روزگار امروز، روزگار داکتر نجیب نیست
مصطفی هزاره
بهمناسبت سالیاد قتل یک رییسجمهور
داکتر نجیب روزی در سخنرانیاش میان بزرگان قومی خطاب به مجاهدین گفت: «مجاهدین برای ما گفتند که شورویها آمدند، ما به این خاطر جهاد میکنیم، اگر شوروی برود فردایش جنگ ختم است! ما شوروی را به خاطرشان از وطن رخصت کردیم! اما آنها حالا میگویند که جهاد را ادامه میدهند. ما که شورویها را بیرون کردیم، حداقل شما هم پاکستانیها را اجازه ندهید که توسط شما به وطن بیایند! عربهای جنگجو را با خود به وطن نبیارید!»
اما ماشین پرعطش قدرتخواهی آن روزگار افغانستان گوش شنوایی برای این حرفها نداشت و شد آنچه نباید میشد. مجاهدین آمدند و پس از آن روزگار بر روزگار تاریکی افزوده شد و تباهی بر سر تباهی آمد.
سوای بحث نامها و اهدافی که در جنگهای داخلی افغانستان همیشه خودنمایی میکند، ساختار بیرونی این جنگها همیشه از جای دیگری پیریزی میشود. جای پای بالقوه پاکستان در ویرانی افغانستان و ایجاد پناهگاه و تمویل گروههای مخالف دولتی در چهلسال گذشته تا امروز، نقش اساسی را تشکیل میدهد.
تفاوت چندانی میان دولت پاکستان جنرال ضیاءالحق و حمایت از گروههای جهادی دیروز و دولت امروز پاکستان عمران خان و گروههای تروریستی طالبان، حقانی و داعش وجود ندارد. کارنامه فعالیتهای گروههای مخالف دولت در هنگام حمایتشدن از طرف دولت پاکستان، وجه اشتراکات بسیاری با یکدیگر دارند.
طالبان و مجاهدین هر دو علیه دولت وقت میجنگیدند. هر دو پل و پایه برق تخریب میکردند. اموال عامالمنفعه را به نام دولت غیر اسلامی کابل، برای خود ضبط میکردند و استفاده از آن را به نام بر حق بودن خود جایز میدانستند. آنها تخریب پایه برق که نیاز اولیه مردم بود را اقدامی برای فلج کردن دولت وقت افغانستان میدانستند و تخریب پل و پلچک را نیز اقدامی برای کند شدن سرعت نیروهای امنیتی کشور. اقدامی که طالبان بارها در دوره فعلی انجام داده و همه روزه نیز انجام میدهند.
هر دو گروه طالبان و مجاهدین خواستار حکومت افراطی اسلامی بودند و دولتهای فعلی را غیر اسلامی میدانستند. مجاهدین پوشش زنان و آزادی جوانان در دولت نجیب را دلیلی بر غیرشرعی بودن دولت میدانستند و با نشر این تصاویر در میان طرفدارانشان، جهاد را در افغانستان پس از خروج نیروهای شوروی، جهادی بر حق میشمردند. طالبان نیز از همین سیستم برای جذب افراد افراطی خود و آموزشهای عقیدتی رادیکالی افراد خود استفاده میکند.
هر دو گروه از لفظ «حکومت کابل» به جای دولت افغانستان استفاده میکردند.
هر دو گروه، حکومتهای در تقابلشان را غیررسمی و عامل بیگانه خطاب میکردند. هر دو سر صلح نداشتند و آرزویشان تکیهزدن بر اریکه قدرت بود. مجاهدین بارها اعلام کردند که خواستار دولتی هستند که رضایت کشورهای همسایه را به لحاظ نظام اسلامی با خود داشته باشند.
