مقاله

نیم‌نگاهی بر جماعت تبلیغ

عبدالبشیر فکرت‌بخشی، استاد دانشگاه کابل و دانشجوی دکتورای فلسفۀ اسلامی/ بخش اول

جماعت تبلیغ یکی از فرقه‌هایی است که دعوت آنان عمدتا شامل فضایل اسلام بوده و هرکه را امکان دسترسی به وی وجود داشته باشد، به ایمان، ذکر، اخلاص، یقین و … دعوت می‌کنند.

این جماعت فاقد تشکیلات حزبی بوده و به دور از قضایای سیاسی به دعوت و ارشاد می‌پردازند و بخشی از وقت‌شان ‌را به این منظور اختصاص می‌دهند.

اعضای این جماعت در راه دعوت و نیز به منظور درآمیختن با مسلمانان کمر همت می‌بندند و «تشکیلات» سه روزه، چهل‌روزه، یک‌ساله و … ایجاد می‌نمایند و در هر «تشکیل» یک‌تن به عنوان «امیر» تعیین می‌گردد و سپس مشترکا در مساجد و سایر اماکن دینی به ایراد موعظه، تعلیم فضایل و ترغیب مردم برای خروج در راهِ دعوت پرداخته و به عدم جدال و خصومت با مسلمانان و حکومت توصیه دارند[۱].

بنیان‌گذار این جماعت، شیخ محمد الیاس کاندهلوی (۱۳۰۳- ۱۳۶۴هـ) است که در قریۀ کاندهله‌ی سهارنپور هند تولد یافته و تعلیمات ابتدایی‌اش را نیز در آن‌جا نزد برادر بزرگش شیخ محمد یحیی فراگرفته و سپس به منظور فراگیری تعلیمات عالی اسلامی­ به مدرسۀ دیوبند (۱۲۸۳هـ/۱۸۶۷م) هند  می‌رود که یکی از مدارس بزرگ احناف در شبهِ قارۀ هند به‌ شمار می‌آید[۲].

به گفتۀ او، این شیوۀ تبلیغ به وی در خواب، و ذیل تفسیر آیۀ: «کُنتُمْ خَیْرَ أُمَّهٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ» الهام گردیده است.

بنابر روایت او، واژۀ «أخرجت» در آیۀ کریمه، اشاره به آن دارد که دعوت این جماعت منحصر به مکان خاصی نیست و از این‌رو، به سیر و سفر در جاهای مختلف دنیا احتیاج دارد.[۳]

جماعت تبلیغ در این اواخر رشد قابل‎ملاحظه‌یی در افغانستان داشته و اشخاص و افراد بسیاری را به خودش جذب کرده است که نفوذ روحی- معنوی، دعوت بی‎پیرایه و سادۀ آنان را می‎توان از عوامل مهم نفوذ فزایندۀ آن دانست.

جماعت تبلیغْ حرکتی اصلاح‌طلبانه به‌ حساب می‎آید که معضلِ اساسی دیانت در روزگار حاضر را در ضعف یا فقدانِ اصول شش‌گانۀ خویش می‌بیند. این حرکت، چونان هر حرکت دیگر اسلامی بی‌نقص نیست و لذا می‌توان آن را در ترازوی ارزیابی و سنجش نهاد.

نقد با مسالۀ «عصمت» در پیوند است؛ کمااینکه، هرگاه شخص یا گروهی معصوم دانسته شود، آن‌گاه نمی‌توان دم از نقد آن‌ها زد؛ چه عصمت مستلزم خطاناپذیری است و نقد نیز ناظر بر خطاهایی است که بالامکان شخص یا گروه‌هایی در آن واقع می‌شود.

آنچه مبرهن است اینست که عصمت جز برای انبیای الهی -که آن‌هم تفصیلی دارد که در این‌جا نمی‌توان بیان کرد- ثابت نیست و هیچ‌کسی ماسوای پیامبران الهی معصومیت ندارد.

با این توضیح، نقد افراد و گروه‌ها توجیه می‎یابد و هر حرکتی از جمله جماعت تبلیغ، می‎تواند موضوع نقادی قرار گیرد تا رخت وجوه نادیدۀ آن بر آفتاب افتد.

