر معلول تضاد ایدیالوژیکی این دو قشر بود. انسان را فارغ از ایدیالوژی نمیتوان تصور کرد؛ اما ایدیالوژیهای خطرناک را میتوان با نیروی خرد، روشنگری، قانون و دولت مهار کرد. مصرف ایدیالوژی چپ و راست در دانشگاه، فضای علمی را مخدوش میکند. از دانشجویان جرات و فرصت پرداخت علمی و علمی فکرکردن را میگیرد.
فضای بحرانآمیزِ جامعه، نظام آموزشی غیرمعیاری، استادان کمتخصص و آنچه در زیر پوست دانشگاهها میگذرد، همه دست به دست هم داده، ماهیت و هدف دانشگاه را منفی میکنند.
جامعۀ ما درگیر معضل، بحران و فاجعههای گوناگون است. تسلط علمی بر وضعیت نداریم. کشورهای جهان اول، برای دست کم پنجاه سال آیندۀ خود دانش تدارک میبینند؛ ما حتا دانش روز خود را نداریم.
در گام اول دانشگاه وظیفه دارد که دانش حل بحران را با سنجههای پذیرفتهشده به خورد دانشجویانی که خرد نقاد دارند، دهد.
در گام دوم، به نیاز خودشکوفایی با راهبرد ایجاد و تخریب بپردازند. دانشگاههای ما تا رسیدن به آنچه که فلسفه و هدف وجود دانشگاه هست، راه بسیاری در پیش دارند. تفکر انتقادی، ایجاد فضای گفتگویی، همدیگرپذیری دروندانشگاهی، ترویج فرهنگ در تماس با علم و مدارا، تحقق دانشگاه را امکانپذیر میکند. دانشگاه نهاد علمی است و هیچ مخالفتی با نهادهای ایدیالوژیک ندارد.
دانشگاه بهعنوان کانون خردورزی وظیفه دارد که با رویکرد علمی به مسالهها، نهادها و وضعیت جامعه بپردازد. سخن دانشگاهی، سخن بیطرفانه اما نقادانه است. برداشت ما از دانش نیز مستلزم پرداختن علمی و موازین با منطق زیستی جامعه است.
اینکه حرکت و سرعت حرکت جامعهها ماهیت دانشگاه را چقدر دستخوش تغییر میکند نیاز به پژوهش دارد. دانشگاه باید پا به پای تحولهای روز جهان حرکت کند. نشانهها میرساند که جامعۀ ما در حال استحاله از گفتمانهای تاریک به سوی گفتمانهاییست که جامعه شناخت کافی از آن ندارد. دانشگاه مسوولیت همخوانکردن و روشنکردن زاویههای تاریک این گفتمانها و عقلانیکردن فرهنگ مصرفی جامعه را بر دوش میکشد.
مواردی که برشمرده شد، فقط بخشی از مسوولیتهای دانشگاه است و راه را برای پرداختنهای دقیق و علمی، متوجه بر تعالیِ دانشگاه باز میگذارد.