مصروفیت سخنگویان چیست؟!
دسترسی به اطلاعات در مسایلی که در قانون مشخص شده، حق هر شهروند است و نهادهای دولتی و غیر دولتی و منابع مسوول مکلف به دادن اطلاعات هستند.
فلسفۀ وجودی ادارههای سخنگویی در نهادهای دولتی، تنها با تامین معلومات و اطلاعاتی که شهروندان به آن نیاز دارند؛ قابل معناست.
بر اساس قانون دسترسی به اطلاعات؛ شهروندان حق دارند از هر اداره، طالب معلومات و اطلاعات شوند و بدانند در فلان وزارتخانه یا ریاستی که از بودجۀ مردم فعالیت میکند، چه میگذرد. اما دسترسی رسانهها به اطلاعات که در واقع روند تعریفشدۀ دسترسی شهروندان به معلومات است؛ از مکلفیتهای اساسی دفترهای سخنگویی و ریاستهای نشرات نهادهاست.
روزنامهنگاران، چه در زمانی که قانون دسترسی به اطلاعات وجود نداشت و چه بعد از آنکه قانون دسترسی به اطلاعات اجرایی شده است، همیشه در زمینۀ دسترسی بهموقع به اطلاعات مورد نیاز، با مشکل برخوردهاند.
از این وضعیت تمام کسانی که در رسانههای گروهی فعالیت دارند، شکایت دارند و رسانهگران و گزارشگران بارها با عدم دسترسی به اطلاعات، بهخصوص در ادارههای دولتی مواجه شدهاند.
اگر با مکثی کوتاه به روند دسترسی به اطلاعات دقت کنیم، در مییابیم که آزادی بیان صرف یک شعار است و کمتر کسی از مسوولان ادارههای دولتی به آن اعتقاد دارد. در حال حاضر نزدیک به ۵۰ شبکه تلویزیونی، بیش از ۱۰۰ پایگاه رادیویی و شاید نزدیک به ۵۰۰ عنوان روزنامه و دیگر رسانهها در کشور فعالیت دارند، اما همه این رسانهها در مسایل جنجالی و خبرساز از منابع رسانهیی بیرونی استفاده میکنند. شاید هیچ اتفاق نیفتاده باشد و یا هم بهشکل استثنایی اتفاق افتاده باشد که یک رسانۀ داخلی به اطلاعاتی دست یافته باشد که خبرساز و یا سبب بازپرسی از مسوولان شده باشد. در حالی که کار در رسانههای ما در اکثر موارد حرفهیی انجام میشود و رسانهداری در حال حرفهیی شدن است، اما در خیلی از گزارشهای عادی و روزمره، رسانههای بینالمللی از رسانههای محلی پیشقدماند. چرا باید رسانههای داخلی در روند ارایه اطلاعات از منابع رسانهیی خارجی استفاده کنند؟ مشکل این رسانهها چیست؟
واقعیت این است که برخی منابع اطلاعاتی دولتی اصلن به شریکساختن اطلاعات و آزادی بیان باور ندارند و در مواردی که از نظر خودشان قابل کتمان نیست، در مقابل رسانههای داخلی رفتار مسوولانه ندارند.
در حالی که جریان اطلاعرسانی بهکمک فناوری ارتباطی امروزی ساده است و از هدر رفتن وقت بهصورت بهینه جلوگیری میشود، ولی با اینهم برخی سخنگویان حکومتی یا شمارههای تماسشان در دسترس نیست و یا فرصتی برای پاسخگفتن ندارند.
حد اقل در دو هفتۀ اخیر با چندین مورد برخوردهایم که موفق به دریافت اطلاعات نشدهایم. هفتۀ پیشتر نیاز بود که روی گزارشی پیرامون سوادآموزی کار کنیم، اما با تلاش پیهم و چندروزه موفق نشدیم رد پایی از آقای مجیب مهرداد؛ سخنگوی محترم وزارت معارف کشور پیدا کنیم. ظاهرن ایشان سخنگویی را بهعنوان وظیفۀ حاشیهیی میپندارند و احتمالن بیشتر مصروف شرکت در انجمنهای ادبی و یا مصروفیتهای شخصی میباشند.
وزارت معارف با بیشترین سطح پوشش فعالیتهای بشری میان مردم، به دفتر فعال اطلاعرسانی نیاز دارد. علاوه بر رسانهها، روزانه صدها تن از شهروندان کشور نیاز بهمعلومات و اطلاعات دارند که باید وزارت معارف با آنان همکاری کند. از طرف دیگر با توجه به مشکلات فراگیری که معارف کشور با آن درگیر است؛ رسانهها همهروزه نیاز به اطلاعاتی در حوزۀ فعالیتهای این وزارت پیدا میکنند. اما کیست که مسوولانه بهرفع این نیازمندیهای معلوماتی برخورد کند. امیدواریم هیات رهبری وزارت معارف این مساله را جدی بگیرند و میزان پاسخگویی را در این اداره بالا ببرند.
در عین حال، با مورد دیگر در وزارت داخله برخوردیم. آقای صدیق صدیقی در همان ابتدای کار سخنگوییاش با فعالیت قابل وصفی به پرسشهای رسانهها رسیدگی میکرد و همیشه آماده بود، اطلاعاتی – هرچند گاهی ناقص و ناتکمیل – را با رسانهها شریک سازد. اما در یکی دوسال اخیر او هم چندان برای وظیفهاش، یعنی سخنگویی وقت ندارد. حتا معاون ایشان، آقای نجیب دانش، که میبایست در نبود سخنگو به پرسشها پاسخ دهد، پس از تماسهای مکرر، آنهم پس از دو روز تلاش، کسی دیگر جواب میدهد که «آقای دانش فرصت ندارند شما بعدن تماس بگیرید»!
در آخرین مورد، بهخاطر تهیۀ گزارش دیگر، سراغ آقای بصیر عزیزی؛ سخنگوی لویسارنوالی را گرفتیم. پس از چند بار تماس کسی پاسخ داد و گفت «آقای عزیزی بهشدت مصروف است و در اولین فرصت با شما تماس خواهد گرفت.»
کوتاه اینکه دوباره تماس گرفتیم و تقاضای پاسخ بهچند سوال را از آقای عزیزی، بهعنوان سخنگوی لویسارنوالی داشتیم، کسی که گوشی را جواب میداد گفت: «فردا رأس ساعت ۱۰:۰۰ پیش از چاشت تماس بگیرید و هر سوالی دارید وی پاسخ میگوید.» اما حالا که یکهفته از آن قرار میگذرد، همچنان کسی نه تنها که تماس نگرفته است، بل بهتماس ما نیز جواب نمیدهد.
به هر روی، خبرنگاران و گزارشگران واقفاند که این مشکل در یکی دو اداره نیست و اکثر ادارههای سخنگویی دولتی با عین مشکل مواجهاند.
اگر ادارههایی در چوکات وزارتخانهها و ریاستهای کلان، فرصتی برای «پیدا وپناه» باشند؛ دفترهای سخنگویی صرف نهادهایی برای پرکردن جیب و گرفتن معاش مفت نیستند! باید گفت در کنار اینکه به “کارهای اصلیتان” مصروف هستید، لطف کنید به حاشیههای وظیفهتان که عبارت از دادن اطلاعات به رسانههاست هم رسیدگی فرمایید!
درک میکنیم که پستهای سخنگویی به راحتی بهدست نمیآیند و در کنار واسطههای قوی، ممکن است امکانات پولی هم لازم داشته باشد تا کسی سخنگو شود، ولی برای ادامه کار (پیدا و پناه) لازم است که به تماسهای رسانهها پاسخ داده، دستکم نانتان را «حلال» کنید!
وضعیت دسترسی به اطلاعات در دستگاههای دولتی بهشدت تاریک است؛ از اینروی، رسانهها و گزارشگران با مشکلات زیاد روبهرو استند. یکی از شعارهای اساسی حکومت وحدت ملی؛ جریان عادیسازی اطلاعات نهادهای دولتی بهمردم و رسانهها میباشد. اینکه مردم عام به طور مستقیم به اطلاعات دسترسی داشته باشند بماند سر جایش، ولی حالا رسانهها بهعنوان نهادهای رسمی و مسوول در عرصه اطلاعرسانی واقعن با مشکلات جدی مواجهاند.