جامعۀ باز و دشمنان افغانش
سلیمان باختری
یک عده از احزاب و گروههایی که در داخل جمهوری نفس میکشند و خود را مدافع جمهوری میدانند، اعلامیهیی علیه تجلیل هواداران داکتر نجیبالله نوشتهاند و با تندی خبر از مخالفت و قصد خرابکاری دادهاند.
واقعیت عجیب این است که ما این گروههای سیاسی را در مقابل طالبان فرستادهایم که مذاکره کنند. حال آنکه این رویه با رویه امثال طالبان هیچ فرقی ندارد.
جامعۀ باز ماحصل دموکراسی، طبیعیترین خاصیتش تکثر نظر است. یعنی حتی در جمهوری، طالبان مسلح هم حق دارند برنامۀ غیر نظامی بگیرند؛ البته اگر ترس دستگیری نداشته باشند.
هیچ عقیدهیی نمیتواند سانسور شود. مگر اینکه تبلیغ به خشونت و نفرت باشد، این شرط اول دموکراسی و نظام جمهوری است.
واقعیت بدتر این است که گروههای تسلیمی که چارچوب جمهوری را پذیرفته و قبول کردهاند قوانین جمهوری را بهرسمیت بشناسند، از اول دروغ و دغل بوده کارشان. گروه آقای حکمتیار بهطور جدی، در این روایت مظنون است. اینها که مدعی رعایت جمهوری بودند و سر تسلیم در مقابل جمهوری فرو آوردند، قصدشان مثل هربار متلاشی کردن حکومت از درون بوده است.
این همان کاری است که حکمتیار در کابل کرد و دل با یار و دست در کار، راههای فروش کابل را به تروریستان فراهم کرد. چند سال بعد، دوباره همین بازی را در مزار شریف اجرا کرد. به بهانه همراهی جهادی، افراد نابکار و خرابکار را در گوشه گوشه شهر جابجا و باعث سقوط حکومت شد. این بار اما این ملخک در شصت افتاده است. نه ترفند او برای جبههسازی غلجی علیه درانی سود کرد، نه رذالتهای او درباره توهین به مذهب شیعه و پیروان این مذهب برایش قبای مشروع تراشید.
با این حال و همه لاف و گزافها و مسلمانتراشیهای آنها، هر روز داکتر نجیب در کابل محبوبتر میشود و اینها منفورتر.
هر روز بر تعداد خریداران عکس داکتر نجیب و تعداد عکسهای او در تکسیها افزوده میشود. اگر یک بخش بهخاطر حب داکتر نجیب باشد، بیشترش برای بغض مجاهدین است. مجاهدین باید این واقعیت تلخ را بپذیرند که هر روز رفتار و گفتارشان مشمئزکنندهتر میشود و دایره نفوذشان خوردتر.
آنها امروز از عکس داکتر نجیب میترسند اما با فکر داکتر نجیب چه میکنند که به صورت صعودی در حال رشد است. یک نگاه کوچک به حال خود و حال یاران نجیب که بیندازند کافی است. از داکتر نجیب، یک آپارتمان کوچک در مکرویان کهنه مانده و از مهمترین وزرا و فرماندهانش خانههایی بسیار مختصر. صدر اعظم او حتی همان یک خانه را هم ندارد. با همه این نداشتنها چیزی دارند که حسرت مجاهدین با اینهمه ثروت است: محبوبیت!
اما چهرهیی که مردم از مجاهدین دارند چیست؟! خانههایی اشرافی، قصرها، ویلاها، بستهکردن سرکها و کاروان موترهای اشرافی و لشکری از تفنگداران که خود را شبیه زامبیها آراستهاند و مسلسلگردان به روی مردم کوچه و خیابان در دست با سرعت از میان مخروبهها و گداها میگذرند. از میان معلولانی که نتیجه زحمت آنهاست و از میان خیل یتیمان و بیوههایی که ثمره جنگ داخلی خونین آنان است.
با این همه آنها متوقعند هنوز از اعتبار دین خرج کنند و مردم به آنها حرمت بگذارند. مردم، بیش از گذشته شیفته نجیب شدهاند.
بهطور مثال از آقای حکمتیار، یک فرماندهش که تمام سرک را مسدود کرده با صد بادیگارد و صدها دیدار بتونی، مردم میپرسند از کجا شده است؟! طبعا از خوان و خون مردم این همه تعبیه شده است.
صورت دیگر قصه که نوستالژی نجیب را زنده کرده، ادارههای مجاهدین است. در هر اداره که منسوبان این احزاب مسوولیت دارند جز تباهی، فساد و زورگویی نمیتوان یافت.
سوم، شکل کشتن بیرحمانه نجیب به دست طالبان است. مردم میگویند اگر او هم سر تسلیم و سازش خم میکرد و مثل مجاهدین طالبان را در آغوش میگرفت، جنازهاش از چهارراهی آریانا آویزان نمیشد.
نجیب، سمبل یک دوره، سمبل آزادی است که بر دار آویزان شد. سمبل دخترانی که در تیم فوتبال مورد تجاوز قرار نمیگرفتند، سمبل سینماهایی که در آن چرس کشیده نمیشد، سمبل صحنهیی که در آن لشکر معتادان چنبر نزده بودند، سمبل جوانانی که با نزاکت و پاکی به دانشگاه میرفتند و دختران روزۀ آنها را باطل نمیکرد. سمبل روزهایی که در سرک، ترس از دزد و راهزن و انتحار نبود.
و بالاخره اینکه، اگر همه این نوستالژیها هم نبود، فرمانده سگدار حکمتیار که مسافران را به دهن سگ میسپرد، میتواند تجلیل شود اما یک رییسجمهور که برای وطنش جان داد، چگونه تجلیل نشود؟ چرا دوستان و خانواده او نتوانند یاد او را گرامی بدارند؟!
طرفه اینکه مجاهدان با فرماندهان نجیب در ادارات دولتی مشکل ندارند، حتی زیر دست او برای کاندیداتوری ثبت نام و برایش تبلیغ میکردند اما با خودش مشکل دارند؟!
چگونه علومی بهعنوان جنرال نامی او، بیشترین رای را از پارلمان جهادی گرفت و هیچ کدام از وزرا با پیشینۀ چپی در پارلمان شکست نخوردهاند. مهمترین مناصب دولت، به آنها واگذار میشود و هنوز هم تنها امید دولت برای فرار از فساد، کارمندان دوره چپ است، اما خود نجیب بد است!
نجیب، چه برایش برنامه گرفته شود چه نشود با قدرت در حال بازگشتن است. کسانی که میترسند بیشتر بترسند، چون آزادی همیشه راه خود را مییابد و جامعه باز، ذاتش انکشاف است و هیچ نیرویی نمیتواند آن را ببندد. دشمنان جامعۀباز، دشمنان خود و دشمنان خود جامعهاند. این کاروان سر ایستادن ندارد.
دقیقآ نویسنده محترم .
داکتر نجیب الله سمبول وحدت ،بنیانگزار سیاست مصالحه ملی که امروز حتی قدرتمند ترین کشور دنیا امریکا جهان خوار با یک گروه تروریست معایده امضا نمود ، اساس آنرا ریس جمهور سابق گزاشت که می شود با دشمن هم صلح کرد به امید پیروزی واقعی نیروهای دموکراتیک ومترقی.
گلبالدین وامثال شان مانند مسعود ربانی خلیلی مزاری محقق سیاف دوستم ودها جنایت کار محکوم هستند وانشا الله روزی میرسد که این جانیان در قبر شا ن محکمه شوند این جنایت کاران باید به مردم افغانستان جواب گو باشند به امید همان روز