مقاله

روز جهانی دست‌نارسی به اطلاعات در ارگ!

«آفتابه و لگن هفت‌دست، شام و چاشت هیچی!»

فرشته حسینی

دوشنبه هفتم میزان ساعت دو و سی دقیقه با دعوت‌نامه‌یی که نشان می‌داد ساعت ۴ باید در ارگ باشیم به آنجا رسیدم. شاید بگویید چه مرضی داشته‌ام که به این زودی رفته‌ام؟ دقیقا نمی‌دانم، اما احتمال می‌دهم اینکه به ما گفته بودند تا دو بجه خودتان را برسانید بی‌تاثیر نبود، ولی چرا مهمانان باید دوساعت زودتر برسند؟

از درب ورودی تا سلام‌خانه قصر تقریبا ده دقیقه پیاده‌روی داشت که در هر دقیقه به یک ایستگاه بازرسی سر می‌خوردی. تا به محل برگزاری مراسم برسم ساعت تقریبا سه و سی دقیقه بود. در دل به برگزارکنندگان از این همه درایت و تدبیر درود می‌فرستادم و مطمین بودم با این همه دوراندیشی، برنامه سروقت برگزار خواهد شد!

ساعت تقریبا باید پنج بوده باشد که برنامه شروع شد. ساعت دقیق را نمی‌دانم چون همه وسایل ما را گرفته بودند. روی دیوارها هم ساعتی دیده نمی‌شد و من با توجه به درازی سایه‌های بعدازظهر که از پشت شیشه‌ها می‌دیدم حدس زدم که باید همان حدودها باشد!

در لیست سخنرانی برگزارکنندگان؛ کمیته مصونیت خبرنگاران و کمیسیون دسترسی به اطلاعات، افراد درستی بودند. از رییس‌جمهور، معاون دوم‌شان و نماینده ویژه ملل متحد گرفته تا اصحاب رسانه، رییس دیدبان رسانه‌های آزاد و رییس اجراییه سازمان دیدبان شفافیت افغانستان. اعضای کابینه و رسانه‌ها را هم که دعوت کرده بودند پس قاعدتا باید برنامه مفیدی می‌شد. فکر می‌کردم بحث‌های داغی شکل بگیرد و سروصدای زیادی به پا کند.

خوشبختانه معمولا خیالبافی‌های من به واقعیت نمی‌پیوندد، قسمت اول برنامه بعد از خوانده‌شدن پیام رییس‌جمهور توسط فضل فضلی (خودشان نیامدند) با شروع خواندن بیانیه تقریبا نیم ساعته آقای دانش درباب خوب بودن دسترسی به اطلاعات در چنان آرامش خواب‌آلودی برگزار شد که به سختی چیزی از آن به یادم می‌آید. همی‌نقدر یادم است که بعد از ایشان سخنرانی نماینده ملل متحد بود و از قوانین و میزان دسترسی رسانه‌ها به اطلاعات بسیار راضی بودند و تبریک می‌گفتند. شاید هم این حرف‌های مترجم بود که به اسم خانم نماینده به ما می‌گفتند! ترجمه همزمان به قدری بد بود که بعد از دو سه دقیقه تصمیم گرفتم بقیه را با همان درک نیمه و نصفه‌ام از انگلیسی گوش بدهم.

یک نفر هم حرف خوبی زد و گفت: «اداره‌ها باید مثل اتاق شیشه‌یی باشند نه اتاق آهنی» این را در یادداشت‌هایم نوشته‌ام اما اعتراف می‌کنم به‌خاطر روند ملال‌آور برنامه به قدری خواب‌آلود بودم که نمی‌دانم کی آن را گفت. اگر در گزارش‌های دیگر این جمله را ندیدید می‌توانید به عنوان جملات قصار از خودم قبول کنید!

