خشونت در بلخاب؛ گسترش جنگ داخلی؟
جنگ میان امارت اسلامی طالبان و فرمانده ناراضیاش مولوی مهدی در بلخاب وارد چهارمین روز شد. گزارش دقیق از این جنگ در دست نیست و وزارت دفاع طالبان در تازهترین واکنش خود گفته که عملیات در بلخاب تمام شده است، اما طرفداران مولوی مهدی از دفع حملات سنگین طالبان خبر میدهند. تازهترین خبرهای تاییدناشده حاکی از این است که مرکز ولسوالی بلخاب بهدست نیروهای مهاجم امارت اسلامی طالبان به کمک وسایط زرهی سنگین امریکایی که از اردوی ملی حکومت پیشین باقی مانده، سقوط کرده است.
به هر روی تحولهای ابتدایی این جنگ زیاد مهم نیست، نکتۀ مهم ااین است که طالبان وارد جنگی شد که نباید میشد. این جنگ با توجه ادامه درگیریها در پنجشیر، بغلان، بدخشان و تخار برای طالبان هزینه سنگین نظامی و سیاسی در پی خواهد داشت.
در این جنگ طالبان مرتکب دو اشتباه بزرگ شده است
اول: طالبان با یک فرمانده ناراضی خود درگیر شده است. تنها فرمانده هزارهای خود. این درگیری برای طالبان هزینۀ سیاسی به همراه دارد. با توجه به جنگ بلخاب سایر فرماندهان طالبان از اقوام اوزبیک و تاجیک، اعتماد خود را نسبت به طالبان بهطور کامل از دست خواهند داد. هرچند پیش از این نیز اعتماد چندانی میان امارت اسلامی طالبان و فرماندهان غیرپشتون این جریان افراطی وجود نداشت، ولی جنگ بلخاب در واقع جدیترین محک تجربه است که فرماندهان غیر پشتون را به تجدید نظر وا خواهد داشت.
در ماه جدی1400 زمانیکه «مولوی مخدوم عالم توسط طالبان پشتون بازداشت شد»، سربازان صلاحالدین ایوبی یک فرمانده با نفوذ دیگر اوزبیکتبار طالبان در فاریاب دست به شورش زدند و شماری از سربازان پشتون را خلع سلاح کردند. مخدوم به اثر تلاش برخی از حلقات دورنطالبانی پس از سهماه در ماه حمل سال روان از حبس استخبارات طالبان رها شد.
همچنین طالبان پس از تصرف کابل عطاالله؛ فرمانده قول اردوی209 در شمال، مولوی ظریف؛ فرمانده قول اردوی207 و نورالدین؛ والی تخار را از مقامهایشان برکنار کردند. این هرسه تن اوزبیکتباراند.
حدود یک ماه پیش منصور جاوید یک فرمانده پشتونتبار یک لوای طالبان در شمال تلاش کرد که احسانالله طوفان فرمانده اوزبیکتبار یک کندک را برکنار کند، ولی با حمایت مولوی صلاحالدین موفق نشد. صلاحالدین هشدار داد که در برابر چنین برکناریها ایستادگی نظامی خواهد کرد.
پس از آن ملا فاضل یکی از قوماندانان قدرتمند طالبان پشتون به شمال رفت و مولوی صلاحالدین ایوبی را احضار کرد، ولی ایوبی تمرد کرد و به قیصار رفت. در نتیجه کابل مجبور شد، ملا فاضل را که سابقه جنگ در برابر مارشال دوستم را نیز دارد و گفته میشود آدم کینهیی در برابر اوزبیکان هم است، به کابل فرا بخواند تا فتنه دیگر در شمال سر برنیاورد.
اما در آخرین مورد مولوی ظریف از فرستادن نیرو به بلخاب سر باز زد و اکنون در ولسوالی کوهستان سرپل یعنی زادگاه خود که همجوار ولسوالی بلخاب است، در تلاش جمعآوری نیرو برای مقابله احتمالی با امارت اسلامی طالبان است.
این تنش خفته میان امارت اسلامی طالبان و فرماندهان اوزبیکتبارش ماههاست جریان دارد ولی هنوز به نقطه جوش و جنگ نرسیده است.
گمان میرود که طالبان اوزبیک به دلیل اینکه ترکیه رابطهای خوبی با امارت طالبان را دارد، تا کنون مدارا و گذشت به خرج داده باشند. شاید طالبان اوزبیکتبار از طریق لابی ترکیه منتظر امتیازهای سیاسی باشند.
اما اگر این آمال تحقق نیابد واقعیت این است که فرماندهان اوزبیکتبار طالبان در شمال کشور نیز منتظر یک فرصت لازم است تا علیه طالبان مرکز یعنی طالبان پشتونتبار اعلام جدایی و جنگ کنند.
فرماندهان تاجیکتبار طالبان نیز از وضعیت چندان راضی نیستند. قاری فصیحالدین که از آن بهنام فاتح شمال نیز یاد میشود، سمت خود را تشریفاتی و بدون صلاحیت میداند. فصیحالدین رییس ستاد ارتش طالبان است.
در عین زمان افکار عمومی چه در سطح منطقه و کشورهای همسایه و چه در سطح جهانی پیوسته بر طالبان فشار وارد میکنند تا به حکومت همهشمول تن دهد. این برخورد طالبان در برابر فرماندهان غیر پشتون، نگاه جهان و منطقه را نیز تغییر خواهد داد. چه اینکه منازعه قومی بر سر اشتراک قدرت در افغانستان در نیم قرن گذشته یک واقعیت مسلم بوده است و باید مورد توجه قرار گیرد.
با این وصف جنگ بلخاب برای طالبان پیامد سنگین سیاسی را در زمان به همراه خواهد آورد که پس از یازده ماه از تسلط این گروه بر کشور حتا یک کشور هم حکومت امارت را به رسمیت نشناخته است. در حالیکه جبهه مقاومت از همان اول در امریکا جواز باز کردن دفتر را کسب کرد.
دوم: جنگ بلخاب برای طالبان هزینه سنگین نظامی در پی دارد. اشتباه دیگر طالبان این بود که جنگ را در یک جغرافیای کوهستانی و خطرناک آغاز کرد.
بلخاب دومین ولسوالی پر جمعیت سرپل است. آمارهای تقریبی نشان میدهد که این ولسوالی بیش از 100هزار جمعیت دارد که اکثریت جمعیتشرا شیعیان تشکیل میدهند. مولوی مهدی یک فرمانده ناراضی طالبان از قوم هزاره و شیعهمذهب است. علاوه بر اینکه این ولسوالی با والسوالیهای اوزبیکنشین در شمال و هزارهنشین با مرکز هممرز است، یک ولسوالی به شدت کوهستانی و صعبالعبور هم است. طالبان پس از سه روز جنگ زمینی و هوایی ظاهرا مرکز بلخاب را تصرف کردهاند، ولی نگهداشتن نیرویی که بتواند مهدی را مهار کند به تدارکات و لوجستیک هنگفت نیاز دارد. این کار در مرحله بعدی جنگ برای طالبان دشوار و حتا ناممکن است. رساندن غذا و مهمات برای هزاران عسکر غیر بومی از درههای تنگ و عمیق اوزبیکنشین و هزارهنشین برای طالبان درد سر کلانی است.
بنابراین جنگ بلخاب در مرحله بعدی که شبیه جنگ پنجشیر و اندراب خواهد شد، فرسایشی و کشنده خواهد بود. یک کمین ده نفری میتواند کاروانهای لوجستیکی طالبان را به راحتی متلاشی کند.
راه ساده برای طالبان این بود که ابتدا اجازه نمیداد مهدی ناراضی شود و به بلخاب برود، در مرحله دوم نیز از کنار مهدی با بیتفاوتی میگذشت و بلخاب را به وی واگذار میکرد. به این ترتیب میتوانست آهسته آهسته دوباره وفاداری مهدی را جلب کند.
اما طالبان اکنون با دکترین اشتباه سیاسی و نظامی، جنگ داخلی علیه خود کلید زده است، چنانچه در ولسوالی لعلوسرجنگل ولایت غور هم نیروهای حکومت سرپرست گروه طالبان با اجرای عملیاتی یک فرمانده نیروهای خیزش مردمی را با پسر و دخترش کشتهاند. این حرکات خشم و احساسات مردمی را در ولایتهای مرکزی بیشتر برمیانگیزاند و بدون شک سبب تحرکات اعتراضی زیادی در برابر رفتار خشونتآمیز و اعمال زور نیروهای طالبان خواهد شد. این جنگ خیلی فرسایشیتر از آن است که رهبران خوشخیال طالبان در کابل فکر کردهاند.
بیتردید این وضعیت بیانگر آغاز یک بحران جدید در برابر رفتار خشونتآمیز و تکروانۀ حکومت غیر رسمی و نوپای طالبان است. گسترش این بحران به زودی نمایان خواهد شد.
سهیل غوری