مقاله

چگونه داستان کوتاه بنویسم؟

نویسنده: جان فریدمن/ مترجم: نصیر آرین/ قسمت دوم

اشاره: این مطلب با عنوان «How Do I Write And Sell Short Fiction»  در کتاب «Beginning Writer’s Answer Book » آمده؛ در این کتاب، نویسنده به حدود نهصد پرسش نویسندگان جوان درباره داستان کوتاه پاسخ گفته است. برای این‌که تعداد زیادی از این پرسش‌ها، عین پرسش‌هایی است که برای نویسندگان جوان حوزه داستان‌نویسی ما نیز مطرح شده و یا شبیه برخی پرسش‌های آن‌هاست و همچنین پاسخ‌های داده‌شده به این پرسش‌ها، علمی و درخور توجه است، ترجمه آن مفید به نظر رسید:
نویسنده چگونه می‌تواند در بازبینی دقیق یک داستان، صحنه‌ها را بازشناسد؟
صحنه برای من چیزی متوالی و پیوسته است و نمی‌توانم خط‌فاصل و واضحی میان صحنه‌های یک داستان بکشم.
هنگامی که کنش به زمان و مکان متفاوت منتقل می‌شود، ما به‌گونه خودکار به صحنه جدید وارد می‌شویم. اگر مثلا یک داستان در آشپزخانه یک زوج جوان آغاز شود، سپس به حادثه‌یی در دفتر کار شوهر منتقل شود، این دو زمان و مکان مختلف، دو صحنه متفاوت را تشکیل می‌دهد.
اما اگر فرض کنید که داستان، بسیار کوتاه است و تمام کنش‌ها در آشپزخانه اتفاق افتاده است، در این حالت به تفاوت در زمان دقت کنید. یک داستان، ممکن هنگام صبحانه با زن و شوهر در آشپزخانه آغاز شود، سپس به ساعت پنج عصر، هنگامی که خانم برای غذای شب آمادگی می‌گیرد خیز بردارد؛ این شگردی است که همیشه استفاده می‌شود.
مثلا جیم، سر سفره صبحانه، بدون تمام کردن قهوه‌اش شروع به پای‌کوبی کرد. وقتی هلن غذای شب را آماده می‌کرد، درمورد مشاجره احمقانه‌‌یی که شب گذشته داشتند، فکر می‌کرد.
آیا وقتی که داستان کوتاه می‌نویسیم، باید هرچیزی که به آن فکر می‌کنیم یا درمورد آن حرف می‌زنیم را نشان‌دار (ایتالیک) کنیم؟
دیالوگ کرکترهای داستانی را در گیومه قرار دهید. برای نشان‌دار کردن و تفکیک دیده کرکتر، روش‌های مختلفی وجود دارد. برخی علامت نقل‌قول مستقیم استفاده می‌کنند، برخی ایده و دیدگاه کرکتر را ایتالیک می‌کنند، تعدادی هم صرفا آن را با یک ویرگول می‌نویسند و (در انگلیسی) حرف اول آن را بزرگ می‌کنند و برخی هم عمدتا زمانی که نقطه دید و ایده کرکتر مشخص است از هیچ‌کدام این روش‌ها استفاده نمی‌کنند و همانند سایر قسمت‌های متن آن را به‌گونه معمول می‌نویسند.
سوال‌ پس‌نگرانه Flashback
من بیشتر شعرهای مدرن را نمی‌فهمم، آیا کتابی برای تحلیل، توضیح و بازشناسی این نوع شعرها وجود دارد؟ کتابی که توضیح دهد این شعرها چه چیزی را بیان می‌کنند؟
بلی! کتاب «شعر و شاعر» اثر Judson Jerome، فصلی دارد در این خصوص. نویسنده در این کتاب معیارهایی را تحلیل کرده که شما را علاقه‌مند شعر و درنهایت یک شاعر متخصص می‌سازد. منظور جیروم از شاعر متخصص، شاعر حرفه‌یی و غیرآماتور است.
داوری به من گفت که باید تلاش کنم تا برای داستان کوتاه خود یک زاویه دید داشته باشم، چرا باید یک زاویه دید داشت؟ چگونه بدانم که زاویه دید سوم‌شخص بهتر است یا اول‌شخص؟
در یک داستان کوتاه، همذات‌پنداری نیرومند خواننده با یکی از کرکترها بسیار مهم است. وجود چندین زاویه دید در داستان کوتاه به‌سادگی می‌تواند نیروی هم‌ذات‌پنداری را در داستان با نقصان مواجه کند و از قدرت آن بکاهد. هنگام رفتن از یک زاویه دید به زاویه دید دیگر اکثرا تعلیق و تسلسل داستان از بین می‌رود. به این دلایل داستان کوتاه با یک زاویه دید موفق‌تر از آن است که چندین زاویه دید داشته باشد.
انتخاب اول‌شخص و سوم‌شخص را باید پیرنگ و ذهن شخصیت‌ها انتخاب کند (یعنی در مناسبت با ذهن شخصیت‌ها و چگونگی پیرنگ). استفاده از زاویه دید اول‌شخص می‌تواند سوبژکتیو (ذهنی) باشد، این نوع زاویه دید، بهتر و رساتر می‌تواند احساسات را انتقال دهد و در خواننده مساله هم‌ذات‌پنداری را قوت بخشد؛ از سوی دیگر اگر پیرنگ و شخصیت‌های داستان شما متقاضی رفتار ابژکتیو (عینی) باشد، زاویه دید سوم‌شخص مناسب‌تر است.
یکی از داورانی که داستان مرا رد کرد و نپذیرفت، گفت: من انگاره و ایده ساده در داستان را ترجیح می‌دهم، درحالی‌که داستان شما بسیار پیچیده است. چگونه می‌توانم انگاره و تصوری را که در داستان می‌پرورم ساده کنم؟
اگر در داستانتان بسیار زیاده‌روی می‌کنید، دلیلش این است که می‌خواهید شخصیت‌ها و رویدادهای بیشتری را در داستان مستقر کنید. شما باید تصمیم بگیرید که داستانتان درباره چه کسی باشد. بنابراین تمرکزتان را بیش‌تر بر همان شخصیت و مشکلات فرا راه آن معطوف کنید.
تمام کرکترهای دیگر باید قسمتی از داستانی باشد که حول محور کرکتر اصلی‌تان می‌چرخد. ممکن مجبور شوید به‌طور دلخواه تعداد شخصیت‌های داستانتان را کاهش دهید (تعداد زیاد کرکترها را به سه یا چهار کرکتر کاهش دهید) و دوباره پیرنگ داستان را بازسازی کنید؛ درنتیجه داستان شما بسیار ساده و وحدت‌مند خواهد شد.
من داستانم را به یک داور ارسال کردم، او داستان را برگرداند و گفت: داستان شما سرعت لازم را ندارد و حرکتش کُند است. منظور او از حرکت کُند چیست؟
اگر داستان شما بسیار بطی است و از سرعت لازم روایی برخوردار نیست، دلیلش این است که به کنش و دیالوگ، که داستان را به سمت تعارض و راه‌حل آن می‌کشاند، کمتر توجه کرده‌اید. شکایت و انتقاد معمول داوران این است که داستان‌های نویسندگان جوان و مبتدی حتی از صفحه پنج آن نیز شروع نمی‌شود.
اگر خواننده، کرکتر اصلی را در حالی می‌بیند که بیدار است، سگرتی را روشن می‌کند، قهوه آماده می‌کند و قبل از آن‌که خواننده، تعارض را در داستان تشخیص دهد، کرکتر شروع به خوردن صبحانه می‌کند، این داستان حرکتی بسیار آهسته دارد. ازآنجا که گستره واژگانی داستان کوتاه بسیار محدود است، صحنه آغازین و سایر صحنه‌های آن باید موجز و فاقد شرح و تفسیر طولانی باشد. بنابراین باید به سرعت به کنش و دیالوگ که از یک‌سو خواننده را سرگرم می‌کند و از سوی دیگر اقتضائات پایان‌پذیری داستان را مهیا می‌سازد، پرداخته شود.
