گفتگو

روایت کتاب «بازگشت طالبان» در گفتگو با مترجم: سقوط عمدی بوده است!

اشاره: به‌تازگی کتاب ««بازگشت طالبان؛ افغانستان پس از خروج آمریکا» با ترجمهٔ سید نعمت‌الله ضیا، روزنامه‌نگار و تحلیل‌گر مسایل اجتماعی و همکاری انستیتوت دیجیتال جامعه مدنی منتشر شده است. حسن عباس؛ نویسندۀ کتاب به‌صورت مشخص در مورد طالبان تحقیق و پژوهش کرده است. این کتاب، طالبان را با رویکرد جامعه‌شناختی مورد بررسی قرار داده و به زوایای پنهان پیمان دوحه اشاره کرده است. روزنامه راه مدنیت بدین مناسبت، گفتگوی کوتاهی با سید نعمت ضیا؛ مترجم این کتاب انجام داده که تقدیم خوانندگان گرامی می‌شود:

آقای ضیا ترجمهٔ کتاب «بازگشت طالبان افغانستان پس از خروج آمریکا» را برای شما تبریک می‌گویم. چگونه شد که در این آشفتگی سیاسی و با وجود مشکل فراوانی که  اکثر مردم افغانستان به گونه‌ای با آن درگیرند، به فکر ترجمهٔ آن افتادید؟

از شما که به سراغ من آمدید و به این کار ناقص و نارسا توجه کردید و به آن ارزش قایل شدید، خیلی سپاس‌گزارم. انگیزهٔ پنهانی برای من به‌خاطر ترجمهٔ کتاب بازگشت طالبان این بود که پناهگاهی روحی و روانی پیدا کنم. اگرچند این پناهگاه را می‌شد در لابه‌لای کتاب‌ها و رمان‌های عاشقانه و عارفانه انتخاب کنم، اما آنجا جایی برای خود نیافتم و آن را در میان برگه‌های کتاب بازگشت طالبان … انتخاب کردم. البته این پناهگاه کابوس‌های وحشتناکی با خود دارد اما خوبی‌اش را می‌توان این گونه گفت که جنس این کابوس‌ها برای من کاملا آشناست.

گذشته از این انگیزهٔ روانی، چند انگیزه اجتماعی بود که من به این کار اقدام کردم:

اول، به‌عنوان یک فرد و عضو جامعه‌ای که فقر، خشونت و مهاجرت صورت نمایان آن است، خودم را به شدت مرهون و مدیون این جامعه می‌دانم. به‌دلیل اینکه از مالیات‌ مستقیم و غیر مستقیم این مردم درس خواندم. استادان و معلمان در دانشگاه و مکتب برایم آموزش رایگان دادند. هم‌چنان در دانشگاه کابل از نان و لیلیه رایگان استفاده کردم. مدتی هم در نهادهای متعلق به این مردم کار و امرار معاش کردم. با ترجمه این کتاب فقط خواستم یک سپاس‌گزاری کوچک نمایم.

دوم، جامعه ما در شرایط یک بحران روانی و فرهنگی زندگی می‌کند. در وضعیتی که تمام هنجارهای اجتماعی متزلزل شده‌اند. من این وضعیت را در قالب نظریهٔ آنومی یا بی‌هنجاری تعریف می‌کنم. نظریهٔ آنومی را امیل دورکیم؛ جامعه‌شناس فرانسوی در حوزهٔ جامعه‌شناسی مطرح ساخت. دورکیم در این نظریه بیان می‌کند که تغییرات شدید و رادیکال باعث می‌شود جامعه دچار آنومی و یا بی‌هنجاری شود. پیامد آنومی این است که افراد جامعه بی‌انگیزه و ناامید می‌شوند؛ زیرا نظم قدیم از میان رفته است و افراد در نظم جدید یا نمی‌تواند خود را پیدا کند و یا اصلا امکان پذیرش در آن وجود ندارد. افغان‌ها اکنون در حالت آنومی قرار دارند. بعد از فروپاشی نظام جمهوریت ما شاهد گزارش‌های زیاد در مورد خودکشی زنان، دختران و جوانان هستیم که اگر آمار آن جمع‌آوری شود وحشتناک است. از سوی دیگر ما شاهد افت شدید تحصیلی و آموزشی در میان جوانان هستیم. بخشی از این افت تحصیلی شاید به دلیل مشکلات اقتصادی باشد، اما بخش عمدهٔ آن به دلیل وضعیت آنومیک است که ما دچار آن هستیم. البته اینکه زنان و دختران از آموزش محروم‌اند، زخمی است که تن و روان همه را می‌آزارد. در چنین وضعیت من این کتاب را ترجمه کردم تا برای جوانان این پیام را بدهم که امید را از دست ندهیم و نسبت به آموزش و کار فرهنگی ناامید نشویم. اگر اندک‌ترین فرصت برای یادگیری و انجام کار فرهنگی داریم از آن استفاده کنیم.