پناهگاه امن هر دو گروه در تقابل دولت افغانستان، در شهرهای مختلف پاکستان بود. پناهگاههای آموزشی نظامی مجاهدین و طالبان هر دو پاکستان بود. حتا اتحاد میان این گروهها نیز در دورههای مختلف در پاکستان تشکیل میشد، چه تفاوتی میان شورای کویته طالبان در روزگار فعلی و اتحاد هفت تنظیم شورای مجاهدین در پاکستان از نگاه موقعیت جنگ و موقعیت جغرافیایی وجود دارد؟
چگونه میتوان اینقدر آزادانه در پاکستان فعالیت سیاسی انجام داد؟ آن هم بدون دخالت آیاسآِی این کشور؟ همه ما در این روزگار به خصوص بهتر میفهمیم که هیچ فرد یا جناح سیاسی در پاکستان وجود نخواهد داشت، الا اینکه حمایت و دیکته سازمان امنیتی پاکستان را با خود داشته باشد.
سیستم و خواسته گروههای مجاهدین با دولت نجیب و گروه طالبان با دولت فعلی تفاوت چندانی ندارد. دستگاه عقیدتی بخش امنیتی پاکستان، سالهای بسیاری را صرف ایجاد ایدیالوژی جنگ در افغانستان کردهاند.
در دوره جنگ با دولت نجیب، این دستگاه با ایجاد خطوط سرخ افراطی برای گروه مخالف، هر روز بر طبل جنگ کوبید و در دوره طالبان نیز با ایجاد سیستمی تمام رادیکال مذهبی، پایهگذار عقیدهیی افراطی برای تمام افراطگرایان در جهان شد.
آن روزها، داکتر نجیب بدون حمایت دولتهای خارجی قصد داشت پروسه صلح را در افغانستان تداوم بدهد و بارها از گروههای مختلف جهادی درخواست دیدار و گفتگو برای صلح کرد. متاسفانه در آن دوره که آتش قدرتخواهی در افغانستان زبانه میکشید، اجازهیی برای صلح پیدا نشد و این تداوم قدرتخواهی نیز منجر به جنگ نابرابر داخلی سه ساله و کشتار نابرابر مردم افغانستان توسط خودشان و سلاحهای پاکستانی و خارجی شد.
جنگی که لکه ننگی بر تاریخ معاصر افغانستان در برادرکشی بود. جنگی که دولت پاکستان، آتشبیار معرکه آن بود و پس از ایجاد هرج و مرجهای خونین در افغانستان، راه را برای مهره سرسپردهاش یعنی گروه طالبان باز کرد تا سیطره بر افغانستان ویران را برای مدت طولانی با خود نگه دارد.
حالا نیز در گفتگوهای صلح، پاکستان مثل روزگارهای گذشته میخواهد توسط فرزندش یعنی طالبان، نقش بازی کند. آنها موارد دیکتهشده به سران طالبان میفرستند تا مرحله جدیدی از برنامه ویرانی افغانستان را روی دست داشته باشند.
در جریان گفتگوهای صلح فعلی در قطر، طالبان انگار از روی ورق مصاحبه میکنند و گاهی هم اشتباه میخوانند. حرف از نظام اسلامی تفکر خودشان را میزنند و حقوق انسانی زنان را زیر سوال میبرند. نکاتی که طالبان آن را هدف گرفتهاند، جبهههای جنگ اصلی پس از صلح را تشکیل میدهند. آنها دشمنان خویش را نیز انتخاب کردهاند و هدف پیکان بعدیشان هم نسل افغانستان تازه دوره دموکراسی یعنی جوانان و زنان است.
اما روزگار فعلی، دیگر روزگار داکتر نجیب فقید نیست و نسل فعلی نیز از تاریخ خود اگرچه کم و زیاد، اما درسهای فراوانی گرفته است. پاکستانیها کم کم فهمیدهاند که دیگر قرار نیست به آسانی در تخریب افغانستان دست داشته باشد.
نسل امروز افغانستان، اگرچه با پیراهن خونین، اما سرفراز در برابر توطئه پاکستانیها ایستاده است.