تحلیل

مناظرۀ خالی با دریشی خالی

سلیمان باختری

در مناظرۀ دیشب، دو استیج برای دو نفر از بین چندین کاندیدای ریاست جمهوری و البته دو شریک قدرت نهاده شده بود.

یکی از این استیج‌ها خالی بود و خالی ماند، چرا که در دقیقه نود، می‌خواست گلی بزند که دیگر قابل جبران نباشد و با این بازی عبدالله را به تنهایی به میان خیل تماشاچیان کشاند.

عبدالله، جلالت‌ماب داکتر عبدالله، تنها و بی‌پناه مانده بود، تحقیر شده بود و از طرفی سرخوش. نمی‌دانست چه کند؟ این همان تاکتیکی بود که خود او پنج سال قبل با همین حریف بازی کرده بود، حتا فکرش را هم نمی‌کرد که روزی به چاه خود گرفتار شود.

حریف او پنج سال پیش، اما اصلا به روی خودش هم نیاورد. انگار کسی قرار نبوده بیاید. او اما مدام به جای خالی اشاره می‌کرد. در حقیقت او هر بار به خود پنج سال قبل‌اش طعنه می‌زد: «کسی که نیاید ترسو است، کسی که نیاید فراری است.»

البته اهل سیاست دایم در فرار از مردمند. هیچ سیاست‌مداری جز جاستین ترودو در جهان نیست که بخواهد با مردم مقابل شود. سیاست‌مدار می‌خواهد سوال کند نه که جواب بدهد. بعضی‌های دیگر هم در لباس مبدل تکسی‌وان مثلا بین مردم می‌آیند، چون از چهره خودشان هم می‌ترسند. ( صدراعظم ناروی فکر کنم.)

عبدالله هم همین طور شروع کرد به سوال. عبدالله هیچ نمی‌خواست با خود مواجه شود در مناظره‌یی که یک‌نفره شده بود؛ مناظره‌یی با خود.

برای همین او در چاهی که تلویزیون متحد رقیبش با چال خودش کنده بود، گرفتار شد. و باقی ماجرا، خودزنی و خودخوری بود.

او با خود به گفتگو شد و خود را محاکمه کرد که نتوانسته از رفقایش دفاع کند، خود را محاکمه کرد که شرمنده همراهان است، خود را محاکمه کرد که هیچ وقت نتوانسته ایستاده شود و در همه این محاکمه‌ها هم خودش را تبریه نتوانست، خودش به‌خودش باخت.

داکتر عبدالله، سیاست‌مدار غمگین و تنهایی است. پایین یاران او مثل یاران پهلوانی بودند که به جنگ هیچ رفته بود، مثل دن کیشوتی که با توهم آسیاب بادی می‌جنگید، با توهم دیوی که تنها فضای خالی بود. عبدالله بر هیچ پیروز می‌شد و از هیچ شکست می‌خورد.

کسی که هیچ‌وقت، هیچ‌گاه، سخنی نگفته است. فکر کنیم او خدای نخواسته بمیرد، بر گور او یا به یادگار از او، چه جملات قصاری را می‌توان نوشت؟! از او کسی جمله‌یی به خاطر ندارد، بر گور او مگر بنویسند: یک جنگجو که هیچ‌گاه نجنگید، اما شکست خورد.

این صحنه‌یی نمادین و تیاتری از وضعیت یک دوره فلاکت‌بار در تاریخ افغانستان است، دورۀ کسانی که هیچ صحبتی ندارند، دورۀ کسانی که هیچ صحبتی نداشته‌اند و دو دهه حکومت کرده‌اند، دو دهه جامعه‌یی را به عاریت گرفته‌اند و حالا وقت مناظره خود با خودشان است.

من نمی‌دانم رقیب او هم همین قصد را داشت یا نه ناگهان بیمار شده بود و نمی‌خواست حدیث مریضی‌اش نقل دهان‌ها شود که مردم حاکم سالم را دوست می‌دارند، اما بی‌تردید یک حاکم که گاهی بیمار شود که هر کسی می‌شود، بهتر از یک دریشی خالی است.

داکتر عبدالله در آخر جنجالش با خود، خودش از دست رفته بود، از او تنها لباسی خالی بر سکو مانده بود. و این واقعی‌ترین چهرۀ او بود، واقعی‌ترین امید مردمی مهربان و سنتی که چشم‌انتظار آمدن مردی نجات‌دهنده‌اند که در دریشی اشرافی پنهان شده و آخرالامر غبار می‌رسد و در آن سواری نیست.

غباری خالی از گذر سالیان است. غباری مارک‌دار و مرغوب؛ در هیات دریشی بیست‌هزار دالری خالی از مردی در میانه‌‌اش. دریشی خالی که عمری را با یک فضای خالی مناظره و مقابله کرده است. به فال حافظ: تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز!

نوشته‌های مشابه

‫4 دیدگاه ها

  1. من باورکامل دارم که این ادم مصنوعی لیاقت یک بست 5 رانه دارد نی سیاست مدار خوب است ونی گوینده خوب است ونی یک وطنپرست خوب است من از غنی هم طرفداری نه میکنم ولی ګلمرجان نهایت ضعیف است این ګروه در سالهای ۷۱ تجربه شده است که به مصالح ملی باور نهدارد به وحدت ملی باور نهدارد فیشن وپودر زدن به یک کسی که خودرا میخوهند ریس جمهور شود شرم است

    1. جای عبدالله چوکی دادگاه جنایات جنگی لاهه است نه ریاست جمهوری افغانستآن.

دکمه بازگشت به بالا