دورنمای تاریک صلح پروژهیی
استوارسازی صلح بر مبنای دوام یا قطع کمکهای خارجی، صلح را قربانی میکند
سرمقاله/ در سالهای اخیر، بهویژه در یک سال گذشته بارها شاهد هشدارهای جامعه جهانی در مورد قطع کمکها در صورت عدم ایجاد اصلاحات و رسیدن به توافق بودهایم. در نگاه نخست، هشدارها و توصیههای کمککنندگان مالی این تصور را بهوجود میآورد که آنها خواهان پایان یافتن سریع جنگ در افغانستان هستند.
بهتازگی نماینده ناتو هشدار داد که اگر توافق، طبق میل جامعه جهانی نباشد، کمکهای مالی ادامه نخواهد یافت؛ اما این هشدارها به هدف سرعت بخشیدن روند گفتگوها و رسیدن به توافقهای زودهنگام، دورنمای صلح را تاریک میکند. چنانچه توافق سریع و زودهنگام اجلاس بن، گره بنبستها را تنگتر کرد. آیا در آستانه تکرار اشتباهات بن هستیم؟
پس از ۱۱سپتمبر ۲۰۰۱ کنفرانس بن برای افغانستان تشکیل شد و گروههای درگیر جنگ، تنها ۹روز برای پایان دادن به جنگ بیستساله دور هم نشستند و به یک موافقتنامه دو مرحلهیی دست یافتند. مرحله نخست، تشکیل حکومت موقت و مرحله دوم، دوره انتقالی و تصویب قانون اساسی.
این موافقتنامه زودهنگام که با فشار و پشتیبانی امریکا و دیگر شرکایش صورت یافت، با دو اشتباه بزرگ همراه بود. عدم دعوت از طالبان که در آن هنگام بر بیش از۹۷درصد کشور حاکمیت داشت، هرچند نامشروع، اشتباه نخست این کنفرانس بود. با استقرار نیروهای ناتو و جامعه جهانی بهعنوان نیروهای بینالمللی حافظ صلح، بساط طالبان خیلی زود برچیده شد، اما دیری نپایید که انسجام دوباره یافت و این ذهنیت را در بخشی از مردم افغانستان ایجاد کرد که نیروهای خارجی اشغالگرند.
اشتباه بزرگ دیگر این بود که موافقتنامه بن، اگرچه با رهیافت کثرتگرایی خردهفرهنگها و با به رسمیت شناختن مساوی همه هویتهای زبانی، قومی و مذهبی همراه بود، ولی سنگِ بنای توزیع قدرت از همان ابتدا نابرابر و سلسلهمراتبی (مبتنی بر ارجحیت اقوام و به گونهیی که حقوق مُساوی همه هویتها را زیرسوال میبرد) گذاشته شد. به این امید که بحث دولت-ملتسازی، حقوق افراد و چگونگی توزیع قدرت و انتقال قدرت در هنگام تصویب قانون اساسی و سپس از طریق انتخاباتها حل شود.
همۀ اینها پروژهیی از سوی امریکا پس از حادثه ۹سپتمبر به هدف انتقامگیری و سرکوب القاعده بود. در واقع امریکا تلاش داشت که جبهه شمال و افراد طرفدار ظاهرشاه به نمایندگی از جبهه جنوب، هرچه زودتر به توافق برسند تا زمینهساز حضور امریکا در افغانستان به هدف سرکوب القاعده شود. جبهۀ شمالِ که تشنه قدرت بود و افراد ظاهرشاه (که سالها دستشان از قدرت کوتاه شده بود) اجلاس بن پروژه ای بود که آن ها را به قدرت نزدیک می کرد.
این نگاه پروژهیی به صلح و تشکیل دولت باعث شد که مسایل اساسی چون ساخت دولت- ملت و حل بنیادی منازعات و بحرانها از فهرست گفتگوهای بن بیرون بیفتد.
حال نیز بهنظر میرسد که اشتباهات و سطحینگری به قضیه صلح بار دیگر تکرار شود. اینکه جامعه جهانی و امریکا گهگاهی هشدار قطع کمکهای مالی میدهند، با تاسف گویای این میباشد که بازسازی ساختارهای افغانستان از چشم آنها افتاده است.
از دید اروپا و امریکا، صلح افغانستان یک پروژه امنیتی با هدف خنثی کردن تهدید طالبان و سایر گروههای بنیادگرای اسلامی است. جامعه جهانی دیگر نمیگوید که کمکهای آنها برای بازسازی افغانستان است، بل برای اینکه این کشور دیگر لانه تروریستها نباشد. به بیان سادهتر، جامعه جهانی کمکهایش را به هدف بنای زیرساختهای سیاست و اقتصاد و بازسازی ادامه نمیدهد.
این سو نیز، دولت نشان داده که به هر روشی در تلاش است تا جیره کمکهای مالی از سوی کشورهای اروپایی و امریکا قطع نشود؛ زیرا در نگاه دولتمردان این کمکها راه آسان برای فربهشدن و گریز از کارهای اصولی و زیربنایی است. برخورد سلیقهیی با فساد و جستوخیزهای گروهها و افراد در درون و خارج از دولت در ساختن موسسات به هدف گرفتن پروژه نیز در همین راستاست.
دست طالبان در این ۱۹سال از پولهای بادآورده کمکهای خارجی کوتاه بوده، اما در باجگیری و پروژهگیری نه تنها کم از دیگران نیست، بل حریف اول است. این گروه از ابتدای شکلگیری هم به لحاظ ایدیالوژی از جنبشهای بنیادگرای خاورمیانه و جنوب آسیا تغذیه شده و هم به لحاظ مالی از سوی گروهها، افراد و دولتهای دور و نزدیک تمویل شده است. سوای این، در ۱۹سال گذشته طالبان بخش اعظم کمکهای خارجی را ربوده یا ضایع کردهاند. باجگیری طالبان از مردم و بخش خصوصی به نام مالیات، وجوهات دینی و زکات و… بسیار گسترده و از چشم کسی پنهان نیست. چنین است که در کسب پروژه حریفی قدرتمند به نظر میرسد.
بنابراین، نگاه پروژهمحور به صلح ممکن است بار دیگر ما را به پرتگاه عدم توجه عمیق به چالش و بحران جاری کشور بیندازد. رهبران طالبان که در چندسال اخیر در خانههای لوکس و هوتلهای مجلل قطر زندگی کرده و به این سو و آن سوی دنیا سفر کردهاند، بدشان نمیآیند که در کابل بدون ترس از پیگرد خانههای مجلل و موترهای آخرین مدل داشته باشند.
این نگاه، همانگونه که فرصتها و کمکهای خارجی ۱۹سال گذشته را سوزاند و روند بازسازی کشور به بیراهه کشاند، فرصت کنونی را نیز به یاس و ناامیدی تبدیل خواهد کرد. هم بحرانهای ما پابرجا خواهند ماند و هم تهدیدهای تروریستی به سوی غرب و کل جهان ادامه خواهد یافت.
از اینرو انتظار از دولت و جامعه جهانی این است که به روند صلح به گونۀ حسابشده، بنا بر رهیافتها و مدلهای علمی و شاخصهای زمانسنجی، هزینهسنجی، هدفسنجی و با به کارگیری ابزارهای مشخص به هدف حل اساسی بحرانهای انبارشده کشور طی فرایند ملی مدیریت شود تا زمینهساز اعتماد و تعامل شود.