سوم، کتاب بازگشت طالبان، بخشی از تاریخ سرزمین ماست. چه ما با این کتاب مخالف باشیم و یا موافق، اما خواندن آن برای ما ضروری است. باورم این است که ما حتا دشنام‌نامه‌های را هم بخوانیم که دربارهٔ ما نوشته می‌شوند. این کار دو فایده دارد، اول قدرت مدارا و رواداری ما را بالا می‌برد و دوم به نواقص خویش آگاه می‌شویم، زیرا همواره منتقدان ما کاستی‌های ما را برجسته می‌سازند. ما هم‌چنان که ممنون دوستان‌مان هستیم باید ممنون منتقدان خویش هم باشیم.

این کتاب در همان روزهای اول که نشر شد در دسترسم قرار گرفت. آن را خواندم و تصمیمی هم برای ترجمه آن نداشتم. به دلیل اینکه فکر می‌کردم شاید نهادهای فرهنگی افغان‌ها که امکانات دارند آن را ترجمه کنند و یا شخصیت‌های نام‌آشنای کشور که تجربه دارند و در این فن متخصص‌اند ترجمه کنند. اما تا ماه دسامبر سال2023 هیچ ترجمه‌ای از آن بیرون نشد. وقتی دیدم که ترجمهٔ آن بیرون نشد من هم اقدام کردم.

این ترجمه در واقع نخستین کار شماست، در جریان کار با چه مشکل و کمبودهایی مواجه شدید که در ابتدای کار به آن فکر نکرده بودید؟

کسانی که کار فرهنگی می‌کنند همواره با مشکلاتی مواجه‌اند، به‌ویژه وقتی بر اساس تصمیم فردی و بدون حمایت نهادهای فرهنگی باشد. البته مشکلات و کمبودی‌ها جزء سرنوشت ما شده‌اند و تبدیل به یک امر عادی. آنچه در جریان کار، مشکلات را برای من قابل تحمل می‌کرد این بود که در سراسر کتاب، به عنوان عضو جامعه‌ای به نام افغانستان، سرنوشت و تاریخ خود را بازخوانی می‌کردم. تاریخی که متاسفانه همه‌اش ناکامی است و فروپاشی‌های پی‌اندرپی.

در واقع این کتاب، تازه‌ترین کتاب پس از 15 آگوست2021 یا سقوط جمهوریت در مورد اتفاقات مرتبط با آن است. در عین زمان زوایای زیادی از تغییر نظام سیاسی پس از 20سال حمایت آمریکا و غرب، هم‌چنان ناگفته باقی مانده است. آیا این کتاب نکات تازه‌ای برای روشن ساختن این زوایا دارد؟

البته حسن عباس در این کتاب تقریبا همان برداشت افکار عمومی را در مورد فروپاشی جمهوریت بیان می‌کند، اما به صورت روشمند چند مورد قابل تامل است:

اول، آمریکا از طریق دفتر دوحه خواسته است که دست دیگر بازی‌گران در قضیهٔ افغانستان را بسته کند.

دوم، سقوط جمهوریت از سوی آمریکا و هم‌پیمانان‌اش یک امر عمدی بوده است که در این مورد حسن عباس به دو مورد اشاره می‌کند. نخست، عملی‌سازی برنامهٔ خروج در تابستان که در این فصل تحرک طالبان به اوج خود می‌رسید. دوم، گفتگوهای غیر رسمی تیم مذاکره‌کننده طالبان با آمریکایی‌ها در دفتر دوحه که در یک مورد سخن از چگونگی همکاری نظامی و استخباراتی آمریکا و طالبان به میان می‌آید. سوم، اختلافات شخصی غنی و خلیل‌زاد نیز در قضیه تاثیر دارد.