فقدان نگاه نقادانه سبب می‌شود جهات مثبت و منفی مساله برملا نگردیده و به تبع آن، اصلاحات لازم به میان نیاید.

با این توجیه، نقد را نباید رد و یا هم خصومت با آن تلقی کرد؛ کمااینکه، نقد چیزی جز پرسمان‌هایی که به منظور ایجاد مفاهمه، گفتگو و اصلاح طرح می‎شود نیست و هدفی جز اصلاح‎گری ندارد.

مزایای جماعت تبلیغ

جماعت تبلیغ به‌ لحاظ کمی، یکی از بزرگ‌ترین گروه‌های دعوت‌گر اسلامی است که در کشورهای بسیاری  فعالیت دارد.

اعضای این گروه با ایثارگری و فداکاری قابل ‌تحسینی به دعوت اسلام می‎پردازند و بر مبنای آیۀ: ﴿اتَّبِعُوا مَن لَّا یَسْأَلُکُمْ أَجْرًا وَهُم مُّهْتَدُونَ﴾ [٣۶:٢١] ترجمه: از کسانی پیروی کنید که از شما مزدی نمی‌خواهند و خود هدایت‌ یافته‌اند؛ هیچ چشم‎داشتی از مردم و مدعوین (دعوت‎شدگان) ندارند.

از سویی‎هم، احساس مسوولیت آنان را در برابر منکرات و امر به معروف که از ویژ‌گی‎های این امت و دلیل خیریّت آنست، نباید نادیده گرفت، به‌ویژه آنکه اثرات فراوانی هم با خود داشته است.

چه بسا مسلمان‌های بی‎اعتنایی که در اثر دعوت آنان به دین برگشته و گام‎های‌شان را نیز حساب‎شده برمی‎دارند و چه بسا غیرمسلمانانی که به اسلام مشرف شده و خودْ مبلّغان مخلص اسلام شده‌اند. روی این بیان، دعوت این گروه تاثیرات بزرگی در جهان اسلام و فراتر از آن گذاشته است که باید آن را ستود و تقدیر کرد.

آنان با صمیمیت غیرقابل وصفی رسالت دعوت را به ‌دوش می‎کشند و در این زمینه، هیچ تردیدی به ‌دل راه نمی‎دهند. مناسبات درونی اعضای این جماعت بر پایۀ اخلاص و اخوّت اسلامی استوار است.

حس تعاون، همدردی، معاضدت و همسویی در مناسبات عمودی (رابطۀ اعضا با بزرگ‌ترها)  و افقی (رابطۀ اعضای با هم‌دیگر) آنان متجلّی است و این امر کمک کرده تا دعوت‌شدگان نیز با مشاهدۀ آن‌ها، بیش‌تر به دین رجوع نموده و یا به اسلام مشرف شوند.

در این میان، نقش رویکرد عمل‌گرایانۀ این جماعتْ قابل ملاحظه است و چه بسا رفتار عملی آنان، عمل رفتاری دعوت‎شد‌گان را نیز عوض کرده است.

گذشته از این‌ها، شیوه‌یی که جماعت تبلیغ در پیش گرفته‌اند، پرهیز از خشونت است.

افراد منسوب به این جماعت هیچ‌گاهی به منظور دعوت، به ابزار‌های سخت و خشونت‌زا متوسل نمی‌شوند و این ویژ‌گی در عصری که توسّل به خشونت به یک اصل تبدیل شده است، معتنابهی و ستایش‌انگیز است.

به گمان نویسنده، دو متغیّر را می‌توان در روش‌ِ خشونت‌پرهیزانۀ آن‌ها نشانی کرد: یکم اینکه، محتوای دعوت این گروه را امور فردی تشکیل می‌دهد و بالطبع، فردی کردن محتوای دعوت می‌تواند بر روشِ عدم خشونت آن‌ها اثرگزار باشد.

عمدتاً زمانی‌که پای دستورات اجتماعی دین به میان می‌آید، استفاده از قوۀ قهریّه مطرح می‌شود. نمی‌توان در ساحتِ چیزهایی که به شدّت شخصی و فردی‌اند، متوسل به خشونت شد.

