نگاه پست مدرن به ریالیزم جادویی
یادداشتی بر داستان «یورش دوم به نانوایی» اثر هاروکی موراکامی
یکی از معایب نقد و بررسی داستانهای خارجی میتواند این نکته باشد که ما با زبان اصلی داستان آشنایی نداریم. از سویی اگر ترجمه ضعیف باشد، زحمت کار دوچندان میشود.
در این موارد، این خواننده است که انتخاب میکند از خواندن داستان لذت ببرد و به این واسطه از نقص ترجمه چشم پوشی کند. (اگرچه به نظر میرسد، خوانندۀ داستان مدرن و حتی منتقد آن نباید توجه چندانی به این مساله داشته باشد و بیشتر بر اندیشه، ساختار و محتوای داستان و یا حتی نحوه تکنیک روایت، تمرکز کند. در واقع موارد ذکر شده تنها چیزی است که از اثر به یاد خواهد ماند.)
اگر در کندوکاو مباحث جامعهشناسی در ادبیات هستید این داستان با نمادگراییها و رفرنسهایی که گاه در قالب فلاشبک و گاهی هم در قالب خاطره بیان میشود؛ بستری مناسب میسازد که میتواند تا حدودی انتظارات شما را برآورده کند. آن چنان که حتی ممکن است چنانچه با دیده معمولی نگاه کنید، ناامید شوید!
هاروکی موراکامی علیرغم این که متولد کیوتو(جاپان) است، در همان ابتدای نویسندگی، راه خود را از ادبیات جاپان جدا کرد. با وجود اینکه معتقد است سبک نوشتاریاش فقط متعلق به خود اوست، میتوان ساده گراییهای ریموند کارور، داستانپردازی و تخیل چندلر و گاه ساده روایت کردن ترومن کاپوته را در آثارش مشاهده کرد. بهخصوص در همین داستان (یورش دوم به نانوایی) که تا حدودی تمام این موارد مشاهده میشود.
این سبک نوشتاری را میتوان تأثیر بیقید وشرط زمانی دانست که موراکامی مترجم (آثار نویسندههای ذکر شده) بود. اگر آن را تاثیرپذیری به حساب نیاوریم، میتوان گفت نشانۀ تشابه سلیقه موراکامی و آنها در نگارش داستان است.
تصویرسازی و توصیف، یکی از نقاط قوت این داستان به شمار میرود. برای مثال دو تصویر ذهنی، یکی تصویر مرد که در قایق است و تصویر نمایش گرسنگی، فضای متشنج روحی خود را شرح میدهد، به نوعی تمام شخصیت فرد را در خود جای میدهد. تصویر اول که در اوایل داستان نشان میدهد. مرد وقتی همسرش پیشنهاد او را رد میکند خود را در قایقی کوچک تنها میبیند. آتشفشانی را زیر دریا میبیند که خیلی به سطح آب نزدیک است، ولی در عین حال آب آنقدر شفاف است که عمق آن هم قابل تشخیص نیست. تمامی این اتفاقات در ۲ الی ۳ثانیه اتفاق میافتد.
قهرمان داستان علیرغم این طوفانی که درونش اتفاق میافتد به جواب منفی همسرش بدون هیچ مخالفت و یا اصرار، روی خوش نشان میدهد و موافقت میکند. سپس خود را این گونه قانع میکند که من فروید نبودم تا این طوفان درونی خودم را تحلیل کنم و از طرفی بیش از آن گرسنه و شوکه بودم که مجال گفتگوی بیشتر در من بماند.
اگرچه همانطور که گفته شد موراکامی ادبیات جاپانی را نقد میکند اما در شکل نوشتاری توصیفات، دست کمی از یاسوناری کاواباتا ندارد. آن اعجاز و تصاویر سوریالیزم،( کوه آتشفشانی که از آب بالا میزند) در متن از آن جمله است و حتی گاهی توصیفات نیز به آن سمت کشیده میشود.
این اولین اعجاز موراکامی در متن است که زمان حسی را به بهترین شکل میشکند و هم زمان از سیر روایت و توصیف خارج نمیشود.
تصویر دوم در قایق و فضای ذهن قهرمان که حالات روحی خود را با آن مثال زده بود، اگرچه به اندازه تصویر اول اعجاز نداشت اما به خوبی پایان داستان و همینطور پایان آن شب عجیب و غریب و آن حالات را جمع کرده بود. طوری که این بار زن مصمم برای انجام این کار بود. مرد، مردد بودن خود را با این جمله که آیا لازم بود این کار انجام شود، نشان داد.
