مذاکرات بینالافغانی؛ چشمانداز کمرنگ پایان جنگ
سرمقاله
پس از اینکه پنجهزار زندانی طالبان از سوی دولت رها شدند، ظاهرا دیگر بهانهیی برای تعویق مذاکرت مستقیم وجود ندارد و با تعیین هیات طالبان انتظار میرود که مذاکرات بینالافغانی بهزودی آغاز شود.
مذاکرت بدون تردید فراز و فرود فراوان خواهد داشت. قدر مسلم این است که رسیدن به توافق نهایی زمانبر خواهد بود. اینکه سرانجام این مذاکرات به کجا و به چه نتایجی خواهد انجامید به ظرفیت چانهزنی، قدرت استدلال و هنر مدیریت مذکراهکنندگان بستگی دارد که چگونه میتوانند روانجمعی طرف مقابل را تحت تاثیر قرار داده و با استفاده از ظرفیت و قدرت استدلال مجاب نماید. باطن قضیه اما ارادۀ طرفهای قدرتمند و درگیر در قضایای افغانستان است که بیشترین تاثیر را در امر تعیین مسیر و در نهایت تعیین سرنوشت این مذاکره خواهند داشت.
نشانههایی دیده میشود که حاصل این مذاکرات طولانی، یک سلسله توافقاتی خواهد بود که ادامۀ جنگ را از آدرس فعلی طالبان متوقف کرده و سبب برقراری آرامش نسبی در بعضی از مناطق جنگی خواهد شد. اما مطالعۀ اوضاع امنیتی و پدیدههای ناامنکننده در افغانستان نشان میدهد که وضعیت بیش از آن آشفته و بازیهای استخباراتی بیشتر از آن پیچیده میباشد که تا حالا از آن سخن رفته است.
نیروهای وابسته به القاعده و داعش در این کشور بخشی از این پیچیدگی به شمار میروند که حتی در صورت توافق فرضی طالبان بر توقف جنگ و ایجاد ساختار مشترک مدیریتی با دولت، همچنان بر سر جایشان باقی مانده و جنگ با شکل و شمایل دیگر ادامه خواهد یافت.
شاخۀ خراسان داعش که فراز و فرود بسیاری را در افغانستان تجربه کرده و تا حال دستکم چهار رهبرش را از دست داده، هنوز پتانسیل نیرومند ایدیالوژیک برای جلب و جذب لشکر دارد و میبینیم که پس از هر شکست بازسازی میشود.
نیروهای طالبان اما با انگیزههای مختلف و متفاوت به جنگ مبادرت ورزیده که دلبستگیهای قومی، منافع مالی و مافیایی، باورهای مذهبی، وابستگیهای اقتصادی و تامین مایحتاج زندگی مجموع این علایق را تشکیل میدهد. این انگیزهها نشان میدهند که مهار نیروهای جنگی طالبان به اقدامات داخلی پیوند خورده است.
ماشین جنگی نیروهای القاعده و داعش با نیروی دیگری حرکت میکند که ماهیت آن را اعتقادات دینی فرامرزی تشکیل میدهد و وابستگیهای قومی، زبانی، اتنیکی و حتی اقتصادی تعیینکننده نیستند.
از جانب دیگر، نقش سازمان استخبارات پاکستان تنها در مدیریت طالبان خلاصه نمیشود و توسعه و رشد داعش در افغانستان نیز از چشم آنها پنهان نبوده و در آینده نیز پنهان نخواهد بود.
به علاوه در صورت به ثمر نشستن مذاکرات بینالافغانی، بخشی از بدنۀ طالبان بهعنوان ناراضیان این توافق از جنگ دست نخواهند کشید و داعش چتری حمایتی خواهد بود که در زیر آن میتوانند به جنگ و گریز ادامه دهند. این برای داعش نیز سخت خوشایند خواهد بود که یک نیروی بومی جنگ دیده و با خواستههای آنها همراه شود.
با توجه به این پیچیدگیها، در خوشبینانهترین باور نسبت به آیندۀ مذاکرات بینالافغانی، جنگ طالبان از آدرس دیگری ادامه خواهد یافت و نقطۀ پایان برای جنگ چهل ساله به شدت کمرنگ به نظر میرسد.
از همین رو خیلی مهم است که تحلیل و تفسیر منازعه جاری در افغانستان از چهارچوب منازعه میان دولت و گروه طالبان خارج شده و تصویر این منازعه از چشماندازهای دیگری هم نگریسته شود که در یک گوشۀ آن نیروهای وابسته به القاعده و داعش قرار دارند.