در انتهای بخش اول برنامه با ارایه گزارش مسوول کمیته مصونیت خبرنگاران در مورد تعداد خبرنگاران کشته‌شده  خواب از سر من هم پرید. اتفاق دیگر این بود که مهمانان چوکی‌های نیمه ابتدایی محفل (وزرا و معاونان و خارجی‌ها) یکباره از جای برخاستند و رفتند. ما اهل رسانه ماندیم و حوض‌مان. البته وزیر اطلاعات و فرهنگ هم ماند که جای تعجب و ترس داشت! تعجب از اینکه چرا نرفت و ترس از اینکه چرا ماند؟

باری، بعد از اینکه خواب به همراه بزرگان دولتی پرید و رفت، رییس اجراییه سازمان دیدبان شفافیت پشت تریبون یک گرد و خاک حسابی به راه انداخت و موجودیت اتاق شیشه‌یی ادارات را به باد فنا داد و گفت بسیارند اداره‌هایی که اصلا حاضر نیستند اطلاعاتی از آن‌ها به بیرون درز کند. این‌ها اگر ریگی به کفش ندارند چرا اطلاعات نمی‌دهند؟

مثال هم داد. «دافغانستان بانک.» در اینجا بنده هم به عنوان نماینده یک رسانه از شما می‌پرسم: آقای دافغانستان بانک! چرا زبانت بند است؟ جایت هم جایی نیست که بشود گفت خیر است و گمان نیک برد. زودتر شفاف شو و از اتاق آهنی بیرون بیا!

بعد از ایشان خانم نجیبه ایوبی و آقای مجیب خلوتگر هم تشریف آوردند و دقایقی چند به شکوه و شکایت از« دست‌نرسی»، «دروغ بودن» یا «تاریخ گذشتگی» اطلاعات پرداختند و از فرمی گفتند که اگر کسی بخواهد اطلاعاتی از وزارتخانه‌یی به دست بیاورد باید آن را تحویل فردی در همان وزارتخانه بدهد و همین پروسه که کسی حاضر شود فرم را بگیرد در موردی ده روز طول کشیده است!

با خودم حساب و کتاب کردم که اگر ده روز برای گرفتن درخواست در نظر بگیریم، زمان گرفتن جواب چه وقت خواهد بود؟ اما چون هیچ وقت ریاضی‌ام خوب نبوده و به نتیجه خاصی نرسیدم.

در خاتمه برنامه آقای شیوای شرق؛ معین نشراتی وزارت اطلاعات و فرهنگ درباره دسترسی به اطلاعات سخن زد و به خوبی و خوشی همه را رخصت کرد.

اما نکاتی چند دربارۀ این برنامه: با توجه به حضور وزیر اطلاعات و فرهنگ تا آخر برنامه فکر می‌کنم استراتژی نرم حکومت این باشد که ما سعی خودمان را می‌کنیم اما اگر دسترسی به اطلاعات ضعیف است به وزیر اطلاعات که دسترسی دارید، پس ناشکری نکنید!

آقای دانش؛ معاون دوم بسیار زحمت کشیده و متنی بلند نوشته و ساعت‌ها آن را خواندند، اما صحبت‌های ایشان نفعی برای ما نداشت. شاید بهتر باشد در برنامه‌هایی این‌چنینی به عنوان نماینده دولت کمتر صحبت کنند و بیشتر شنونده باشند که این مستلزم حضورشان تا انتهای برنامه است. این نوع برنامه‌ها اگر نتواند رساننده شکایات و نظرات به دولت باشد چه فایده‌یی دارد؟

برگزارکنندگان برنامه سطح توقع را با دعوت از اعضای کابینه و نماینده سازمان ملل متحد به شدت بالا می‌برند اما وقتی در میانه برنامه این افراد بعد از مقداری تعریف و خوش‌آمدگویی به همدیگر صحنه را خالی می‌کنند، در ادامه اهل رسانه خودشان به خودشان شکایت می‌کنند و مسوولان نه شنونده هستند و نه پاسخگو، آدم به یاد ضرب‌المثل «آفتابه و لگن هفت‌دست، شام و چاشت هیچی!» می‌افتد. پدیده‌یی که در اکثر برنامه‌ها و مراسم‌های مربوط به دولت رخ می‌دهد. اگر چیدمان برنامه به نحوی باشد که مسوولان در قسمت‌های مهم حضور داشته باشند شاید این گونه مراسم‌ها سودمند شوند.

در انتها باید یادآوری کرد همچنان که مقامات دولتی در این برنامه مرتب به اهل رسانه گوشزد می‌کردند که باید در رابطه به روند صلح با دولت همکار باشند دستگاه دولت نیز باید با رسانه‌ها یار و همکار باشد که اگر رسانه‌ها نقد می‌کنند و تندی، در درازمدت این کار حافظ و نگهبان جمهوریت است نه دشمن آن. نگاهی که هنوز ادارات دولتی را وامی‌دارد خود را از نگاه اهل رسانه دور نگه دارند و در نتیجه مستعد فساد باشند.

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا