اهمیت زبان مادری در صلح و توسعه پایدار
زهرا یزدانشناس؛ کارشناس ارشد حقوق بشر
در سپیدهدم بیست و یک فبروری ۱۹۵۲، خورشید در پاکستان شرقی در حالی طلوع کرد که جمعی از کوشاترین و نخبهترین فرزندان این کشور، آماده برگزاری یک راهپیمایی مسالمت آمیز بودند.
اکثریت این گروه، دانشجویان و عمدتا دانشجوی پزشکی بودند که امید میرفت فردای کشور به دست توانای آنها ساخته شود. کلمات محبتآمیز و دعاهای مادرانشان در آن روز، شاید آخرین کلماتی بود که به زبان بنگالی شنیدند، در حالی که برای تقاضای رسمی کردن آن زبان، جمع شده بودند.
خورشید آن روز، روسیاه و خونبار غروب کرد و آسمان ناله مادرانی را شنید که زبان مشترک هر مادری بر جنازه فرزند است. سوز گریه مادری که فرزندش را به خاطر زبانی که به او آموخته، به خاک و خون کشیدند.
در سال ۱۹۵۲ دانشجویان دانشگاههای مختلف شهر داکا، پایتخت امروزی کشور بنگلادش (که پیش از استقلال، پاکستان شرقی نامیده میشد) برای به رسمیت شناخته شدن زبان بنگالی بهعنوان دومین زبان (در کنار زبان اردو) تظاهرات مسالمتآمیزی ترتیب دادند؛ اما با تیراندازی پولیس عدهیی از آنها کشته شدند.
بعد از استقلال بنگلادش و به درخواست این کشور، یونسکو ۲۱ فبروری را برای کمک به حفظ تنوع زبانی و فرهنگی، روز جهانی زبان مادری نامید.
مناسبتهای ملی، مذهبی و جهانی فرصتهای ارزشمندی هستند که درباره موضوعات، رویدادها یا شخصیتهای مهم بازاندیشی کنیم و از آنها برای بهبود زندگی فردی و اجتماعی بهره گیریم.
تنوع قومیتها در افغانستان، همچون پارچه چهلتکه (قورمهیی) چشمنوازی است که در شرایط صلح و امنیت در جامعه میتواند با جذب توریست، چرخهای اقتصادی مناطق مختلف و کشور را به گردش درآورد. آنچه به یک فرهنگ، چهره خوش و مقبول میدهد و باعث تعامل با دیگر فرهنگها می شود زبان و ادبیات مربوط به آن قومیت و فرهنگ است.
در برههیی از زمان اندیشه تدوین و ترویج یک زبان واحد برای جامعه بشری برای رسیدن به تفاهم ملل و صلح جهانی و تسریع و تسهیل روابط فرهنگی و اقتصادی ملتها مطرح شد. زبان بینالمللی اِسپِرانتو که در سال ۱۸۸۷ توسط دکتور زامنهوف لهستانی ساخته شد، یکی از آن تلاشها بود.
استفاده از زبان رسمی، مزایای بسیاری دارد که نمیتوان منکر آن شد ولی این محاسن، به این معنا نیست که استفاده از زبان محلی، دارای معایب است. حتی اگر زبان رسمی را عامل وحدت و هویت ملی بدانیم نباید از زبانهای محلی به عنوان نماد تفرقه یاد کنیم. در عمل کشورهایی مانند امریکا هستند که زبان رسمی ندارند، ولی این مساله باعث عدم وحدت و نداشتن هویت ملی نشده است.
از سوی دیگر بسیاری از کشورها هستند که با وجود داشتن زبان رسمی، به خاطر عناد ورزیدن با زبانهای محلی، دچار نزاع و درگیری حتا در سطح ملی هستند.
امروزه عقیده بر این است که برای حفظ تنوع تمدنی و فرهنگی جامعه جهانی، نه تنها باید زبانهای مادری و بومی را حفاظت کرد، بل باید آنها را ترویج و آموزش داد.
به همین دلیل یونسکو در ۲نوامبر ۲۰۰۱ بیانیۀ جهانی تنوع فرهنگی را صادر کرد. ماده ۱ با عنوان «تنوع فرهنگی، میراث مشترک انسانیت» میگوید: «بهعنوان یک متبع تبادل، نوآوری و سازندگی، تنوع فرهنگی برای نوع انسان به همان اندازه ضروری است که تنوع زیستی برای طبیعت ضروری است. در این معنا تنوع فرهنگی یک میراث مشترک انسانیت است و میبایست برای منفعت نسلهای حال و آینده به رسمیت شناخته شود.»
از منظر یونسکو با از بین یک زبان، فقط فرهنگ زبانی متعلق به آن قوم از بین نمیرود؛ بل دیگر افراد بشر هم از آشنایی، آموزش و استفاده از کلام و فرهنگ آن زبان محروم میشوند.
آموزش زبانهای بومی در سطوح مختلف یکی از موثرترین راهکارهای حفظ آنهاست. در وهله اول خانواده و بهخصوص مادران نقش اساسی در حفظ زبانهای محلی دارند.
با آموزش زبان محلی به فرزندان، توانایی ذهنی و مغزی کودکان تقویت میشود و آنان به چند زبان مسلط خواهند شد و زبانهای بومی و محلی نیز حفظ میگردد.
یکی از مواردی که باعث دلزدگی از زبانهای محلی و بومی میشود، استفاده از آنها به منظور تمسخر و طنز بیمحتواست. باید در رسانهها و فضای مجازی، زبان مادری را به نوعی ترویج داد که منجر به تقویت آن شود و ابزاری در جهت نابودی زبانهای بومی نباشد.
آموزش حقوق شهروندی و مهارتهای مشارکت فعال در اجتماع اگر در هر منطقهیی به زبان محلی افراد تهیه و اجرا شود نتایج بهتری نسبت به آموزش به زبان رسمی داشته باشد.
گواه بر این مدعا این است که وقتی آموزش به زبان محلی ارائه میشود طیف وسیعی از افراد محلی خصوصا افرادی که سطح سواد کمی دارند با آن مسایل ارتباط برقرار میکنند.
افراد محلی در مواجه با این نوع آموزش، آن را نوعی احترام به قومیت خود میدانند و ناخودآگاه آمادگی بهتری برای پذیرش آن دارند و چون درک راحتتری هم از مسایل ارایهشده پیدا میکنند بهتر به گفتگو و تعامل در زمینه آن میپردازند.
برای جامعه افغانستان با تنوع قومیتی و زبانی، مهم است که دریابیم، همه ما حق برخورداری از همه حقها را داریم و اجازه ندهیم قومیت و زبان ما یا دیگری، راه را برای گفتگو و همفکری ببندد.
میهن، بارها در سوگ فرزندان برومندش نالیده است و بر ماست که با دقت نظر، به انکارها و اصرارهایمان در همه جنبههای فردی و جمعی و خصوصا تصمیمگیریهای سیاسی بنگریم و همواره صحنههایی مثل کشتار دانشجویان، خواستار زبان مادری به عنوان رسمی را در خاطر داشته باشیم و نگران این باشیم که طرفداری یا مقابله با ایده، نگاه و نظریهیی، دست ما را به خون کسی آلوده نکند.
حقهای شناختهشده و ارزشهای نهادینهشده، از جمله حق استفاده از زبان مادری، در نتیجه مبارزات، تلاشها و گاه به قیمت جان مطالبهگران آنها به دست آمده است. بنابراین شایسته نیست برای بازشناسایی آنها، از جان فرزندان میهن هزینه شود.