مودلینگ و واقعیتهای موجود کشور
آیا آزادی ما را به مرگ نزدیکتر میکند؟
«آقا و بانویی زیبایی» نام یک رقابت مودلینگ بود که به تازگی شصت مدل در آن رقابت کردند و با پوشش خبری دوازده کانال تلویزیونی و خبرگزاری مهم داخلی و خارجی برگزار شد، اما داستان به اینجا ختم نمیشود و بازتابهایی که در شبکههای اجتماعی متوجه این رویداد شد آن را از یک رقابت ساده خارج میکند.
انتقادها؛ از غیر شرعی خواندن تا به مصلحت ندانستن
بیشتر نقدهای که حول برگزاری این مراسم میگذرد؛ یا آن را غیر شرعی و نامتناسب با بافت سنتی و مذهبی کشور خوانده و یا به دور از مصلحت و تدبیر امنیتی در زمانی میدانند که امنیت در بدترین وضعیت و تهدید شده از سوی بنیادگرایان مذهبی چون طالبان و داعش قرار دارد.
حمایتها؛ از اقتصادی دانستن تا مبارزه با بنیادگرایی
کاربری به نام عبیدالله مهدی، در متنی برای حمایت از این رویداد، اولین مزیت آن را اقتصادی و موجب رشد کارآفرینی معرفی کرده و گفته نباید مود و فیشن را دست کم گرفت، زیرا در بسیاری از کشورها، صنعتی پررونق است که عواید مالیاتی آن نیز قابل توجه هست.
او همچنین معتقد است که بستن فضای عمومی به روی چنین مراسمی به معنی از بین بردن تمایل به آزادی نیست بل موجب خزیدن این میل به زیر پوست جامعه شده و ممکم است نتایج خطرناک و غیر قابل کنترولی ایجاد کند.
فرد دیگری با نام عبدالکبیر ستوده، در صفحه خود به انتقادها واکنش نشان داده و میگوید گروههای تروریستی قادرند هر چیزی را، حتی دگراندیشی فعالیت مدنی و یا قومیت افراد که آنها در انتخابش نقشی نداشتند را هم بهانهیی برای کشتار قرار دهند. ستوده میگوید که مردم میتوانند آوازخوان ، هنرمند و یا مدل را نقد کنند اما نباید سنگ ملامت تمام خون و خشونت را به پای آنان بنویسند.
نسبت حمایتها و انتقادها با واقعیت
همانطور که ذکر شد بسیاری علت حمایت خود از مودلینگ را جنبه اقتصادی آن میدانند، اما آیا افغانستان بستر مناسب برای رشد این صنعت را دارد؟
از معروف ترین کشورهایی که صنعت مد را حمایت کرده و آن را به شیوههای متفاوت تبلیغ میکند و ما هر روزه با تبلیغات آن مواجهیم، کشور ترکیه است. سریالهایی که غالبا مضمون آن مورد انتقاد بسیاری از ما بوده در واقع چیزی نیست جز تبلیغ پوشاک ،آن هم از سوی کشوری که یکی از قطبهای پوشاک جهان است. تاکید بر خوشپوشی و آراستگی در فلمسازی ترکیه ضمن جلب سرمایه از سوی مخاطبان بهشدت توسط صنعت مد حمایت میشود.
اینکه فلمی بیش از آنکه به محتوا و قدرت بازیگری هنرمندان خود توجه کند به استایل و اندام آنان تاکید دارد، تنها میتواند این معنی را داشته باشد که شما نه مخاطب یک فلم بل مخاطب یک شو لباس هستید . جالب است که ترکیه با وجود اکثریت مسلمان، سنتی بودن بیشتر مردم و اینکه گفته میشود رهبری ترکیه ، آقای اردوغان فردی است که گرایشات دینی زیادی دارد، تا به حال سعی در کنترول این سریالها نداشته زیرا که میداند این یک تبلیغ صنعتی است.
این مثال را میتوان به مناطقی که شو لباس در آن رایج است هم تعمیمم داد. در کشورهایی مانند بریتانیا و فرانسه که مهمترین شوهای لباس و البته معروفترین طراحان لباس جهان را دارند و به دنبال زمینه نمایش آثار خود هستند؛ بسیاری شوهای لباس را بیشتر یک رویداد هنری تلقی میکنند تا صنعتی که البته عوایید مالی خوبی هم دارد.
این مصادیق چقدر قابل قیاس با ما هست ؟ چند شرکت نساجی و یا طراحی لباس و مد در افغانستان وجود دارد که نیاز به تبلیغ آن احساس شود؟ به نظر نمیرسد که هیچ کدام از اسپانسرهای رقابت «آقا و بانوی زیبایی» دستی در صنعت مود داشته باشند و یا حداقل وارد کننده پوشاک بوده و بوتیکی داشته باشند. به همین دلیل توجیه اقتصادی، کمی دور از منطق واقعیتهای موجود است. اینکه این رقابت یک پروژۀ پول تلفکن نمایشی است که علاقهیی به کار ریشهیی ندارد و صرف، جذب توجه رسانهها برایش کفایت میکند، بحث دیگری است.
امنیت و سبک زندگی
نکته بعد که هم در انتقادها موجود است و هم در حمایتها، مساله افراطیت مذهبی است. همانطور که در ابتدا بیان شد موافقان ، مراسم این چنینی را مبارزه با سنتگرایی و حمایت از ارزشهای مدنی چون آزادی سلیقه و انتخاب میدانند و مخالفان چوب کردن در لانه زنبور؛ اما آیا مودلینگ و یا هر نمایشی از آزادی و فراتر از هنجارهای عرفی و شرعی یک خطر امنیتی محسوب میشود و به قول محمد تقی حیدری، از فعالان فرهنگی و سینمادار کشور، چاقوی طالبان را دسته میکند تا با آن گلوی مردم، بریده شود؟
تعریف دانشگاه دفاع ملی کانادا از امنیت ملی این است که امنیت ملی، حفاظت از شیوه زندگی پذیرفته شده مردم است که با نیازها و آرمانهای مشروع دیگران سازگار باشد.
اگر این تعریف را معیار قرار دهیم، روشن کردن این مساله مهم است که آیا آزادیهایی شبیه مورد مطرح شده آن، سبکی از زندگی است که با نیاز و آرمان مشروع دیگران در تضاد باشد؟
نمایش استعدادی مثل مدل بودن، آواز خواندن و یا امثال آن شاید در تضاد آرمانی مانند بنیادگرایی مذهبی باشد، اما مگر ما بنیادگرایی و آرمانهای آن را مشروع میدانیم؟ در صورت ممنوعیت این قبیل مراسم، چه تعداد مراسم مذهبی ممنوع است که در آن حکم قتل صادر میشود که اصلی ترین حق یک انسان را که حق حیات است نقض میکند؟
نگرانی از جریحهدار شدن احساسات مذهبی کسانی که مهمترین حقوق انسانها را به رسمیت نمیشناسند چه نسبتی با عدالت دارد؟ این سوالها را کسانی باید پاسخ دهند که این آزادیها را نقد میکنند، اما آیا آنان تضمین میکنند که افراطیها در صورت ممنوعیت این نمایشها ما را نخواهند کشت؟
معصومه امیری