سوم، رقابت‌های منطقه‌ای میان هند و پاکستان و اختلاف آمریکا و ایران نیز از عوامل فروپاشی جمهوریت است.

چهارم، حسن عباس بر این باور است نظم سیاسی‌ای که از بیرون بر یک کشور حاکم شود، شکننده است و منجر به ثبات پایدار نمی‌شود.

پنجم، فساد و خویش‌وقوم‌پرستی در نظام جمهوریت نیز به عنوان یکی از عوامل فروپاشی مورد تاکید قرار گرفته است.

مهم‌ترین فاکت‌های این کتاب که از نظر مترجم خیلی اهمیت دارد، کدام‌ها و چرا مهم است یا به عبارت دیگر، این کتاب چه چیزی برای مخاطب افغانی دارد؟

تقسیم‌بندی طالبان بر اساس بینش جامعه‌شناختی و جمعیت‌شناختی به طالبان 1، 2 و 3 یک تقسیم‌بندی جالب است که برای فهم پدیدهٔ طالبان کمک می‌کند. از سوی دیگر به اختلافات پنهان قومی در میان طالبان اشاره و به صورت مشخص بر تعلق رهبر طالبان به قوم نورزی تاکید می‌کند. تغییرات فکری و اختلاف نسلی در میان طالبان را توضیح می‌دهد. روابط خانوادگی در میان رهبران درجه اول و درجه دوم طالبان را شریک می‌سازد. بر ریشه‌های دیوبندی طالبان اشاره می‌کند و نقش دارالعلوم حقانیه را برجسته می‌سازد و هم‌چنان از دور شدن دارالعلوم حقانیه از کلان‌روایت مکتب فکری دیوبند پرده برمی‌دارد. برای طالبان راهنمایی می‌کند که اگر در پی تداوم و پایداری هستند باید چه کارهایی انجام دهند. از تلاش‌های پنهان هند برای حضور در میدان افغانستان خبر می‌دهد. بر بی‌کفایتی و عدم ‌شایستگی رهبران سیاسی افغانستان که بر خوان جمهوریت نشسته بودند اشاره می‌کند و از نگرانی طالبان مبنی بر اینکه بسیار زیاد نزدیک به پاکستان دیده شوند پرده برمی‌دارد.

تقریبا اتفاق نظر میان پژوهشگران و صاحب‌نظران سیاسی این است که افغانستان بر اساس «توافق‌نامهٔ دوحه» به طالبان واگذار شد، یعنی امریکایی‌ها بدون نظر و دیدگاه جانب افغانستان، کشور را به طالبان واگذار کردند، در ترجمه شما فاکتی که این ادعا را تایید کند چیست؟

قسمی که قبلا اشاره کردم حسن عباس یکی از طرفداران این فرضیه است و برای اثبات این فرضیهٔ خویش موارد مشخصی در کتاب بیان کرده است. حتا حسن عباس تاکید دارد که در انتخاب افراد کلیدی نظام جمهوریت، آمریکایی‌ها نقش داشتند و افراد مشخصی را از داخل دست‌چین کرد و شماری را از بیرون وارد افغانستان ساخت که کارگذاران دموکراسی در افغانستان باشند، اما این افراد فاسد و ناتوان بودند.

به‌عنوان یک مترجم و پژوهشگر حوزهٔ اجتماع و با توجه به محتوای این کتاب، پیش‌زمینه‌های سقوط افغانستان به دست طالبان را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

من به عنوان یک شهروند و کسی که فقط می‌توانم گزارش‌هایی در مورد افغانستان از رسانه‌ها بخوانم و در حاشیهٔ تحولات شنونده‌ام، به این باور هستم که پدیده‌ها و تحولات سیاسی عوامل گوناگونی دارند و در حوزهٔ علوم اجتماعی رخداد تک‌عاملی وجود ندارد. فروپاشی افغانستان نیز عوامل متعدد دارد، اما من به پنج مورد اشاره می‌کنم:

اول، موقعیت جغرافیایی افغانستان بستر تمام حوادث است. این موقعیت را کاشناسان امور افغانستان به نام بوفر زون (Buffer Zone) یا منطقه حایل یاد می‌کنند. یکی از کسانی که آن را به خوبی توضیح داده، بارنت روبین است. فرضیۀ وی این است که افغانستان به دلیل این موقعیت جغرافیایی، همواره مورد منازعه است. البته این سرنوشت را از طریق مدیریت درست سیاسی می‌توان تغییر داد که متاسفانه تا هنوز ما شاهد آن نیستیم.

فقدان دیدگاه انتقادی در نظام جمهوریت باعث تضعیف و سقوط آن شد. البته کسانی که از ساختار دولت و نظام بیرون می‌ماند انتقاد و اعتراض می‌کرد، اما زمانی که وارد ساختار و نظام می‌شد دیگر زبان به اعتراض و نقد نمی‌گشود. برای نظام سیاسی، خودانتقادی یکی از راه‌های اصلاح و تداوم است که متاسفانه در نظام جمهوریت چنین طرز تفکر وجود نداشت.

کارگزاران دموکراسی هیچ تعلق خاطری به افغانستان نداشتند. همه به عنوان مهمان در این سرزمین آمده بودند و بعد از مدتی همه به دنبال کار و بار خویش رفتند. به صورت نمونه؛ وزیر و رییسی که خانه‌اش در تهران، اسلام‌آباد، استانبول، دبی، واشنگتن، برلین، لندن، ویانا و پاریس باشد، منطقاً از وی نباید انتظار داشت که برای افغانستان کار کند.

اختلاف‌های شدید قومی، مذهبی و زبانی در میان اقوام و گرو‌ه‌های اجتماعی افغانستان باعث گردید که ما نتوانیم همه دور یک هویت محوری جمع شویم. متاسفانه ما افغان‌ها عادت داریم همواره تظاهر می‌کنیم که اختلاف نداریم. در حالی‌که ساختار فکری و ذهنی ما آمیزه‌ای از این اختلافات است. برای کنار گذاشتن از اختلافات در قدم نخست، نیاز داریم که به آن اعتراف کنیم و به گفته امیل دورکیم آن را به عنوان یک واقعیت خارجی بپذیریم و مورد مطالعه قرار دهیم تا به زشتی‌های آن پی ‌ببریم و در نتیجه حداقل در حوزهٔ عمومی آن را کنار بگذاریم.

گرایش‌های تندروانه مذهبی در ساختار اجتماعی باعث شده که ما تلاش کنیم همه مسایل را از دریچه دین و مذهب حل کنیم. در حالی که دین و مذهب برای تمام مسایل زندگی ما راه حل ندارد و منطقاً هم باید راه حل نداشته باشد. اگر ما هر پدیده‌ جدید را در معیارهای مذهبی و دینی قرار دهیم زندگی را باید تعطیل کنیم. مثلا آموزش دختران را نیاز نیست که ما با عصر پیامبر قضاوت کنیم. بدون شک در آن زمان نه مکتب بود و نه دانشگاه. اصلا ساختار و سنت‌های اجتماعی متفاوت بود. اکنون بازگشت به آن عصر محال است.

اگر بخواهید از این کتاب چند مورد را نقل قول کنید، با شرح کوتاه از هر کدام، چه مواردی را بر می‌شمارید؟

من چند پاره‌ای از متن را برای‌تان یادآوری می‌کنم:

اولین پاره، شعر محمد درویش شاعر، فلسطینی است که در وصف جنگ چنین گفته است:

«جنگ تمام خواهد شد

رهبران خواهند دست تکان داد

زن پیر در انتظار فرزند شهیدش خواهد ماند

و آن کودکان در انتظار پدر قهرمان خویش خواهند ماند

من نمی‌دانم که سرزمین ما را چه‌کسی فروخت

اما من می‌بینم که چه‌کسی قیمت می‌پردازد.»

دومین پاره در مورد حال و هوای صوفیانه افغانستان است:

این واقعاً سرزمین صوفیانه است، بعضی از باعظمت‌ترین صوفیان قدیس به شمول شاعر برجسته «رومی» از اینجا برخاسته‌اند. تمام طریقت‌های صوفیانه در اینجا متولد شده‌اند و این منطقه خنیاهای شعر و هنر را که عاشقانه توسط چنین صوفیان تصنیف شده است در خود حمل می‌کند. شاهرگ‌های واقعی افغانستان از چنین جنبش‌های نجیب و درعین ‌حال قدرتمند شکل گرفته‌اند.

