علیسجاد مولایی
با شکست داعش در عراق و سوریه، گمانهزنیهای بسیار در مورد مقر بعدی این گروه وجود داشت. کارشناسان دو گزینه را برای حضور دوباره آنان محتمل میدانستند. نخست، لیبیا که بعد از حکومت قذافی، درگیر جنگ داخلی شده و فضایی مناسب برای حضور این جنگجویان دارد. دوم، افغانستان که از زمان حضور ارتش سرخ، مکان مناسبی برای جنگجویان فرامرزی بوده است.
فروپاشی داعش در سوریه و عراق و کشتهشدن رهبر این گروه، ابوبکر البغدادی، فضا را برای حضور جنگجویان خارجی در سوریه و عراق تنگتر کرد.
شواهد حاکی از آن است که حدود دوهزار جنگجوی جبهه نصرت یا النصره بعد از شکست آنان در عراق و شام از مسیرهای مختلف وارد افغانستان شده و در مناطق مختلف افغانستان با گروههای تروریستی همکاری دارند.
شاخه یا ولایت خراسان دولت اسلامی
برای بار اول نیروهای این گروه در افغانستان پس از بیعت گروههای جهادی مختلف در افغانستان و پاکستان در دولت اسلامی عراق و شام در جنوری ۲۰۱۵ شکل گرفت و جنگجویان آن را عمدتا افراد ناراضی از طالبان، گروههای کوچکتر جهادی، افراد القاعده و جنگجویان فرامرزی یا غیر بومی تشکیل میداد.
این گروه در نقاط مختلف افغانستان از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب گسترش پیدا کرد و هسته مرکزی آن شرق افغانستان، در ولایتهای مرزی کنر و ننگرهار بود.
در ابتدا تیوریهای مختلف درباره حضور داعش در افغانستان مطرح بود. طیفی از کارشناسان بر این باور بودند که حضور آنان در افغانستان، یک بازی جدید استخبارات منطقه است و عدهیی آن را فقط تغییر پرچم میدانستند، اما آهسته آهسته فعالیت این گروه بیشتر شد و دست به حملات تروریستی متعدد در خاک افغانستان زدند. تلاشهای زیاد در جهت سرکوب این گروه از سوی دولت افغانستان و نیروهای خارجی و ناتو صورت گرفت، اما این گروه به حیات خود ادامه داده است.
در ماه اپریل سال ۲۰۲۰م نیروهای امنیت ملی افغانستان موفق شدند اسلم فاروقی، فرمانده شاخه خراسان داعش و دو تن از اعضای ارشد این گروه یعنی محمد تنویر، مسوول مالی دولت اسلامی ولایت خراسان که تابعیت بنگلادیشی دارد و علیمحمد پاکستانی، که مسوول لوژستیکی و جمعآوری کمک این گروه بودند را دستگیر کند.
پس از ابوسعید باجوری و ابوعمر الخراسانی، اسلم فاروقی پاکستانی بهعنوان فرمانده دولت اسلامی شاخه خراسان تعیین شد که باعث ناراحتی و نارضایتی ابومعاویه، از فرماندهان ارشد لشکر طیبه گردید. اکنون با دستگیری اسلم فاروقی، این فرصت برای ابومعاویه پیش آمده تا دولت اسلامی مورد نظر خودش را شکل بدهد.
در این نوشته تلاش میکنم به این موضوع بپردازم که سرنوشت دولت اسلامی پس از فاروقی چه خواهد شد؟ جنگجویان فرامرزی در بدخشان دنبال چه هستند و چرا بدخشان؟
حضور جنگجویان فرامرزی در افغانستان بحث تازهیی نیست. از سال ۱۹۷۹م تا اکنون افغانستان مکان امنی برای جنگجویان فرامرزی بوده است. القاعده در دهه ۱۹۹۰م در افغانستان فعال بود و رابطه نزدیکی با طالبان داشت. جنگجویان فرامرزی زیادی، برای انجام فرضیه جهاد به افغانستان میآمدند.
القاعده در سالهای اخیر تضعیف شده اما بدان معنا نیست که این گروه بهصورت کامل از بین رفته است. اکنون با سرازیرشدن حدود دوهزار جنگجوی جبهه نصرت وفادار به القاعده در افغانستان، چند سناریو محتمل به نظر میرسد.
نخست، حضور این نیرو در قالب «دولت اسلامی» ممکن است منتج به بالا گرفتن تنش میان طالبان و نیروهای آنان گردد.
دوم، این امکان نیز وجود دارد که نیروهای ناراضی طالبان با این نیروها همکار شوند. ایدیالوژی دولت اسلامی و مخصوصا مولفههای چون خلافت و امت مانند یک چتر برای نیروهای فرامرزی و غیر بومی است. بر اساس این ایدیالوژی اسلام مرز ندارد و همه امت واحد هستند. با این فرض «دولت اسلامی» چارچوب خوبی برای همکاری است.
در حال حاضر نیروهای فرامرزی فعال در بدخشان شامل جنگجویان القاعده/ النصره، حزبالتحریر، جنبش اسلامی اوزبیکستان، جنگجویان ایغوری، چچنیها و کشمیریهاست. اگر سناریوی دوم را محتمل بدانیم جنگجویان غیر بومی بهدنبال آن هستند که بتوانند زیر عنوان جدید یا همان عنوان قبلی به فعالیت خود ادامه بدهند. یکی از عنوانهای جدید که پیشبینی میشود، دولت اسلامی آسیای مرکزی است: Islamic State of Central Asia (ISCA)
داعش مرکز خود را در عراق و شام موصل انتخاب کرد که از لحاظ تاریخی موصل، وصلکننده چندین منطقه ژیوپلیتیکی است و حد فاصل میان ترکیه و عراق. اکنون به نظر میرسد که مرکز داعش شاخه خراسان از ننگرهار به بدخشان تغییر کرده؛ اما سوال این است: چرا بدخشان؟
بدخشان هم مانند موصل از نظر ژیوپلیتیکی وصلکننده چندین منطقه است. بدخشان از شمال با آسیای مرکزی از شرق با پاکستان و چین و از جنوب نیز پاکستان مرز مشترک دارد. بدخشان ولایت کوهستانی است و سلسلهکوههای هندوکش از این ولایت آغاز میشود. این کوهها نماد مقاومت و پایداری استند.
ولایت بدخشان از نظر معدنی نیز غنی است و انواع و اقسام سنگهای قیمتی در ولایت قابل دریافت است. ناامنی و ضعف دولت افغانستان در کنترول این منطقه، زمینه را برای قاچاق مواد معدنی مهیا کرده است. این امر باعث میشود زمینه برای گسترش گروههای بنیادگرا مساعدتر گردد و از نظر مالی نیز به آنها کمک میکند.
گسترش بنیادگرایی در بدخشان یک تهدید بالقوه برای امنیت آسیای مرکزی نیز هست. این منطقه پتانسیل بالایی برای گروههای بنیادگرا دارد. دره فرغانه از مدت طولانی، مرکز بنیادگرایی در آسیای مرکزی بوده است. گروههای نظیر حزبالتحریر، جنبش اسلامی اوزبیکستان و جنبش اسلامی آسیای مرکزی و روابط این گروه با دولت اسلامی نیز مساله را پیچیدهتر میکنند.