فکر می‌کنم هرگز داستان‌های من دچار تغییر نمی‌شوند، چگونه می‌توانم به‌سادگی و بدون صرف زمان زیاد به این مهم دست یابم؟
تغییرِ صحنه، شامل تغییر زمان، مکان و احساسات می‌شود. کلیدِ اِعمال تغییر بی‌دردسر و راحت در داستان، ارتباط میان صحنه‌های قبل و بعد یا کهنه و نو است. در بند آخر یک صحنه، ترجیحا در جمله آخر آن به زمان حال و مکان فعلی بپردازید، حتی اگر ممکن باشد زمان و مکان جدید را وارد کنید و آنگاه نخستین جمله صحنه جدید، می‌تواند زمینه پروردن زمان جدید و تغییر مکان را فراهم کند. نکات فوق را در مثال زیر مشاهده کنید:
او آرزو می‌کرد، کراندال‌ها، عتیقه‌های او را نپسندد، اما باید تا فردا صبر کند. او با خود اندیشد و سعی کرد کمی بخوابد، صبح روز بعد نگرانی کراندال‌ها به‌کلی ذهن او را ترک کرد…
چگونه به پراکندگی داستانم پی ببرم؟ یکی از استادان به من گفت: در برخی قسمت‌های داستانم به پراکنده‌گویی پرداخته‌ام، به‌خصوص در جاهایی که فکر می‌کردم توضیحات بیشتر نیاز است.
مواردی را که استادتان علامت‌گذاری کرده و پراکنده‌گویی خوانده‌اند با دقت بررسی و ارتباط آن را با داستانتان ارزیابی کنید. باید بتوانید هدف و منظورتان را از هر اپیزود و موردی که به‌گونه تفصیلی بیان کرده‌اید، توضیح دهید. اگر نمی‌توانید برای هرکدام از این بخش‌های تفصیلی، توضیحی ارایه کنید، آن را حذف کرده و دور بیندازید و یا هم بازنویسی کنید.
اگر می‌توانید ضرورت قسمت‌هایی را که بیشتر به آن پرداخته‌اید، توضیح دهید و دریابید که واقعا داستان شما به‌تفصیل نیاز دارد. برآورد و ارزیابی استاد شما مبنی بر پراکنده بودن آن، نشانه‌یی‌ست که با موشکافی و دقت زیاد باید وارد داستان شوید. مثلا آیا توضیحات مفصل شما در قسمت شخصیت‌پردازی می‌تواند در کنش‌ها و دیالوگ‌های کرکتر شما نمود یابد، یا به سخن دیگر، آیا توضیحات مفصل شما می‌تواند در کنش‌ها و دیالوگ‌های کرکتر داستانتان توجیه شود؟
هر قسمت تفصیلی باید در عین زمان سه یا چهار کارکرد انجام دهد، پیرنگ را تجهیز کند و به جلو ببرد، چیزی به شخصیت‌پردازی بیفزاید، اطلاعات پس‌زمینه‌یی را برای خواننده احضار کند و… رسیدن به نوشتن چنین متنی که در عین دلالت‌مندی، موجز و فشرده باشد تمرین می‌خواهد و زمان می‌برد. با ممارست و مداومت، داستان شما بهبود خواهد یافت.
وقتی داور می‌گوید، داستان شما پایان باز دارد، چه چیزی مدنظرش است؟
معنای سخن داور این است که داستان شما، گره‌های بازنشده، پرسش‌های بی‌پاسخ و مساله‌های ناسازگار و متناقض دارد. حادثه‌هایی را الزاما در داستان بیفزایید یا حذف کنید و یا صرفا عبارتی را به آن بیفزایید که به یکی از بخش‌های قبلی داستان اشاره داشته باشد.
داستان شما نیازمند وحدت زمان و رخداد است و فرایند رخدادها باید سیر منطقی داشته باشند. مثلا کنش پیرنگ را طوری معرفی نکنید که خواننده در انتظار معنا بماند و شما آن را به ‌دلخواه خودتان حذف کنید. این کار فقط خواننده را گیج و دلخور می‌کند.

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا