شمار چشمگیری از مردان هیچ «دوست واقعی» ندارند
چندین سال است که پژوهشهای مختلف و نهادهای بینالمللی هشدار میدهند که مردان از فرهنگ «مردانگی مسموم» ساخته دست خودشان آسیب میبینند. آمار نشان میدهد مهمترین دلیل جهانی مرگ مردان زیر ۴۵سال، خودکشی است.
دلیل آن، انتظار فراوانی است که از مردان میرود و ناشی از فرهنگها و رسوم جنسیتزده است. همینطور نگاه جنسیتزدهیی که میخواهد مرد «جدی» باشد، احساسات واقعی خود را بروز ندهد، محکم باشد، مدام نگرانی، ترسها و خود واقعیاش را پشت ماسک پنهان کند و در یک کلام «مرد» باشد!
دلیل دیگر، این واقعیت دردناک: شمار چشمگیری از مردان هیچ «دوست واقعی» ندارند. دوستی که بتوانند با او درد دل کنند، سفره دل بگشایند، از نگرانیها، اضطراب، هراس، شکستهدلی، گرایشهای واقعیشان، گذشته و آینده بگویند.
بیلی بیکر چهل و چند ساله است، سالهاست در «بوستونگلوب» بهعنوان خبرنگار کار میکند، ازدواج کرده و دو فرزند کوچک دارد. فرزندان که به دنیا آمدند به محلهیی در حاشیه شهر کوچ کردند که بتوانند خانهیی بزرگتر با حویلی بخرند تا آنان در فضایی بزرگتر، میاندار و درخت بزرگ شوند.
او کار میکند، موتر بزرگی دارد (کلیشه خانواده امریکایی که خارج از شهر زندگی میکنند) روزها مسیر طولانی را تا روزنامه میراند. صبحها سعی میکند قبل از کار به باشگاه ورزش برود یا بدود.
شبها حتما قبل از خواب کودکان، یک ساعت وقت برای بازی و خنده با آنها بگذارد، آخرهفتهها بیشتر وقت را با زن و فرزندانش بگذراند، سالی یک یا دوبار تعطیلات بروند. همه چیز یک روزمرگی بسیار عادی و رایج زندگی خانوادگی طبقه متوسط و متوسط رو بالا در امریکاست.
چندوقت پیش روزی سردبیرش او را به اتاق صدا کرد و گفت یک سوژۀ عالی دارد که مخصوص اوست. سردبیر به آمار دهها سال بررسی دولت فدرال اشاره کرد: مردم در امریکا بیش از اینکه از چاقی مفرط، دیابت و سگرتکشیدن بمیرند، از «تنهایی» و حس عمیق بیکسی میمیرند.
آدمیزاد (بهویژه مردان میانسال) تنهایند. همچنین انکار این وضعیت و تنهایی مدتهاست یک عامل جدی مرگومیر و به خطرانداختن صحت شده که کسی دربارهاش حرفی هم نمیزند.
حالا سردبیر از بیکر میخواست برود و درباره این موضوع یک مطلب مفصل بنویسد. بیکر به خود گفت، چرا سردبیر فکر کرده او آدم مناسبی است که این سوژه را دنبال کند؟ او که دوستان صمیمی و همنشین بسیاری دارد.
مثلا همین دوست قدیمیاش مارک، همصنفی دوران لیسه بودند و هنوز باهم حرف میزنند و بیرون میروند. روری، هم دوست صمیمی قدیمیاش است. آخرینبار کی روری را دید؟ بیشتر از یک سال از آخرین قرارشان گذشته ….
این همه همکارانش سرکار هستند که با هم غذای چاشت میخورند، قهوه صبح و گپ میزنند… به چه کسی دروغ میگوییم؟ چرا میخواهیم به خودمان بقبولانیم همکارانی که هر روز چندساعت میبینیم و گاه گپی میزنیم «دوست و رفیق» ما هستند؟
بیلی بیکر بهطور مستمر فهرست دوستاناش را ردیف کرد و وقتی پشت میزش برگشت، واقعیت شبیه سنگی بر سرش فرود آمد: بلی، او «لوزر» است و تنها. فکر میکند کلی دوست و رفیق دارد.
دکتور ریچارد شوارتز، محققی که اصلا درباره این معضل فراگیر تنهایی آدمیزاد در قرن۲۱ کتابی نوشته است، از شنیدن ماجرای زندگی روزمره بیکر هیچ تعجب نکرد.
گفت ماجرای کلیشه و تکراری تنهایی همین است. درگیر گرفتار زندگی خانوادگی، کار و مشغلهیی، وقت اگر باقی بماند ترجیح میدهی که باید صرف رسیدگی به امور کودکان، خانه و زندگی خانوادگی کنی، بقیه دوستانت هم همیناند.
به سادگی و بدون اینکه حتی متوجه بشوید میبینید دیگر مدتهاست باهم حرف نزدید یا نشده یک قرار دورهمی بگذارید. تنهایی آوار میشود و جاری روزمره میشود. تنهایی، بزرگترین خطر مردانگی است.
این روانشناس میگوید که تحقیق و آمار نشان داده آدمهای متاهل در واقع کمتر تنهایند و کمتر احساس تنهایی میکنند، ولی کماکان شمار افراد متاهلی که احساس تنهایی عمیق میکنند، چشمگیر و فراوان است. کسیوپو میگوید تقریبا همه باور و برداشت ما از تنهایی غلط است.
فکر میکنیم آدم که تنها زندگی میکند و زیاد اهل معاشرت نیست، الزاما تنهاست، که از بیخ غلط است. فکر میکنیم همین که برویم با دیگران وقت بگذرانیم، حس تنهایی را چاره و مشکل حل میشود، که این یکی غلط اندر غلط است.
خیال میکنیم آدمهایی که در روابط اجتماعی و مهارتهای ارتباطی ضعیفترهستند، لاجرم تنهاترند که این هم نادرست است و اتفاقا بسیاری از آنها که عمیقا احساس تنهایی شدید میکنند، آدمهاییاند خوشمشرب، بگو بخند و با مهارتهای ارتباطی قوی.
این روانشناس برای افرادی که درگیر حس عمیق تنهاییاند چند توصیه دارد: یک کار داوطلبانه در یک گروه خیریه یا کمکرسانی را شروع کنید. این واقعیت را بپذیرید که برقراری روابط اجتماعی معنادار سخت است و زمانبر.
یک راه خیلی موثر، مدام درباره خودتان حرف نزنید، از آدمها درباره آنها، زندگی، علایق، کارها و نگرانیهایشان سوال کنید و بگذارید درباره این چیزها حرف بزنند. این از بهترین راهکارهایی است که از دل آن دوستی بیرون میآید و همیشه دنبال آدمهایی باشید که با آنها اشتراک و سلایق مشابه دارید.
همیشه خوب است با این افراد قراری بگذارید و گپی بزنید. خیلی وقتها از دل، حتی یک علاقه مشترک و دوستی جوانه میزند. اشتراکات مهم است، همان یک نقطه مشترک را بچسبید و رها نکنید.
نویسنده: فرناز سیفی