افراطگرایی لجامگسیخته؛ هرات شهر مدنیت یا جهالت؟
در هفتهیی که گذشت، اظهارات مولوی مجیبالرحمن انصاری، خطیب مسجد گاذرگاه شهر هرات درباره پوشش زنان و پخش ویدیوکلیپی از وی که در آن حضور شیعیان را در مدیریت دولت، عامل ادامه بحران و ناامنی در افغانستان تعبیر میکند، در شبکههای اجتماعی و رسانههای دیداری و شنیداری بهشدت خبرساز شد و واکنشهای جمعی را برانگیخت.
وی طی کنفرانس خبری که زنان خبرنگار را از حضور در آن منع کرده بود، اظهارات خود را برگرفته از آموزههای دین اسلام دانست و تاکید بر آن را نیز تطبیق شریعت اسلامی تعبیر کرد.
آقای انصاری علوم اسلامی را در عربستان سعودی آموخته است. گفته میشود وی یک مدرسه بزرگ دینی را با حمایتهای خارجی در شهر هرات تاسیس کرده است که در حدود هزار طلبه دینی محلی و تعدادی پاکستانی و ایرانی نیز در آن مشغول آموزش علوم دینیاند.
شهر هرات که شناسنامه آن بیشترینه با معرفت فرهنگی گره خورده است، پس از پیروزی مجاهدین بهتدریج به مرکز پخش و نشر بنیادگرایی دینی تبدیل شد و این گرایش در دو دهه پسین سرعت بسیار پرشتاب داشته است.
نمودارهای این گرایش از خیابانهای شهر گرفته تا نحوه بیان مردم و خودسوزی زنان هراتی که آمار آن بهشدت تکاندهنده است، قابل سنجش است.
بنابراین اظهارات اخیر مولوی انصاری که از چندین سال بدینسو سرگرم ترویج و تبلیغ عصبیتهای مذهبی و افراطگرایی دینی است، در ذیل یک پروژه بزرگ استخباراتی برونمرزی قابل تحلیل و تفسیر میباشد که در اکثر ولایتهای افغانستان در حال تطبیق است.
پنج سال قبل، بخش فارسی رادیو بیبیسی گزارش مفصل و تکاندهندهیی از تعالیم افراطگرایی در یک مدرسه دینی به نام نورالهدی در ولایت کندز پخش کرد. گزارشی که از توسعه و تکثیر یک جریان نیرومند افراطگرایی دینی خبر میداد؛ اما به علت فقدان فهم استراتژیک امنیتی در سکتورهای امنیتی ما، آن گزارش توسط دولت جدی گرفته نشد و بهای این بیتوجهی به اشکال و ابعاد مختلف پرداخته میشود.
تاسیس بیرویه مدارس دینی در افغانستان که مردم عادی با ماهیت آن بیگانهاند اما به علت علایق و عواطف مذهبی از آن استقبال میکنند، از بدو ظهور طالبان بخشی از استراتژی طالبسازی و طالبپروری دستگاه استخبارات پاکستان در هماهنگی با برخی منابع دیگر در منطقه است که با اهداف و نیات استخباراتی و همچنین برای کسب حمایت بومی برای طالبان طراحی شد و نتایج آن نیز طبق میل و مراد بوده است.
دموکراسی و امکانات تسهیلکننده آزادی بیان و سایر سهولتهای نشراتی و تبلیغی که از حضور جامعه جهانی در افغانستان پدید آمده است نیز وسیله بسیار مؤثری برای انتشار و پخش افراطگرایی دینی است که اکنون نیز این پدیده ویرانگر را به بزرگترین چالش و تهدید امنیتی تبدیل کرده است.
یکی از عوامل تقویت و گسترش طالبان در یک دهه پسین، بازدهی همین مدارس دینی دانسته میشود که به پیمانه گسترده به تولید و ترویج الهیات طالبانی پرداخته و اغلب شاگردان آن نیز صفوف نیروهای اعتقادی طالبان را تشکیل دادهاند.
رهبری دولت ما یا عامدانه از کنار این موضوع گذشته و تحت تاثیر عواطف مذهبی از آن چشم پوشیده است و یا از فهم و درک مخاطرات ناشی از این پدیده عاجز بوده که در هر دو صورت در امر تسهیل، توسعه و تطبیق پروسه مدارس دینی دخیل دانسته میشود.
قطعنظر از اینکه ماهیت افراطگرایی دینی، دشمنی با فضیلتهای مدرن انسانی دانسته میشود، افغانستان به دلیل برخورداری از تکثر فرهنگی، قومی، دینی و مذهبی، ظرفیت تحمل حاکمیت افراطگرایی دینی را ندارد.
از همینرو تقویت، گسترش و در نهایت استیلای این پدیده بر شئون زندگی مردم این سرزمین، یکی از عوامل نیرومند تسریع فرایند فروپاشی این جامعه تعبیر میشود که نشانههایی از دیرباز بدینسو در اشکال و ابعاد مختلف قابل خوانش است.
بنابراین صدایی که از حنجره آقای انصاری در هرات خارج میشود، صدای یک پروژه گسترده استخباراتی است که به نیت ویرانی افغانستان طراحی شده است.
این صدای نامبارک اگر پنج سال قبل در مدرسه دارالهدی کندز سرکوب میشد، امروز از شهر هرات شنیده نمیشد.
همه میدانیم که دولت افغانستان با حمایت جامعه جهانی و بهخصوص ایالات متحده امریکا در جنگ رودررو با طالبان ضایعات بسیار سنگین انسانی و مالی را متحمل شده است؛ از سوی دیگر با غفلت از گسترش یک جبهه نیرومند دشمن غافل بوده است که برای جبهه افراطیت، سربازان سرسپردۀ اعتقادی و حمایت بومی فراهم میکند.
این جبهه درواقع همین مدارس و مراکز تبلیغ افراطگرایی دینی است که یکی از آنها را مولوی انصاری در شهر هرات اداره میکند.
دولت اگر بیش از این از کنار این پدیده ویرانگر بیاعتنا و سهلانگارانه بگذرد، مصیبتی که مردم افغانستان در آن گرفتار آمدهاند تا مرز فروپاشی این مردم و سرزمین ادامه خواهد یافت.
روزنامه راه مدنیت/ سرمقاله
سلام! اگر در تمام افغانستان قانون اسلام پیاده شود، نه قانون برادر شما آمریکا, ما شاهد این همه بدبختی نبودیم
و ها آمریکای که درحدود ۳۰ و یا ۴۰فیصد از جمعیت آن درحالت فقر به سر میبرن از غم من وتو نمرده هست که به ما خدمت کند
در حدود چند سالی که ما تحت
استعمار کفر هستیم به جز زیان چه دیده ایم از برادر شما آمریکا !
بنابرین ما هم طرفدار شخصی هستیم ،تا این همه بدبختی که دامنگیر جامعه امروزین ما شده ، ومردم مان,مرگ را بر زندگی ترجیح میدهند را برطرف ساخته
و کاروان ورشکسته ی مردم مان را به منزل مقصود برساند، که آن هم قانون الهی هست وبس.
جان مان برود اما دینمان نه !
عاقبت کشور ما با این ملا، امامان چی خواهد شد؟