تقابل کرزی با افکار عمومی
رییسجمهور پیشین افغانستان، حامد کرزی که بیش از ۱۳ سال برای چهار دوره زعامت کشور را بهعنوان یک رهبر انتخابی و دموکراتیک به عهده داشت، در سالهای پسین رهبریاش بهعنوان رییسجمهور، تمایل جدیی به طرف طالبانی پیدا کرد، حمایت گروهی که بیش از دو دهه است در افغانستان به دهشتگری مشغول است.
ظاهرن در اواخر سال ۱۳۸۹ بود که آقای کرزی بیش از ۷۰۰ تن از قومندانان طالبان را که در زندان بگرام، نزد امریکاییها زندانی بودند، بعد از انتقال مسوولیت زندان به حکومت، بدون قید وشرط و محاکمۀ عادلانه رها کرد.
به همین ترتیب در چندین مورد دیگر نیز خطرناکترین زندانیان طالبان، بدون دلیل قانعکننده و پاسخگویی به ملت با سوء استفاده از صلاحیتهایش رها گردید که در اکثر موارد همین رهاشدهها در برخی از نقاط کشور ماموریت حمله بر نیروهای امنیتی کشور، بهخصوص قطعههای اردوی ملی افغانستان را به عهده داشتند.
مسلم این است که اکثریت کسانی که امروزه در برابر مردم و نظام میجنگند یک بار زندان شدهاند.
آقای کرزی در دو سال اخیر که از قدرت کنار بوده است نیز موضعگیریهایش را در مسایل مختلف داخلی و خارجی داشته و هرازگاهی، پیرامون مسایل مختلف نظریاتاش را ابراز کرده است.
حمایت از طالبان و به نوعی توجیه اعمال تروریستی طالبان از موضع گیریهای عمدۀ آقای کرزی در دو سال اخیر بوده است.
در آخرین مورد در مصاحبهیی که با بیبیسی انجام شد نیز آقای کرزی بهصراحت لهجه از طالبان حمایت کرد و آنها را مستحق اشغال بخشهایی از افغانستان دانست. چندی پیش نیز آقای کرزی علیه یک حمله هوایی جنگندۀ بدون سرنشین بر طالبان، به تندی انتقاد کرد و گفت که «مسوولیت این خاک را ما به عهد داریم نه امریکاییها». در حالی که امریکاییها در زمان رهبری وی با بیش از ۱۰۰هزار نیرو در افغانستان، مستقیمن ماموریتهای جدی نظامی داشتند.
این موضعگیریها و حمایتهای آقای کرزی از طالبان که مردم افغانستان به این گروه به چشم دهشتافگن میبینند سبب شد که در فضای مجازی نیز دیدگاههای ضد کرزی مطرح گردد.
البته در همه این موارد هیچ واکنش از طرف مسوولان ارشد دولت ویا لااقل نهادهای رسمی افغانستان علیه کرزی صورت نگرفته است.
در آخرین مورد، روز جمعه ( 9 میزان) در مراسم سالروز ترور برهانالدین ربانی، بغض مردم ترکید و عدهیی که مشخص نیست از چه آدرسی بودند، هنگام ورود کرزی در تالار لویه جرگه شعار «مرگ بر کرزی» سر دادند، کرزی را «خاین و فریبکار» خطاب کردند، اما کرزی فوری به واکنش پرداخت و در حالی که عبدالرب رسول سیاف منتظر آرامش مردم بود تا سخنرانیاش را ادامه دهد، کرزی در کنار سیاف قرار گرفت و طبق رفتار همیشگیاش مساله را به «خارجیها» ربط داد و گفت: «خارجیها هستند که میان ما نفاقاندازی میکنند و نمیگذارند ما در کنار هم باشیم.»
پرسش اینجاست آقای کرزی که در سال ۲۰۰۱ توسط نیروهای امریکایی در ارزگان آورده شد و پس از آن توسط یک تیم خاص نیروهای امریکایی حفاظت میشد، بیش از ۱۲ سال حکومت و زعامت را مرهون سیاستهای امریکا باید باشد، چگونه است که در سالهای اخیر ماموریت و بعد از آن به چهرۀ ضد امریکایی (خارجی) مبدل شده و کنار طالبان ایستاد شده است؟
یک پاسخ میتواند مصداق داشته باشد. امریکا و همپیماناناش که در امر بازسازی افغانستان و تاسیس یک دولت مطابق نیاز روز و درخور توقع مردم افغانستان، توفیقی نداشته و اکنون پس از ۱۵ سال حمایت مالی، نظامی و سیاسی همچنان راه صد ساله را برای رسیدن به یک نظام سیاسی نسبی مورد نیاز باقی گذاشتهاند، بدیهیست که مردم نسبت به امریکایی ها بدبین شدهاند.
در عین حال ظن وگمانهایی نیز وجود دارد که امریکاییها در قبال افغانستان رفتار صادقانه نداشته و مساله افغانستان بیشتر یک سناریو، برای رسیدن به برخی از پروژههای منطقهیی و جهانیست، تا به واقعیتهای ادعا شده از سوی آنان.
با این فرصت اما از جانب دیگر جناب کرزی که سخت به ادامه سیاست و به دست گرفتن قدرت دلگرم است، با اکتهای بهظاهر ملیگرایانه، ضدخارجی و عوامفریبانه میخواهد توجه برخی از نیروهای قبیلهگرا و مدعی ناسیونالیزم قومی را به خود معطوف ساخته و از این پله بار دیگر به قدرت برسد.
ولی باید تذکر داد که این محاسبۀ وی اشتباه است و هرچه بیشتر دست و پا بزند، در گودال تاریک سیاسی که خود در سیزده سال گذشته حفر کرده، فروتر خواهد رفت.