جنبش روشنایی در تناقض/ آیندۀ تاریک و مبهم
جنبش روشنایی با مطالبه برق برای بامیان شروع شد. این جنبش در طی چند ماه گذشته با فراز و فرود زیادی همراه بود. در آغاز رهبران سیاسی، وکلا، سناتوران، استادان دانشگاه و فعالان جامعۀ مدنی، جنبش را همراهی میکردند. به زودی روشن شد که در پشت تظاهرات جنبش روشنایی اهداف بزرگ سیاسی، رقابتهای درونقومی و جریانهای مشخص اپوزیسیون نیز خواستهای خود را دنبال میکنند.
برای نمونه کریم خلیلی و صادق مدبر تلاش کردند با استفاده از فضای خلق شده آقایان محقق و دانش را در برابر افکار عمومی قرار دهند. هر چند آقایان خلیلی و مدبر از تحریککنندگان و تمویلکنندههای اصلی جنبش روشنایی بودند، اما در دقایق ۹۰ یعنی روز اول اسد صف خود را از جنبش روشنایی جدا کردند.
در این میان گفته میشود که برخی جریانهای اپوزیسیون نیز روی جنبش روشنایی سرمایهگذاری کرده و هر یک از حلقات با استفاده از فضای به وجود آمده، اهداف سیاسی خود را دنبال میکنند. جنبش روشنایی پس از رویداد دوم اسد در وضعیتی دشوار قرار گرفت. از یک سو تمام رهبران سنتی هزاره صف خود را از جنبش جدا کردند و از طرف دیگر جنبش در برابر افکار عمومی به خصوص فامیلهای قربانیان رویداد قرار گرفتند.
برخی از رهبران جنبش در شب تظاهرات دوم اسد به صراحت گفته بودند تظاهرات روز دوم اسد را تضمین میکنند که هیچ اتفاقی نخواهد افتاد. از این جهت، رهبران جنبش در معرض سوالهای مکرر فامیلهای شهدای دوم اسد قرار دارند. پس از آنکه رهبران سنتی هزاره صف خود را با جنبش جدا کردند، رهبری جنبش به دست یک حلقه خاص افتاده است.
در شمار این حلقه، برخی وکلای پارلمان و سیاسیون جوان قرار دارند. اعضای فعلی رهبری جنبش هرچند داعیۀ تامین برق ولایت بامیان را در اجندای خود دارند، اما همیشه از هر نوع گفتگو با حکومت خودداری کردهاند. برای نمونه حداقل چهار بار قبل از رویداد دوم اسد حکومت در بالاترین سطح آمادگی خود را برای گفتگو با اعضای جنبش نشان دادند، اما اعضای جنبش هرگز برای گفتگو، از خود علاقمندی نشان ندادند.
در میان رهبران جنبش برخی در تلاشاند تا با استفاده از فضای خلقشده خود را برای انتخابات دور بعد آماده کنند. برخی دیگر در هوای رهبری سیاسی و برخی هم صرف با این هدف که رهبران سنتی و سیاسی هزاره که عمدتن بازماندههای “سازمان نصر” و پیروان شهید مزاریاند به حاشیه رانند.
این رویکرد اکنون از سوی حلقۀ همسو با مدبر که اخلاقی و ریحانه آزاد از آن نمایندگی میکنند و همچنان عارف رحمانی حلقۀ همسو با آیتالله محسنی و آقایان بهزاد و ناصری حلقۀ همسو با شورای اتفاق قبلی و نویان و رویش با گرایشهای چپی تعقیب میگردد. رهبران سنتی هزاره با درک این توطیهها اکنون دریافتهاند که در برابر این فتنۀ داخلی باتوان تمام ایستادگی نمایند. اکنون جنبش در تقابل مطلق با رهبران سنتی هزاره قرار گرفته و این رقابت به منظور رسیدن به رهبری سیاسی هزاره صورت میگیرد.
با این همه جنبش فراتر از داعیۀ برق هیچ گونه “نقشه راه” برای بیرونرفت از وضع موجود ندارد. هرچند گفته میشود خزانۀ رهبران جنبش با کمکهایی که بهنام فامیلهای شهدا صورت گرفته اکنون پر میباشد، اما پیداکردن یک پایگاه اجتماعی برای جنبش کار دشوار میباشد.
جنبش از یکسو در آخرین اعلامیۀ خود تاکید بر گفتگو مینماید و از طرف دیگر برای تظاهرات اعلامیه صادر میکند. این همه نشان از تناقضگویی در رهبری جنبش دارد. جنبش روشنایی با تضادهای درونی که دارد به زودی درگیر نبرد بر سر رهبری خواهد شد و مسالۀ برق و داعیههای دیگر به حاشیه خواهد رفت.
احمد عارفی