دوم، رگه‌های صوفیانۀ این گروه است که گفته می‌شود بنیان‌گذار جماعت آن‌را از سعید نورسی کُردی الهام گرفته است. تصوّف فی‌الجمله با رویکرد خشونت‌گر چندان سازگاری ندارد و از این‌رو، حضور جنبه‌های عرفانی در این جماعت، به تلطیف روحی و عدم توسل آن‌ها به خشونت یاری رسانده است.

معایبِ جماعت تبلیغ

بدون شک، جماعت تبلیغ با نارسایی‌هایی روبروست که کم‌تر بر آن انگشت گذاشته شده است.

شاید توجه نه‎چندانِ این حرکت به مباحث تیوریک و نظری باعث شده که صاحبان قلم و خبرت، کمتر به نقد نظری این گروه اقدام کرده باشند؛ علی‌رغم آنکه ایراد‎های زیادی متوجه این حرکت است و پرسش‎های گونه‌گونی که بایستی پاسخ یابند.

نویسندۀ این سطور با دسته‌بندی نقدهای وارده بر جماعت تبلیغ، به هریک از آن‎ها به شکل مختصر می‎پردازد.

ضعف علمی:

جماعت تبلیغ از زمرۀ گروه‌هایی است که اعضای آن را اشخاص و افراد کم‌سواد تشکیل می‌دهد و حضور عالمان دینی در این گروه انگشت‌شمار است.

به‌ دنبال محدود بودن تعداد آگاهان دینی، فهم دینی نیز اگر نتوان گفت که وجود ندارد، دستِ کم می‌توان مدعی شد که ناقص است؛ این در حالی است که دعوت به چیزی مستلزم علم به آنست و بر اساس قاعدۀ: «فاقد الشیء لا یعطیه» نمی‌توان به چیزی دعوت کرد که احاطۀ لازم بر آن وجود ندارد.

از سویی‌هم، قرآن کریم تبعیّت را مسبوق بر علم دانسته و از پیروی آن‌چه که احاطۀ علمی بر آن وجود ندارد، برحذر می‌دارد:

﴿وَلَا تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ ۚ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُولَٰئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا﴾ [اسراء:٣۶] ترجمه: از آنچه به آن آگاهی نداری، پیروی مکن؛ چرا که گوش و چشم و دل، همه مسوولند.

برهمین پایه است که شیخ البانی گفته است: «فإننا نعلم الیوم بأن هناک طائفه کبیره جدًّا یعدون بالملایین من المسلمین تنصرف الأنظار إلیهم حین یطلق لفظه: الدعاه. و أعنی بهم: جماعه الدعوه، أو: جماعه التبلیغ» ومع ذلک فأکثرهم کما قال اللهU: ﴿وَلَٰکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ﴾» [روم:٣٠] … امروز ما شاهد جریان بزرگی از مسلمانان هستیم که شمار افراد آن به میلیون‌ها نفر می‌رسد و وقتی نام دعوت (تبلیغ) گرفته می‌شود، نگاه‌ها به‌سوی این گروه معطوف می‌گردد. این همان جماعت دعوت یا جماعت تبلیغ است؛ با وجود این‌وصف، اکثریت آنان مصداق این آیۀ قرآنند که فرموده است[۴]: «ولی اکثریت‌شان نمی‌دانند».

آنان به ایمان به خداوند دعوت کرده و تحکیم یقین را در قلب‌ها توصیه می‌کنند، امّا از اینکه ایمان چیست؟ آیا اعمال نیز جزو ایمان است؟ تفاوت ایمان با اسلام چه بوده؟ آیا ایمان کمی و زیادت را می‌پذیرد یا خیر؟ اساسا تصدیق قلبی چیست و چه نسبتی با معرفت و آگاهی دارد و …؟ بی‌خبرند.

برخی از ایشان گاهی با جزم‌اندیشی تمام با مسایل برخورد کرده و حاضر به شنیدن سخنان مخالف نیستند؛ آفتی که دست‌کم می‌توان مدعی شد که بیش‌تر نهضت‌ها و حرکت‌های اسلامی با آن دست و گریبان‌ بوده است.

بسیار است مواردی که در آن فردْ «فردیّتِ» خودش را در گروه خاصی حل‌شده می‌بیند و به تبعِ آن، نقد بر آن گروه را نقد بر خویشتن می‌پندارد و هکذا، نظریّات و دستاوردهای آن را مایملک خویش تلقی می‌کند.

بدین‌سان، آدمیان فی‌الجمله و حتا هم‌کیشان فرد نیز به دو دستۀ متباعد تقسیم می‌شوند: ۱) خودی‌ها  ۲) ناخودی‌ها

خودی‌ها آن‌هایی‌اند که با او به کتلۀ اجتماعی-دینیِ خاصی وابسته‌اند و هرکه چنین نبود، ناخودی‌ یا بیگانه محسوب می‌شود.

این تقسیم‌بندی صرفِ یک تقسیم‌بندی نیست که فراتر از آن نوعی ارزش‌گزاری نیز به شمار می‌رود.

خودی‌ها از نظر اعتقادی مصیب (به حق‌رسیده) و از نگاه اخلاقی، آراسته با تمام فضایل و ارزش‌های مطلوب دینی‌اند؛ در حالی که ناخودی‌ها بالعکس محق نیستند و با فضایل اخلاقی چندانی نیز آراسته‌گی ندارند.

این‌گونه است که فی‌المثل اخوّتی که میان اعضای جماعت تبلیغ برقرار است، بینِ آن‌ها و سایر افراد مسلمان برقرار نیست و اضافه بر آن، به کسی که خارج از جماعت قرار دارد –هر قدر عالم و فاضل باشد- فرصت لازم برای بحث و صحبت داده نمی‌شود.

این‌که دعوت یکی از مسوولیت‌های اجتماعی و دینی مسلمانان است نیاز به اثبات ندارد و در این زمینه نصوص فراوانی وجود دارد که از آن‌جمله می‌توان به آیۀ: ﴿وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ ۚ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَیُقِیمُونَ الصَّلَاهَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَیُطِیعُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ ۚ أُولَٰئِکَ سَیَرْحَمُهُمُ اللَّهُ ۗ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ﴾ [توبه:٧١] ترجمه: مردان و زنان باایمان، ولیّ (و یار و یاور) یکدیگرند؛ امر به معروف، و نهی از منکر می‌کنند؛ نماز را برپا می‌دارند؛ و زکات را می‌پردازند؛ و خدا و رسولش را اطاعت می‌کنند؛ به زودی خدا آنان را مورد رحمت خویش قرارمی‌دهد؛ خداوند توانا و حکیم است.استناد کرد. این آیۀ کریمه امر به معروف و نهی از منکر را رسالت تمامی مسلمان‌ها دانسته و در این زمینه، هیچ تفاوتی میان زنان و مردان نگذاشته است.

با این گفته، امر به معروف و نهی‌ از منکر مستلزم شناختن معروف و منکر است. هرگاه مرزهای معروف و منکر در نزد دعوت‌گر به‌درستی روشن نباشد و ضمناً مراتب معروف و منکر دانسته نشود، دعوت بی‌محل خواهد ماند و مانند تیر انداختن در تاریکی به نتیجۀ لازم نخواهد رسید. فهم این موارد نیاز به تعلّم و تلمّذ روشمند و مستمر دارد که سوگ‌مندانه جماعت تبلیغ اهتمامی به آن ندارد.

گذشته از این‌ها، پیروان این جماعت به هر حدیثی در باب عقیده، اخلاق و احکام استناد می‎کنند، بدون آنکه صحت و سقم روایات را تشخیص داده و یا هم در آن مورد توقف نمایند.

 انتساب روایات ضعیف و گاه هم موضوعی به پیامبراکرم به ترویج فهم مشبوه از دین یاری می‌رساند و این خطری‌ است جدی.

مبادا اتکای ناآگاهانه به روایات، چهره‎یی از دین به نمایش بگذارد که نیست و نهایتا دین توسط کسانی تحریف شود که معتقدند به دین خالصانه خدمت کرده‌اند.

