آیا به پرتگاه نزدیک شدهایم؟
سید آقاحسین سانچارکی
هفته گذشته نوشتیم چه کسانی از خروج نیروهای خارجی به هراس افتادهاند و چه کسانی طی بیست سال گذشته از حضور جامعهٔ بینالمللی نفع برده و سودهای کلانی به جیب زدند و چه کسانی نه تنها هیچ سودی نصیبشان نشد؛ بل هر روز دسترخوانشان کوچکتر و تهیتر شد و بار سنگین درد و مصیبتشان افزونتر گردید.
پرسشی که اکنون مطرح است این است: آیا به لبهٔ پرتگاه نزدیک شدهایم؟ آیا تومار فصل جدید سیاسی کشور در حال پیچیده شدن است؟
بر سنت تاریخ تغییر و تحول در افغانستان که روند آزادیها و نوخواهیها گسسته، کوتاه و مقطعی بوده است، این بار نیز این فصل، آیا به پایان نزدیک شده و ما بار دیگر به محاق میرویم؟
ما در گذر تاریخ چند فصل کوتاه تجدد و نوآوری داشتیم، دورهٔ کوتاه امیر شیرعلی خان، دوران امیر امانالله خان، -ده سال- دههٔ دموکراسی ظاهرخان- ده سال- و حالا این دوره، در بیست سالگی آیا به پایان میرسد و تا زمانهای نامعلوم تاریکی دیگری کشور را فرا خواهد گرفت؟
به نظر من، مطالعهٔ اوضاع و شرایط کنونی در کشور، منطقه و جهان این را نشان نمیدهد. با وجود سوءاستفادهها و خیانتهای صورتگرفته، طی بیست سال گذشته تغییرات بنیادین در کشور پدید آمده، ریشه گرفته و ظرفیتهای زیادی در حوزههای مختلف سیاسی، اجتماعی، امنیتی و مدنی پیدا شده است که چانس طالبان و گروههای افراطی را برای بازگشت به قدرت ناممکن میسازد.
کشور، یک دوره کثرتگرایی و تنوع سیاسی را تجربه کرده و یارگیریها و تعاملات سیاسی در این حوزه را خیلی استوار و قدرتمند ساخته است.
سیاست و بحث سیاسی و رد و ابطال دیدگاه و عملکرد سیاسی در کشور فراگیر و بر همه امور زندگی غالب شده است، برچیدن و به حاشیه راندن این موج تحول و نیروی پرتحرک و حاکم ساختن یک نظم سنگین و ساکن و مرده و نفسگیر سهل و آسان نیست.
در عرصهٔ اقتصادی، کشور اهمیت سوقالجیشی جدیدی یافته و نقش ارتباطدهندگی و پل بودنش در اتصال منطقه و داد و ستدهای اقتصادی، نقل و انتقال کالا و انرژی و مواد ساختمانی و محصولات غذایی و در کل تجارت منطقهیی پررنگتر شده است. فعالیتهای تجارتی و اقتصادی با ثبات، به نظم سیاسی با ثبات ضرورت دارد. طالبان و دیگر گروههای افراطی قادر به ایجاد این چنین نظمی نمیباشند.
برخلاف دورهٔ پیش از طالبان که دولت مجاهدین با قلت نیرو، ابزار و تجهیزات و اکمالات محدود مواجه بودند، حالا افغانستان صدهاهزار نیروی آموزشدیده، مجهز و با تجربهٔ غنی در امر مبارزه با دهشتافگنان دارد که محدودیتی قابل تشویش در زمینهٔ تجهیز و اکمال وجود ندارد.
حدود هفتاد درصد نفوس کشور را جوانان تشکیل میدهند که در حوزههای امنیتی، اداری، مشاغل آزاد، نظام آموزشی، جامعهٔ مدنی، رسانهها و شبکهٔ ورزشی فعالاند و ستون فقرات نظام و نیروی پویای گردش چرخ زندگی به شمار میروند.
با همهٔ مشکلات و مصیبتها، مردم افغانستان از نظام حمایت میکنند، با امارت طالبان به شدت مخالفاند و حاضرند در راه حفظ نظام و دستآوردهای بیست ساله بازهم قربانی بدهند.
منطقه نیز از ثبات افغانستان سود میبرد نه از ناآرامی و فروپاشی نظم سیاسی. افغانستان امروز نه تنها به بازار مصرف ملیاردها دالر محصولات و تولیدات کشورهای همسایه تبدیل شده است؛ بل کشورهای آسیای میانه و جنوب آسیا از خطوط ارتباطی افغانستان مستفید میشوند.
سیر تحولات و دگرگونیهای فکری و سیاسی در منطقه و جهان چنان نیرومند و پر شتاب است که امارت طالبانی و مفکورهٔ «شریعت» به یک افسانه و جوک تاریخی تبدیل شده است.
کشورهای منطقه و جامعهٔ جهانی- حتی پاکستان- بارها با صدای بلند اعلام کردهاند که با بازگشت انحصاری طالبان به قدرت و تشکیل امارت طالبانی با قاطعیت مخالفاند و اجازه نمیدهند بار دیگر افغانستان به جغرافیای تروریزم تبدیل شود.
جامعهٔ بینالمللی حمایت دوامدار از افغانستان، روند بازسازی، توسعه، و اکمال، تجهیز و آموزش نیروهای امنیتی کشور را تعهد کردهاند.
استقرار بیش از ششصد نیروی نظامی ویژهٔ امریکا در کابل و حضور دوامدار نیروهای نظامی ترکیه به عنوان بخشی از نیروهای ناتو در افغانستان و مستقر شدن برخی پایگاههای نظامی امریکاییها در برخی ممالک همسایه با هدف مراقبت از روند اوضاع در افغانستان نشانهٔ آن است که دنیا به خاطر امنیت و منافع خودش هم که شده افغانستان را تنها نمیگذارد.
همهٔ نشانهها و شرایط به سود افغانستان و نظام سیاسی جمهوریت است، پس این همه تشویش و سراسیمگی برای چیست؟
به نظر من، هیچ خطری کشور را تا آستانهٔ فروپاشی پیش نخواهد برد و هیچ خطر جدیی کشور را تهدید نمیکند و هیچ فشار و نیروی بیرونی قادر به سقوط نظام نیست؛ اما تنها و یگانه خطری که نظام سیاسی موجود را تهدید میکند ضعف رهبری سیاسی و نزاع داخلی در سطح نخبگان است.
اگر رهبری سیاسی کشور در مقطع تعیینکنندهٔ کنونی قادر به همپذیری و اجماع سیاسی با دید فراختر و بینش بازتر نباشد، چرخش بر یک پایهٔ محدود را ادامه دهد و زمینه را برای مشارکت سازنده، عادلانه و فراگیر همهٔ طیف و جناحها در ساختارها و بهرهگیری و استفاده از ظرفیتهای نوین فکری و سیاسی – صرف نظر از تعلقات زبانی، قومی و سمتی آنان را فراهم نسازد، نظام بدون فشار طالبان یا کدام نیروی دیگر به طرف فروپاشی پیش خواهد رفت.
تاریخ افغانستان نشان داده که فروپاشیها قبل از همه از درون حلقهٔ حاکمه و رقابتهای کمرشکن سیاسی نخبگان داخل نظام صورت گرفته است. گپ آخر این که ما: از داخل نشکنیم، از بیرون نمیشکنیم.
روحیه دادن به نیروهای شجاع دفاعی و امنیتی و حمایت از آنان بزرگترین عامل پیروزی این دولت خواهد شد و الا بازی کردن خون آنها و نا دیده گرفتن ایثار و فداکاری باعث بر بادی کشور خواهد شد.