همچنان در فضای ذهنی خود، خود را تنها احساس کرد اما با این تفاوت که دیگر آتشفشانی وجود نداشت و هنوز عمق آب پیدا نبود! و مرد عاجزانه آرزوی این را داشت تا به جایی برده شود که به آن تعلق دارد.
با اشاراتی که شد، به نظر میرسد که قویترین قسمت روایت در این دو بند خلاصه میشود. جایی که توصیفات زمان حال، خیال، شخصیتپردازی و بازیهای زمانی تنها در ۳ثانیه شکل میگیرد و نویسنده با روایتهای اول داستان و میانه داستان این اتفاق را کاملاً حرفهیی با منطقهای داستان همراه کرده است.
سه ثانیهیی که یادداشتنویس هم یک صفحهونیم در گیر آن است، آیا شگفتانگیز نیست؟
تصاویر و منطقها در داستان با سبک ریالیزم جادویی همخوانی دارد. برای مثال، از «گرسنگییی که اگر غذای تمام رستورآنهای شهر را بخورد باز به اتمام نمیرسد.» این اولین باری نیست که موراکامی در این سبک موفق عمل میکند و این سبک جادویی واتفاقات عجیب را در داستان مدرن به کار میبرد مثل باران ماهی و یا گوسفندی که در جسم انسانها حلول میکند.
تصاویر اندیشههایی است که موراکامی در آثار فاخر دیگر خود نیز به کار برده است. خواننده اگر عاقل باشد، در قدم اول هیچ گاه دنبال چرایی در داستآنهای موراکامی نمیگردد و فقط در قدم اول با حوصله و همراه با منطقهای خود داستان، اثر را دنبال میکند؛ زیرا به گفته خود موراکامی، او نویسنده خوانندگان سردرگم است. انسان سردرگم اول از همه به دنبال مقصد و رسیدن به هدف است، نه چرایی و جزییات آن.
اگر به دنبال چرایی هستید تصاویری از این داستان وجود دارد که دو پهلو هستند و شاید، ذکر میکنم شاید، هیچ معنی فلسفی و جامعه شناسی و منطقی نداشته باشد؛ مثلا: تصویر اینکه چرا نانوا، نان را با گوش دادن به موسیقی عرضه میکند؟
چرا موراکامی انسانی که با هنر سرو کار دارد و خو میگیرد را نفرینشده میداند.( که به نظر من درست فکر میکند) چرا باید برای رفع گرسنگی دوباره به یک نانوایی دیگر حمله کند و چرا به مک دونالد حمله میکند؟ چرا دو جوان که در مک دونالد خوابیدهاند با وجود آن همه اتفاق از یک مرده هم کمتر واکنش دارند؟ و دهها چرای دیگر.
حالا به نظر شما با وجود منطقهای روایی داخل داستان آیا تمام این چراییها معنای فلسفی و جامعه شناختی دارند یا خیر؟ آیا آنها نشانههایی هستند که به مفهومی بزرگتر ختم میشوند یا با منطقهای خارج داستان این اتفاقات عادی جلوه میکند؟
به نظر میرسد هیچ یک از این اتفاقات پاسخ ثابتی ندارند و هرگز کسی جز خود نویسنده نمیتواند ادعا کند که این تصمیمات و اتفاقات برای قهرمان داستان یک امر خود آگاه است و یا ناخودآگاه؟ تاثیر جامعه و جهان است یا عمد نویسنده؟ یک امر فلسفی و جامعهشناختی است و یا پرداختی بیشتر و نگاهی نو بر سبک ریالیزم جادویی؟
همانطور که نمیشود از هر شئ و اندیشهیی به عنوان نماد در داستان (بومیگرایی، سمبولیزم و …) یاد کرد، با هر پرداختی از اتفاقات هم نمیتوان گفت داستان پیرو ریالیزم جادویی است. جادویی شدن با یک اتفاق خارقالعاده به تنهایی ایجاد نمیشود. حل شدن آن اتفاق در جریان آن داستان است که یک داستان جادویی میسازد؛ نه تکیه بر کلمات و نه مکان خاص و نه موجودی خارج از این دنیا.
در پایان بد نیست به خاطر داشته باشیم که موراکامی از این جهت صاحب سبک است که با انسآنهایی که گاه گوشهگیر هستند و به شدت معمولی، در جهانی واقعی، لحظاتی جادویی را خلق میکند!
مهدی هزاره