فراموش نکنیم که خلوص نیّت به تنهایی نمی‌تواند مایۀ ارشاد و طریق صواب باشد. از اینکه فلان آدمی خودش را خالصانه وقف دین کرده است، نمی‌توان نتیجه گرفت که لزوماً به فهم درست و مقرون به حق نیز دست یافته است.

تعبیر آنان از علم و ذکر که جزو اصول شش‌گانۀ‌شان است، نیز نهایت سطحی است و در حدّ دانستن چند آیت و روایت – بدون فهم عمیق از دین- خلاصه می‎شود.

علم در نگاه این جماعت صرفاً شامل علوم دینی می‌شود و این خطایی ‌است که بسیاری از جریان‌های دیگر اسلامی نیز مرتکب شده‌اند. خداوند به حضرت آدم علیه‌السلام نام‌های اشیا را تعلیم داد [بقره: ۳۱] و اگر چنانکه نامِ اشیا را همان آگاهی به اشیا و پدیده‌ها بدانیم، آن‌گاه متعلقِ آنچه حضرت آدم از خداوند فرا گرفته است، جهان طبیعت است که امروزه علوم طبیعی از آن سخن می‌زند.

اضافه بر آن، استناد به آیۀ بیست‌وهشتم سورۀ فاطر: (إِنَّمَا یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ) نیز بیش از آنکه مویّد علم دینی و به تبع آن، عالمان دینی باشد، بر علومی اشاره دارد که عمدتاً تجربی‌اند و از نبات‌شناسی تا حیوان‌شناسی، هواشناسی، مردم‌شناسی، زمین‌شناسی و غیره را شامل می‌شود. برای این منظور، کافی‌است به سیاق آیۀ فوق و آیۀ قبلی آن نظر انداخته شود. تحدید علم صرفا به علم دینی و تکثیر این نظریّه‌ که هر جا در اسلام از علم سخن گفته شده است، منظور همان علمِ‌ دینی اعم از: تفسیر، حدیث، فقه، اصول فقه و … است، تصوّری نابه‌جا و تقلیل‌گرایانه است که متاسفانه، اعضای این جماعت یکی از مبلّغان آنند.


[۱]الندوه العالمیه للشباب الإسلامی: الموسوعه المیسره فی الأدیان والمذاهب و الأحزاب المعاصره، إشراف و تخطیط و مراجعه: د. مانع بن حماد الجهنی، جزء۳۳، ص۱، (دارالندوه العالمیه)

[۲]الندوه العالمیه للشباب الإسلامی: الموسوعه المیسره فی الأدیان والمذاهب و الأحزاب المعاصره، إشراف و تخطیط و مراجعه: د. مانع بن حماد الجهنی، جزء۳۳، ص۱، (دارالندوه العالمیه)

[۳] محمد تقی‌الدین الهلالی الحسینی (۱۹۷۹م- ۱۳۹۹هـ): السراج المنیر فی تنبیه جماعۀ التبلیغ علی أخطائهم، ص۴۵،

[۴]محمد ناصر الدین البانی: التوحید أولاً یا دعاه الإسلام، ج۱، ص۷

نوشته‌های مشابه

‫3 دیدگاه ها

  1. با سلام و درود بر جناب آقای فکرت با مقاله وزین و متین شان و تشکر از روزنامه راه مدنیت که با نشر مقالات با محتوای نقد و نظر علمی در روشنگری اذهان جامعه کار و تلاش می نماید.
    مقاله نیم نگاهی بر جماعت تبلیغ را خواندم. از محتوای خوبی برخوردار است و نگارنده بر نقاط کلیدی انگشت گذاشته است. و موضوعات را واضح و روشن بیان کرده است که واقعاً خواندنی است و من با استفاده از فرصت آن را با دوستانم نیز شریک ساختم. باز هم از آقای فکر تشکر و قدردانی می کنم و امیدوارم قلم شان روان و قدم شان استوار باشد.
    من در باب محتوای مقاله که راجع به مزایا و معایب جماعت تبلیغ است گپی ندارم. و آقای فکرت همه چیز را به خوبی بیان کرده است . من در باب نقد و نظر اصحاب فکر و قلم در باب مسایل می خواهم یاد آور شوم که به جز کلام وحی و احادیث نبوی همه چیز قابل نقد و نظر است. و جامعه زمانی به پویایی می رسد که فرهنگ نقادی و نقد پذیری در راستای پرسش گری و پاسخ گویی، برای کمال و اصلاح اجتماع، نهادینه شود.
    چرا که در جوامع نارسا نقد و نظر در باب مسایل را کسر شان و توهین به خود تلقی کرده به عکس العمل نا درست مبادرت می ورزند. اما در جوامع فرهیخته نقد و نظر را سرمایه ‏ای گران‏بها برای شناخت کاستی ‏ها و نواقص و تلاش در جهت رفع آن ها، گامی مقدس در مسیر فلاح فرد و جامعه می دانند.
    متأسفانه در جوامع نارسا مثل جامعه بیشتر کسان به ویژه مسئولان امور به جای پاسخ گویی طفره می روند و این خود نشان از ” نادانی و ندانم کاری ” آن ها است، درین مورد باید با صراحت گفت که پرده پوشی بر آن چه بوده و هست یا انکار نواقص و مشکلات، به هیچ وجه من الوجوه واقعیت‏ها را عوض نکرده و دردی را درمان نمی‏کنند. مثل آن چه که در تاریخ معاصر به خور دانش آموزان و دانشجویان از جعل و تحریف داده می شود.
    در باب مسایل دینی هم وضع همین طور است، متولیان امور دینی خود را بری از نقد می دانند و نقد را به هیچ وجه بر نه می تابند. به همین منوال نقد آثار فعالان عرصه دینی را در گذشته نیز نوعی توهین به دین و بی حرمتی به مذهب تلقی می کنند. که این خود آفتی برای دین داری است.
    در حال واقعیت این است که مدیریت امور دینی و تولیت امور مذهبی باید بر دیانت و خرد استوار باشد. و پیوسته در جست و جوی آن باشد که در مسیر تکاملی خود، آفت‏ها و آسیب‏ها را بشناسد و بزداید. و راه را فرا روی نسل های آینده هموار سازند . و فهم دینی را مقتضای زمان سهل و ممکن بگردانند.
    من باورمندم که به قول استاد رضا حق پناه ” اگر فرهنگ نقد و انتقاد پذیری در جامعه ما رایج گردد، آداب و مرزهای روایی و ناروایی انتقاد و ویژگی‏های ناقدان روشن شود و ناقدانی بنیاد بصیر به عرصه‏ی نقد ورود یابند، بسیاری از تنش‏ها و کشمکش‏ها فروکش کرده و بسیاری از ضعف‏ها، نقص‏ها و کاستی‏ها زمینه‏ی ظهور نمی‏یابند. ”
    اگر علمای اعلام دین که مدیریت امور مذهبی مسلمانان را به عهده دارند، از لاک خود مطلق ‏انگاری و خود برتربینی درآمده و معتقد باشند که در معرض خطایند، به سادگی در می‏یابند که هیچ کس بی‏نیاز از تذکر و انتقاد از ناحیه‏ی دیگران نبوده بدون شک در صدد اصلاح خود و بهبود روش کار خود بر می آیند.
    و در نتیجه همه امور مذهبی مطابق معیار های علمی و عصری به پیش می رود و هم جایگاه و پایگاه بهتر در میان جامعه پیدا می کنند. و مهمتر از همه جلو سوء استفاده از دین و مذهب و برداشت های متحجرانه از دین گرفته می شود که این خیلی هم نفع دین است و هم به نفع میهن.
    با دعا و درود

  2. با عرض سلام و ادب
    نخست بایست که تشکری خاص از روز نامه راه مدنیت نمایم به خاطر نشر چنین برنامه زیبا و بعد از جناب محتر دکتور آقای فکرت با مقاله زیبا و خوب شان. واقعآ موضوع جالب است و اشخاص که در این راه میبراید قابل تحسین و احترام میباشد و به نظر من کسیکه در راه تبلیغ و نشر دین مبین اسلام نظر به آیه «کُنتُمْ خَیْرَ أُمَّهٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ» قرآن از خانه های شان خارج میشود و صرف هدف شان تحقق بخشیدن اهداف والی دین و شریعت غرای محمدی میباشد فرشته های روی زمین هستند.

دکمه بازگشت به بالا