تحلیل

کدام استقلال؟ کدام آزادی؟/ به جای استقلال، روز ملی

چند سال قبل داکتر اشرف‌غنی که امروز رییس‌جمهوری افغانستان است در کنفرانسی در مدرسه اقتصادی لندن لخضر ابراهیمی و یارانش را به ریشخند گرفت. آقای غنی ادعا داشت که مردمی که کشورشان روزی مستعمره بوده‌اند هنوز از زیر سایه استعمار بیرون نیامده و هنوز با عدم جرات و اعتماد به نفس زندگی می‌کنند. بعد افغانستان را مثال زد که چون هیچ وقت مستعمره نبوده، مردمش آزاده و سرشارند و زیر بار ظلم نمی‌روند. با این حال امسال آقای غنی  بیست و هشت اسد را از هر سال دیگر باشکوه‌تر برگزار کرد. همه خیابان‌های شهرهای بزرگ را با تصاویر امان‌الله خان آراست و گروه زیادی از جوانان را تشویق کرد تا در سرک‌ها کارنیوال آزادی راه بیندازند.

روز بیست و هشت اسد را در افغانستان به عنوان روز استقلال افغانستان می‌شناسند و به عنوان روز ملی تجلیل می‌کنند. روز ملی هر کشور معمولن مهم‌ترین روز هر کشوری است.  روزی که همه مردم یک مملکت آن را به عنوان روزی برای وحدت و یگانگی بین خود می‌شمارند. به‌خصوص در کشورهایی مثل افغانستان این روز می‌تواند خیلی روز مبارک و سمبلیک باشد. اما غلط‌فهمی رایج در این بابت، این است که افغانستان هیچ وقت مستعمره نبوده است. کشورهایی که مستعمره انگلستان قدیم بوده‌اند امروز همه عضو یک شبکه به نام کشورهای مشترک‌المنافع هستند. حتا کشورهایی که مدتی کوتاه هم در لیست مستعمرات بریتانیا بوده‌اند در این شبکه جای دارند اما نام افغانستان هیچ وقت در این لیست و این شبکه نبوده است. پس این دروغ تاریخی برای ما از کجا آمده است.

امان‌الله خان بی‌هیچ تردیدی نماد آزادی‌خواهی افغانستان مدرن محسوب می‌شود. کسی که بیش از همه تاریخ الگوی رییس‌جمهوری فعلی شمرده می‌شود و از قضا رییس‌جمهوری در پارادوکسی گیر افتاده که باید سرنگون‌کننده حکومت او و دشمن درجه یک او را نیز به عنوان “امیر جوانمرد” تجلیل کند. از یک طرف مساله مساله‌یی قومی شده است و عدم توجه رییس‌جمهوری او را به پرتگاهی از شکاف قومی می‌اندازد. از طرفی  تجلیل از امیر جوانمرد به معنای خیانت به امان‌الله خان و آزادی‌خواهی اوست. شکاف‌های قومی که متاسفانه در دوره آقای کرزی به اوج خودش رسید، امروز معضلی بزرگ برای مملکت است. همه چیز با عینک قومی نگریسته می‌شود و همه کس به ناچار به دایره شوم قومیت پرتاب می‌شود. آرزوی امان‌الله خان برای ایجاد یک ملت واحد از دل اقوام فراوان افغانستان هر روز رویایی‌تر و دورتر می‌گردد. مردم زیر بار تاریخی کهنسال هر روز بیشتر لش می‌شوند. هر روز خاکروبه‌های تازه‌یی از داخل تاریخ بر سر مردم می‌لمد. وقت‌هایی که غوریان هزاره حاکم بوده‌اند، ترکان، ازبیکان یا تاجیکان و پشتون‌ها حاکم بوده‌اند با ذره‌بین در پی رگ‌های قومی تاریخی زیرو رو می‌شود و اساطیر عدالت‌خواهی که توتم مشترک ملی است مثل قصه کاوه آهنگران، مانی پیامبر، ابومسلم خراسانی، بایزید روشان و غیره به‌خاطر وجهه‌های غیر قومی‌شان رنگ می‌بازند. یک ملت برای ملت شدن به سمبول‌های ملی احتیاج دارد.

سرود، پرچم و طاق ظفر تنها برای ملت شدن یک ملت کافی نیستند. وزارت فرهنگ و نهادهای فرهنگی مثل وزارت معارف، تحصیلات عالی و آکادمی علوم و غیره باید از دل تاریخ نشان‌های مشترک را پیدا و تبلیغ می‌کردند که برعکس هر کدام از این نهادها به رای مسوولان‌شان شکاف‌های قومی را افزوده‌اند. نبود سیاست مدون برای نشان‌سازی ملی و جمع‌آوری توتم‌ها و اساطیر و کهن الگوهای مشترک ملی باعث تشتت در تجلیل روز ملی شده است. ما می‌توانیم بیست و هشت اسد را نه به عنوان روز استقلال که نامی دروغین است؛ بل به عنوان روز ملی تجلیل کنیم و در عوض کمیسیونی نه غیر فرمایشی؛ بل جدی برای یافتن مسایل ملی باید ایجاد شود تا در هر سال با خلاقیت‌های تازه بتواند ریشه‌های یگانگی ملی را قدرتمندتر کند. باید آن‌قدر قصه‌ها و اساطیر ملی ما کشف و تبلیغ شود که بعد هیچ چیز ما را از هم جدا نکند. این که مردم به دنبال اساطیر قومی خود در غبار تاریخ می‌گردند به خاطر کمبود احساسات ملی است. برای این اقوام مختلف مجبور شده‌اند به اساطیر قومی خود رجوع کنند تا سهم امروزین خود را باز یابند. برای این دیگر یافتن دشمن فرضی مشترک که قهرمانان ما استقلال خود را از او گرفته‌اند دیگر کار نمی‌کند. به‌خصوص وقتی هنوز سربازان و مستشاران همان کشور در مملکت سرافرازی می‌کنند. هنوز به اندازه صد سال قبل ما به کشورهای بزرگ خارجی به خصوص امریکا و بریتانیا محتاجیم. گفتن دروغ استقلال تنها ما را با خودمان ریاکار و متقلب می‌سازد و مردم را به دولت و دولت را به خودش بی‌باور می‌نماید. اما روز ملی هم استقلال ما را زمینه‌سازی می‌کند و هم آزادی ما را در جهانی که بیش از هر وقت دیگر به دهکده‌یی کوچک و به هم پیوسته تبدیل شده است. تنها لازم است ما قصه‌ها، اساطیر و توتم‌های مشترک ملی خود را غبارروبی و تجلیل کنیم.

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا