مقالات

روان‌درمانی فقط برای طبقه متوسط جامعه نیست

مهم نیست که چقدر پول دارید یا ندارید، روان‌درمانی می‌تواند به شما کمک کند

منبع: سایکولوجی تودی/ نویسنده: *لارن سویرو

به عنوان روان‌شناس، سال‌ها در کلینیک اچ‌آی‌وی در یک شفاخانۀ بزرگ در نیویارک، در یک ساحه خدمت‌رسانی در برانکس خدمت می‌کردم. بیماران من در آنجا کسانی بودند که اکثر ما آنها را فقیر می‌نامیم: بسیاری از آنها وظیفه نداشتند؛ برخی از آنها زمان قابل توجهی را در زندان گذرانده بودند و یا سابقه سوءمصرف مواد مخدر داشتند.

این روزها، من در یک مرکز خصوصی در مرکز شهر منهتن کار می‌کنم که فقط چند مایل از برانکس فاصله دارد، اما از نظر اقتصادی و اجتماعی بسیار متفاوت است. بیماران من اکنون بانک‌داران، دلالان، داکتران، روزنامه‌نگاران و صاحبان تجارت‌های کوچک هستند. شما فکر می‌کنید که این تفاوت ناخوشایند بوده؟

حقیقت این است که این‌طور نبود. پدرم همیشه می‌گفت: «ثروتمند باشید یا فقیر، داشتن پول خوب است.» من به آن اضافه می‌کنم: مهم نیست چقدر پول دارید، دسترسی به روان‌درمانی خوب است.

جدای از فلم‌های هالیوودی – که در آن افراد فقیر خوشحال‌تر و بی‌دغدغه‌تر نسبت به ثروتمندان نازپرورده و گرفتار نشان داده می‌شوند – هیچ کس در واقع معتقد نیست که فقیران از ثروتمندان بهتر هستند.

یک متاآنالیز در سال۲۰۱۰ نشان داد که در ۷۹درصد مطالعات قبلی، فقر با بیماری‌های صحت روانی مانند افسردگی و اضطراب ارتباط مستقیم دارد. ارتباط به این سادگی نیست، اما بدیهی است که پول تامین نیازهای اساسی زندگی را آسان می‌کند و باعث می‌شود احساس رفاه ذهنی فرد تثبیت شود.

بنابراین، افراد فقیرتر- مانند بیماران سابق من – از چالش‌هایی که هر روزه با آن روبرو هستند بسیار ناامید هستند، و این احساس را در آنها به‌وجود آمده که گویا هرگز قادر به تغییر شرایط یا رسیدن به اهداف شخصی خود نخواهند بود. این سرخوردگی در بیماران ثروتمند بسیار متفاوت است؛ چرا که آنها نمی‌توانند مشکلات جزیی را تحمل کنند، زیرا عادت دارند هر آنچه را که می‌خواهند به آنها بدهند. با این وجود، ثروتمندان و فقرا از چیزهای مشابهی رنج می‌برند. به عنوان مثال، صمیمیت برای افراد ندار و پیسه‌دار به یک اندازه دشوار است.

تی بایرام کاراسو، رییس سابق گروه صحت روانی در کالج طبی البرت انشتین، گزارش داد که بیماران ثروتمند او به مردم دیرتر اعتماد می‌کنند، و همیشه صمیمیت را در اولویت کار خود قرار نمی‌دهند که می‌تواند هزینه عاطفی زیادی را برای آنها به وجود آورد، به روابط طولانی مدت آسیب برساند و باعث اختلال در روابط نو شود، اما در طول مدت حضورم در برانکس، متوجه شدم که همین مشکلات مربوط به صمیمیت به همان اندازه در طبقه پایین اقتصادی-اجتماعی رایج است. اگر نگران باشید که افرادی که به آنها نزدیک هستید از شما سواستفاده کنند، اعتماد کردن سخت می‌شود.

 یک بیمار سابق من از شرکت در مهمانی‌های فامیلی ناراحت بود؛ زیرا فرزندان فقیر کاکایش در هر فرصتی که پیدا می‌کردند وسایل او را از بیک پشتی‌اش می‌دزدیدند. یکی دیگر از بیماران برانکس در یافتن عشق مشکل داشت، زیرا در آخرین رابطه عشقی‌اش، او با مردی در ارتباط بود که پول چک‌های ماهوار او را به دلیل اعتیاد شدید به مواد مخدر حیف می‌کرد.

خود پول، چه ثروتمند باشید و چه فقیر، همیشه یک فشار روانی است. بسیاری از افرادی که در برانکس با آنها کار کردم با معاش ماکولات کرایه خانه زندگی می‌کردند و صادقانه تلاش می‌کردند تا یخچال‌های خود را پر نگه دارند، برق آنها وصل باشد و فرزندان‌شان گرم و سیر شوند. این بیماران اغلب می‌توانستند خودآزمایی‌های عمیق و چالش‌برانگیزی انجام دهند، اما گاهی اوقات آنها به راحتی قادر به پرداخت هزینه معالجه نبودند؛ اگر مثلا پرداخت بل‌های ماهانه سهم هزینه خدمات صحی را هم مصرف کرده باشد، اما بیماران ثروتمندتر از نظر مالی نیز احساس استرس می‌کنند. پول معمولا در فامیل‌ها، یا پس از ازدواج به طور مساوی تقسیم نمی‌شود، و اختلاف بین یک برادر ثروتمند و یک خواهر فقیر، یا یک زن با پدر و مادر ثروتمند و یک شوهر خودساخته، می‌تواند مشکلات آشکاری در قدرت یا نفوذ ایجاد کند و ممکن است باعث ایجاد کینه و آسیب به روابط شود. ثروت میراثی نیز خالی از مشکل نیست؛ زیرا اغلب انتظاراتی از سمت فامیل وجود دارد که می‌تواند بسیار تفرقه‌انگیز باشد.

افراد در هر سطح از جامعه به شدت به فرزندان خود اهمیت می‌دهند. با کمال تعجب، داده‌های اخیر نشان می‌دهد که فرزندان خوردسال فامیل‌های ثروتمند ممکن است وضعیتی بدتر از فقرا نیز داشته باشند.

یک مطالعه در مورد نوجوانان امریکایی نشان داد که ثروت و مقام بالاتر در واقع با رفاه عاطفی کمتری همراه است. به عبارت دیگر، کودکان ثروتمند زندگی خود را ناشادتر از کودکان فقیر توصیف می‌کنند. این مساله ممکن است با ارتباطات قوی اجتماعی که در جوامع فقیرتر یافت می‌شود، جایی که وابستگی به همسایه‌ها و اعضای فامیل ضروری است، توضیح داده شود.

بسیاری از بیماران من در برونکس همراه پدر و مادر پیر خود زندگی می‌کردند و زندگی آنها با پرستاری از اطفال دیگران یا قرضه‌های اضطراری تامین می‌شد، حتی گاهی خرج والدین آنها نیز به نوبه خود بر دوش آنها بود. برعکس، افراد بسیار ثروتمند ممکن است کاملا از اعضای فامیل مستقل باشند، زیرا والدین‌شان به آنها احتیاج چندانی ندارند و در نتیجه کمترین تجربه را از امنیت در روابط عمیق اجتماعی دارند. این به نوبه خود بدان معناست که آنها باید از مفاد ایجاد یک رابطه قوی در روان‌درمانی بهره‌مند شوند.

فروید یک بار در مورد تبدیل بدبختی استثنایی به ناراحتی معمولی اظهار نظر جالبی کرد. روان‌درمانی، با افراد ثروتمند یا فقیر، می‌تواند به دلیل کاهش ذخایر عاطفی بیمار در برابر چالش‌های زندگی روزمره باشد. افراد بسیار متمول ممکن است در مقایسه با طبقه کارگر در برابر این مشکلات مصونیت کمتری داشته باشند، زیرا در حالی بزرگ شده‌اند که فقط از دل‌شکستگی‌های جزیی رنج برده بودند و بنابراین مقاومت کمتری در برابر مشکلات خواهند داشت.

گاهی اوقات، افراد ثروتمند در کمک گرفتن، احساس راحتی کمتری دارند: می‎‌ترسند درمانگر چشم خود را گرد کند و در دل بگوید: «شوهرش که پیسه‌دار است. ای دگه غم چی را می‌خورد؟» اما همان‌طور که مشخص شد، ممکن است عکس این قضیه صادق باشد: یک مطالعه مستند در سال۲۰۱۶ نشان داد افرادی که دارای مشاغل معتبر و سطح بالا هستند، نسبت به همکاران خود با معاش پایین‌تر، میزان بیشتری از افسردگی مقاوم در برابر درمان را نشان می‌دهند. با وجود ثروت – یا شاید به دلیل وجود آن – آنها عمیقا ناراضی و ناراحت از درخواست کمک درمی‌مانند.

بیماران مستلزم برخورد عادلانه و دلسوزانه درمانگرانی هستند که تصمیم می‌گیرند با آنها کار کنند، مهم نیست که از کدام شرایط فامیلی و مالی آمده باشند.

به همین ترتیب، باید با فقیرترین شهروندان به شایستگی رفتار کرد، نه رفتاری ناشایست به این بهانه که آنها محصول شرایط تربیتی یا محیط زندگی متفاوتی هستند.

درمانگران ماهر قادر خواهند بود بدون اینکه اجازه دهند وضعیت مالی بیمار در کارشان تاثیر بگذارد، درک و همدلی مناسبی را که ماده اصلی روان‌درمانی است، به همه بیماران اعم از ثروتمند یا فقیر ارایه دهند.

ما به عنوان درمانگر، صادقانه‌ترین همدلی و بیشترین تلاش‌هایمان را برای درک کامل بیماران به کار می‌بریم. به همه بیماران، ثروتمند یا فقیر، باید به دیده «یک انسان و نه چیز دیگری» نگریسته شود، با نیازهایی که ما به عنوان درمانگر و هم‌نوع می‌توانیم درک کنیم.

پی‌نوشت

ترجمه: زهرا بهره‌مندی

*پرفیسر لارن سویرو، عضو هیات روان‌شناسان مسلکی امریکا، متخصص در کمک به مردم برای یافتن موفقیت، رضایتمندی و صلح در روابط و وظیفه است.

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا