تحلیل

بازخوانی یک مقاله: افغانستان؛ زمان مداخله بار دیگر فرا رسیده

 زلمی ‌خلیل‌زاد/ واشنگتن‌پست: ۷ اکتوبر ۱۹۹۶/ ترجمه: راه مدنیت  

اشاره: زلمی خلیل‌زاد در هفتم اکتوبر ۱۹۹۶ در واقع کمی پیش‌تر از ورود طالبان به کابل (۲۶سپتمبر ۱۹۹۶) با نوشتن مقاله‌یی در روزنامۀ واشنگتن پست با عنوان «افغانستان؛ زمان مداخله بار دیگر فرا رسیده » امریکا را ترغیب به حضور دوباره در سیاست افغانستان، اما این بار با پشتیبانی از طالبان کرد. طالبان در آن زمان گروهی ناشناخته از مجاهدان تندرو بود که به باور خلیل‌زاد می‌توانست تنها گروه قادر به تشکیل حکومت مرکزی مقتدر باشد.

خلیل‌زاد به‌عنوان مشاور کنسرسیوم نفتی ینوکال، ضمن لابی برای طالبان، خواستار به رسمیت شناختن این گروه با دیدگاه‌های جهادگرایی سلفی ابن تیمه، از سوی امریکا شد. او حضور امریکا (از جمله شرکتی که در آن کار می‌کرد) را برای پروژه‌های انتقال گاز آسیای میانه به جنوب، مناسب دانسته بود و از این جهت نیز واشنگتن را به نقش‌آفرینی دوباره در این کشور تشویق کرد.

تلاش‌های او اگرچه به مداخلۀ امریکا منجر نشد، اما سرپوشی شد بر اعمال متحجرانۀ طالبان و نادیده‎گرفتن جنایت‌های این گروه در مورد زنان، کودکان، اقلیت‌های مذهبی و قومی که نهایتا به انهدام مجسمه‌های تاریخی بودا در بامیان و حضور گستردۀ تروریستان بین‌المللی در افغانستان انجامید.

بازخوانی مقالۀ سال ۱۹۹۶ زلمی خلیل‌زاد در روزنامه واشنگتن پست از این جهت مهم است که به نظر می‌رسد تلاش‌های کنونی او بار دیگر، نه در جهت صلح که بیش‌تر در جهت تبرئۀ طالبان از اعمال تروریستی است. رضا رضایی.

متن مقالۀ واشنگتن‌پست:

پیروزی اخیر طالبان، گروه اسلام‌گرای رادیکال می‌تواند افغانستان را در مسیر صلح قرار دهد یا نشانۀ ادامۀ جنگ و حتی پایان حیات این کشور به‌عنوان یک واحد باشد. جناح‌های افغانستان و کشورهای مجاور بیش‌ترین تاثیر را در جهت‌گیری کشور خواهند داشت، اما امریکا می‌تواند و باید در برقراری صلح در این سرزمین متلاشی شده، نقشی داشته باشد.

در دهۀ ۱۹۸۰ موفقیت مجاهدان افغان مورد حمایت ایالات متحده در برابر شوروی، فراتر از انتظارات امریکایی‌ها بود. من، یکی از شرکت‌کنندگان در گروه مشاوران دولت ایالات متحده در آن زمان، می‌دانم که برای مدت طولانی ما معتقد بودیم که در بهترین حالت، مجاهدان پیروزی شوروی را به تاخیر می‌اندازند. با این حال، مجاهدان نه‌تنها شوروی را مجبور به عقب‌نشینی کردند که در فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی نیز نقش داشتند.

متاسفانه افغان‌ها از عقب‌نشینی شوروی بهره‌یی نبردند. رهبران مجاهدان به جای همکاری با هم، به درگیری داخلی روی آوردند. آن‌ها کابل را نابود کردند، کشور را در میان ریزه‌خواران تقسیم و نفرت‌های مشترک را تقویت کردند. انتظار برای برقراری نظم از سوی طالبان، علی‌رغم کاربست متعصبانه و تحمل‌ناپذیر از قوانین اسلامی‌، دلیل مهم موفقیت آنها بوده است.

اگرچه طالبان اکنون قدرت غالب در افغانستان است، شانس آنها برای ایجاد صلح نامشخص است و عمدتا به دو موضوع بستگی خواهد داشت. اولین مورد این است که آیا طالبان به جنگ علیه جنرال عبدالرشید دوستم، که شمال افغانستان را کنترول می‌کند، ادامه خواهد داد یا نه. در صورت بروز جنگی طولانی‌مدت، روسیه، اوزبیکستان و ایران احتمالا از دوستم حمایت می‌کنند. حتی ممکن است اوزبیک‌های طرفدار دوستم و دیگر اقوام کوچک‌تر افغان یک کشور مستقل تشکیل دهند، تحولی که می‌تواند تمایلات گریز از مرکز را در کشورهای چندقومی ‌همسایه افزایش دهد.

دوم اینکه طالبان در تحمیل برنامۀ قرون وسطایی بر کشور پافشاری می‌کنند یا نه که منجر به افزایش مخالفت با پایگاه پشتیبانی فعلی آنها یعنی پشتون‌ها خواهد شد که از طالبان به‌عنوان راه حلی برای سال‌ها هرج و مرج وحشیانه استقبال کردند. اما پس از برقراری نظم، نگرانی‌هایی مانند تشکیل دولت خوب، بازسازی اقتصادی و آموزش مورد توجه قرار خواهد گرفت.

تکنوکرات‌های افغان ساکن در غرب که می‌توانند به کشور کمک کنند بعید است برگردند و کمک‌ها و سرمایه‌گذاری خارجی که افغانستان به‌شدت به آن‌ها احتیاج دارد، ممکن است محقق نشود.

امریکا به افغان‌ها و دوستان ما در منطقه در اتخاذ تصمیم‌های درست، کمک نکرده است. پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی، دیگر توجهی به این کشور نکردیم. این تصمیم بدی بود. جنگ و بی‌ثباتی در افغانستان بستر رشد برای آموزش و پنهان شدن گروه‌های تروریستی را فراهم کرد. افغانستان به منبعی بزرگ برای مواد مخدر تبدیل شد. این جنگ منبع بی‌ثباتی منطقه‌یی و مانعی برای ساخت خطوط لوله انتقال نفت و گاز آسیای میانه به پاکستان و بازارهای جهانی بوده است. شاید مهم‌تر از همه، با توجه به فداکاری‌های افغان‌ها در آخرین جنگ سرد، ما وظیفه‌یی اخلاقی داشتیم که در دستیابی به صلح به آن‌ها کمک کنیم. ما این کار را نکردیم.

وقت آن است که ایالات متحده دوباره در این مساله پا درمیانی کند. تحولات اخیر در افغانستان خاکی از آن است که ایالات متحده می‌تواند به حل و فصل منازعات افغانستان کمک کند، اما انجام این کار به رهبری و عزم راسخ نیاز دارد. بر اساس گفتگوهای اخیر با افغان‌ها، از جمله طیف‌های مختلف طالبان و پاکستانی‌ها، من اطمینان دارم که آن‌ها از استقرار مجدد امریکا استقبال می‌کنند. طالبان به سبک بنیادگرایی ایران بر ضد امریکا عمل نمی‌کنند و به مودل سعودی نزدیک‌تر است. این گروه ترکیبی از ارزش‌های سنتی پشتون و تفسیر تندروانه از اسلام را با خود دارد. خروج اسامه بن لادن، سرمایه‌دار سعودی که گروه‌های مختلف تروریستی ضد امریکایی را تامین مالی می‌کرد، از افغانستان حاکی از وجود منافع مشترک بین ایالات متحده و طالبان است.

هدف امریکا باید خاتمه بخشیدن به حملات نظامی ‌بیش‌تر طالبان به‌ویژه علیه دوستم  و ایجاد یک دولت ملی گسترده باشد. ما باید طالبان را تشویق کنیم که با دیگر گروه های بزرگ افغان از جمله دوستم و پادشاه سابق، مذاکره کنند. پادشاه می‌تواند به نمادی از وحدت ملی تبدیل شود؛ زیرا مورد حمایت همۀ قومیت‌های افغانستان است.

دوم، ما به نوبۀ خود باید برای به رسمیت شناختن و ارایۀ کمک‌های بشردوستانه و ارتقای کمک‌های بین‌المللی برای بازسازی اقتصادی تمایل داشته باشیم. ما باید از مزایایی که از ساخت خطوط لولۀ انتقال گاز و نفت در سرتاسر خاک افغانستان نصیب افغانستان می‌شود، به‌عنوان یک انگیزۀ مثبت استفاده کنیم. این پروژه‌ها تنها در صورتی پیش می‌روند که افغانستان یک دولت مقتدر واحد داشته باشد.

سوم، ایالات متحده باید سایر کشورهای دارای منافع در افغانستان از جمله دوستان منطقه‌یی ما مانند پاکستان و عربستان سعودی را تشویق کند تا برای تحقق اهداف یک‌سان همکاری کنند. کمک ما ممکن است این کشورها را ترغیب کند تا اختلافات داخلی خود را در مورد این که در افغانستان چگونگی برخورد کنند، حل کنند.

افغانستان در یک دو راهی تاریخی دیگر قرار دارد. امریکا به تنهایی نمی‌تواند همۀ مشکلات افغانستان را حل کند، اما رهبری دیپلوماتیک ایالات متحده می‌تواند نقش مهمی‌ در برقراری صلح در این سرزمین پریشان داشته باشد. منافع ما مستلزم این تلاش است و علاوه بر آن وظیفۀ اخلاقی نیز داریم. نویسندۀ این متن یک استراتژیست ارشد در شرکت رند است که در وزارت امور خارجه و دفاع در دولت‌های ریگان و بوش خدمت کرده است.

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا