شکریه بارکزی: جنگ افغانستان مربوط افغانستان نیست
مقدمه: متن زیر، نتیجه یک تحقیق دانشگاهی از خانم فرح فرح در مورد «مقوله جهانی شدن، استعمار مدرن یا توسعه مساوی جهان» با چند شخصیت سیاسی افغانستان است. روش این تحقیق بر اساس مصاحبه با صاحبنظران و اهل سیاست از طریق گفتگوی مستقیم با طرح سوالات از قبل تهیهشده است. آیا جهانیشدن نياز بشر است و يا نوع ديگر استعمارگری كشورهاي فقير؟ جهانيشدن بهنفع افغانستان از منظر توسعه و امنيت است يا زمينهساز وابستگي مطلق به قدرتهاي جهاني؟ و جهانيشدن براي كشورهاي مسلمان راهي براي نجات است و يا آغاز پروژه ديگر بهمنظور نفي هويت فرهنگي اين ملتها؟ از پرسشهای محوری این مصاحبههاست.
دیدگاه مشترک مصاحبهشوندگان نشان میدهد که افغانستان هنوز جایگاه مشخص یک دولت ملی به اساس معیارهای قرن حاضر را تعریف نکرده و هر لحظه امکان سقوط دوباره این کشور در پرتگاه جنگ داخلی است. جهانیشدن بنا بر نبود بستر مناسب، امنیت پایدار و خلای حکومت ملی، برای کشوری چون افغانستان و تعداد دیگر از کشورهای مسلمان، خطرهای بهمراتب جدیتر نسبت به مزایای آن دارد.
محراق توجه این تحقیق، روند جهانیشدن و افغانستان در حاشیه روند جهانیشدن است. دیدگاههای مطرحشده، مربوط به مصاحبهکنندگان بوده که در سطوح مختلف تحصیلی و نقش سیاسی در افغانستان استند.
افغانستان کشوری است که تمام تحقیقات مربوط به توسعه و وضع سیاسی، اقتصادی آن از مجرای موسسات بینالمللی و بانک جهانی، موسسات غیر انتقاعی بینالمللی (NGO)ها در دسترس است.
نرخ فقر از سال۲۰۱۹ تا آغاز ۲۰۲۱ به ۷۰درصد رسیده و افراد زیر خط فقر به اساس گزارش دفتر هماهنگکننده سازمان ملل متحد (NUOCHA) حدود ۵۵درصد است.
افغانستان برای ورود به کشوری که بتواند عضو فعال جامعه جهانی باشد، نیازمند دستیابی به حداقل نیازهای بشری و خدماتی به اساس معیارهای اداره انکشاف بینالمللی ملل متحد (UNDP) تا سال ۱۴۰۰ ه ش بود.
این تحقیق برخواسته از نظریات افراد شامل در روند توسعه افغانستاناند که نظریاتشان گویای عقبمانی افغانستان بهدلیل سیاسی از روند توسعه ابتدایی برای جهانیشدن است.
قسمت اول/ متن مصاحبه شکریه بارکزی
اشاره: شکریه بارکزی متولد ۱۹۷۲، سیاستمدار و فعال زن، عضو مجلس نمایندگان از طرف مردم کابل بود. سال ۱۳۹۴ ماه حوت طی حکم اشرفغنی از مجلس شانزدهم به سمت سفیر افغانستان در ناروی تعین گردید. قبل از آن رییس موسسه زنان آسیا، عضو کمیسیون تدوین قانون اساسی، موسس انجمن زنان ژورنالیست افغان، نماینده مردم در دوره پانزدهم و شانزدهم مجلس نمایندگان، مدیر مسوول هفته نامه «آیینه زن»، صاحب امتیاز «روزنامهٔ ترقی» و رییس بنیاد شکریه بارکزی بوده است.
شکریه بارکزی: جهانیشدن در سه جهت عمده تاثیر خود را داشته است. اول: بحث سیاسی یا بعد سیاسی جهانی شدن؛ کشورها از لحاظ سیاسی مقتدر بوده و صرف نظر از مرزهای سیاسی کشورها دارای جغرافیاهای مشترک با دید سیاسی مشترک و قدرتمند باشند. دوم: اقتصاد، توسعه اقتصادی و کمکهای اقتصادی از جمله شاخصههای بسیار مهم است. سوم: فرهنگها و مساله فرهنگی است. در جهانیشدن، فرهنگها، ادیان، مذاهب و اقلیتهای فرهنگی باید فضای بازتر برای جولان داشته باشند. آزادی اجرای مناسک دینی و بهصورت طبیعی حفظ هویت اقلیتها بهعنوان آنچه هستند مطرح میشود. بهباور من جهانیشدن بهمنظور نابودی کشورهای کوچک بهدست قدرتهای بزرگ نبوده؛ بل برعکس این کشورهای کوچکاند که با یکجاشدن، قدرت بزرگ میسازند.
این به این معنا نیست که جهانیشدن باعث بلعیدهشدن کوچکها توسط بزرگها میباشد، برعکس هویتهای کوچک و کماثر در طی روند جهانیشدن تبدیل به هویتها و قدرتهای تاثیرگذار میشوند. بهترین مثال اتحادیه اروپاست که مرزهای سیاسی محدود تبدیل به مرزهای مشترک، پول مشترک، اقتصاد مشترک و ایجاد زمینههای کاریابی و رونق اقتصادی شده است؛ مثلا اگر اتحادیه اروپا نمیبود کشورهای اروپایی شرقی امروز نسبت به وضعیت فعلی در زمینه فقرزدایی وضعیت بهمراتب بدتر میداشتند، با آنکه هنوز مساله فقر دغدغه کلان در این اتحادیه است.
امروزه ساز و کارهای اتحادیه اروپا بهگونهای است که تمام کشورهای عضو، نمایندهای در پارلمان اتحادیه دارند و از طریق نمایندگی پارلمان، نظریات و نقش موثر خودشان را بازی میکنند.
در زمینه دفاعی ناتو با پرداخت مشترک کشورهای عضو توانسته قوت دفاعی به مراتب قوی را داشته باشد، در حالیکه اگر ما کشورهای اروپایی را در نظر بگیریم و هر کشور برای دفاع هزینه مستقل کند، هزینهها بهمراتب زیاد شده و باعث ایجاد مشکل در محدوده کشورهای واحد مستقل میشود.
در زمینه فرهنگی امروزه ما شاهد استیم که مثلا در اروپای شمالی مسلمانان، مسجد و آزادی اجرای مناسک دینیشان را دارند. حداقل شصت سال قبل این زمینهها بیرون از تصور بود، یا امروز در اروپا مسلمانان بهعنوان اقلیت مطرح و غیر قابل انکار حضور دارند.
در این شکی نیست که تمام پدیدههای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی خالی از مثبت و منفی نیست، جهانیشدن هم ابعاد منفی و مثبت خودش را دارد. با آنکه بحث جهانیشدن در اواخر قرن بیست و بیستویک شروع شد و هنوز ما در ادامه راه استیم، فراموش نکنیم ارزشهای چون حقوق اقلیتها، خوردهفرهنگها، تساوی جنسیتی، تساوی فرصتها و فقرزدایی از سیاستهای اصلی سازمان ملل متحد است که توانسته قسمت از این ارزشها را جهانی نموده و شامل ساختار سیاسی کشورها کند.
در مورد سوال دوم، افغانستان کشور مطلق وابسته به کشورهای بزرگ است. من فکر میکنم که استقلال با تعریفهای قبلی و هویت کاملا مستقل یک کشور قابل دقت و احتیاط است. در افغانستان اقتصاد و امنیت رابطه مستقیم و وابسته به یکدیگر است. ما در افغانستان نتوانستیم هر دو (رشد اقتصادی پایدار و امنیت که شامل تمام ابعاد باشد) را بسازیم، حتی امنیت در حد امنیت فزیکی سرکهای عمده و جغرافیایی مشخص برای اعمال قدرت تعریف شده است.
افغانستان از نظر تاریخی کشور وابسته نبوده، اما در چهار دهه اخیر بهدلیل اشتباههای سیاستمداران و سیاستهای اشتباه، بهشدت وابسته به کشورهای بیرونی شده است. با تاسف، جنگ، صلح، توسعه و اقتصاد دیگر مربوط افغانها نیست و همه مربوط به ماست. به این معنا که سیاسیون افغانستان متعهد به ایجاد ساختار سیاسی غیر وابسته و همگرایی برای ایجاد یک کشور نیستند. مردم در این میان صدای خاموش استند که بهدلیل نبود انسجام و رهبری سالم نتوانستهاند صدای خود را بلند کنند. از نظر منابع، افغانستان کشور بسیار غنی بوده که میتواند جوابگوی نیازهای خود باشد، اما عدم استفاده منطقی و مدیریت سالم استفاده از این منابع ناممکن شده و از نظر اقتصادی ما بهشدت وابسته به کمکهای خارجی استیم.
جنگ افغانستان نیز مربوط افغانستان نیست. حضور قدرتهای بزرگ منطقهیی و فرامنطقهای باعث تقابل منافع شده و افغانستان را به میدان جنگهای نیابتی و مستقیم تبدیل کرده است که تداوم این روند ربط به جهانیشدن نداشته، اما خطر ناامنی و تشدید جنگهای نیابتی را بیشتر میکند که به نفع منطقه و جهان نیست.
این در حالیاست اگر ما از پدیدههای مثبت جهانیشدن استفاده خوب کنیم؛ مانند برنامههای توسعهیی ملل متحد که توانست راه را برای افغانها باز کند، آزادی سفر برای افغانان تا بتوانند صدایی در جهان امروز داشته باشند، طرح فرهنگ افغانستان و معرفی آن به دیگران فرصتهای خوب مساعدشده آغاز قرن بیستویک است.
شمولیت افغانستان در سازمان سارک که با تاسف بهدلیل اختلاف هند و پاکستان نتوانست به یک سازمان پویا تبدیل شود و نهایت پسیف باقی ماند، برمیگردد بهمشکل دایمی دو کشور یادشده، اما سازمانهایی که بهمنظور همگرایی منطقهای ایجاد میشوند در آینده امیدوار استیم در اوضاع افغانستان موثر باشند؛ مثلا یکی از دستآوردهای افغانستان در بیستسال گذشته بازسازی و مدرنسازی اردوی کشور بود که ما توانستیم اردوی نسبتا قدرتمند داشته باشیم.
اینکه حکمرانی بد، کمکاری و فساد اداری و سیاسی نگذاشت تا در زمینه توسعه منابع و استفاده از مفهوم جهانیشدن در معیارهای سازمان ملل استفاده شود، تقصیر خودمان است.
افغانستان از استفاده از دو منبع قدرت ناکام بوده که یکی منابع طبیعی و دیگری منابع انسانی است که در هر دو زمینه توفیق نداشتیم.
در زمینه کشورهای اسلامی باید در قدم نخست مسلمانان را از دولتها جدا کنیم. مسلمانان بهعنوان افراد، بیشترین منفعت را از روند جهانیشدن بردهاند. اقلیتهای مسلمان امروز در تمام جهان از آزادیهای دینی برخوردارند. در اکثر نقاط دنیا، نان حلال، محل برای ادای نماز و قبرستان مسلمانان مشخص شده است. سازمانهای اجتماعی خیریه در کشورهای اروپایی و غربی توسط مسلمانان ساخته شده است که خدمات اجتماعی ارایه میکنند.
کشورهای غربی با فرهنگ اسلامی آشنایی پیدا کردهاند با آنکه در ابتدا مشکل در زمینه پذیرش دین اسلام در کشورهای غیر مسلمان مطرح بود، اما امروز حضور مسلمانان در این کشورها یک واقعیت غیر قابل انکار است.
در سطح کشورهای مسلمان با تاسف رقابت بین کشورهای مسلمان، کمرنگی سازمان کشورهای اسلامی، رقابتهای فرقهای و رهبران خودفروخته باعث تضعیف کشورهای اسلامی شده است.
تا رهبری یک کشور زمینه را برای غربیها مساعد نسازد، غرب نمیتواند اختیار کشور دیگری را بهدست بگیرد، ملتهای خاموش و دولتهای فاسد باعث ایجاد دوری بین کشورهای مسلمان شدهاند.
حفظ منافع و تعریف منافع برای کشور اصل بسیار مهم بوده که نمیتواند دایمی باشد، اتحادها، همسویی و منافع از جمله تغییرپذیرترین رابطهها بین کشورهاست؛ پس هر کشور باید بتواند منافع خودش را تعریف و در زمینه اتحادهای مقطعی با کشورهای دیگر داشته باشد.