سومین پاره در مورد ماجرای دوحه است:

جنرال آستین اسکات میلر؛ فرمانده نیروهای ناتو و آمریکا در افغانستان، در میز مقابل آنها می‌نشست. در یک مرحله در جریان گفتگوها به طالبان گفت که آنها را به‌عنوان جنگجویان احترام دارد و همه را با گفتن این جمله متعجب ساخت: «ما می‌توانیم به جنگ ادامه دهیم، یکدیگر را بکشیم و یا ما با همدیگر می‌توانیم داعش (ISIS) را بکشیم.»

چهارمین پاره در مورد تاثیرگذاری افراد بر سیاست بین‌المللی است:

بیشتر اوقات، کتاب‌های تاریخ نمونه‌های جالب را توضیح داده‌اند؛ تا جایی که روابط شخصی و گرایش‌های مشترک افراد، قدرت تحت ‌تأثیر قرار دادن سیاست‌های بین‌المللی را داشته‌اند. داستان چگونه ختم‌‌شدن طولانی‌ترین جنگ آمریکا ثابت می‌کند که این نیز یک استثنا نیست.

حقایق پشت پرده چه حکم می‌کند، طالبان به کدام سمت روان هستند؟

هر حاکمیت در قدم نخست در پی بقا و تداوم است که طالبان نیز از این امر مستثنا نیستند. مسیر حرکت این است که طالبان می‌خواهند بر افغانستان بر اساس روایت خویش حاکمیت داشته باشند و در همین مسیر حرکت کنند.

چه فکر می‌کنید آیا امریکا بار دیگر افغانستان را به حال خودش رها کرده است؟

آمریکا، افغانستانی را که به سمت دموکراسی، حقوق بشر، حقوق زنان و توسعه انسانی حرکت کند رها کرده است، اما افغانستان را به عنوان یک حوزه جغرافیایی رها نکرده است. اینکه در آینده چه خواهد شد من چیزی نمی‌دانم.

از نظر شما قضایای دیگر مثل جنگ اکراین و جنگ غزه، روی وضعیت سیاسی افغانستان تاثیری خواهد داشت؟

در نظم درهم‌تنیدهٔ‌ جهانی امروز، رخدادهای جهانی بر تمام کشورها تأثیر دارد. قضیه اوکراین، اسراییل و فلسطین بدون شک بر وضعیت افغانستان تأثیر دارد. تاثیر ملموس و آنی‌اش این است که توجه جهان به قضیه افغانستان کم می‌شود.

و سوال آخر، بی‌تردید هیچ کاری به‌خصوص نخستین کار، خالی از اشکال نیست. برخی در نخستین روزهای انتشار پی‌دی‌اف ترجمه کتاب، اشکالاتی مطرح کردند، دیدگاه شما به عنوان مترجم چیست، این اشکالات چقدر وارد است؟

ترجمهٔ کتاب، نارسایی‌های نگارشی دارد. من به انتقادها احترام دارم و بخش‌هایی از آن را می‌پذیرم، اما در قسمت متحوای کتاب، در حد توان خویش تلاش کرده‌ام پیام را به صورت درست برسانم. البته داوری را به خوانندگان می‌گذارم و در پی دفاع آن نیستم، زیرا اکنون کتاب به عنوان یک متن در دسترس همه قرار دارد. یک مورد را باید یادآوری کنم که ترجمۀ متن، یک بحث هرمنوتیکی است و ممکن است در بعضی موارد، مترجم دقیقا نتواند همان احساس مولف یا نویسنده را انعکاس دهد.

در پایان از دوستانم سپاس‌گزارم که در ترجمهٔ این کتاب با من همکاری کردند. هم‌چنین از شما که به این کار فرهنگی ارج گذاشتند.
پی‌.دی‌.اف کتاب در اینجا:
https://digital-cso.org/en/the-return-of-taliban-after-the-withdrawal-of-the-united-states/?fbclid=IwZXh0bgNhZW0CMTEAAR0vekPAhv3zm5fyGVnZRmFk6QIAjry4WEtAgjU6rZ6ZWneRKTbwg5hidjo_aem_AWdF8nb19IIbii2YcXZ3iw_OMqJrh5IVkQvDwxy-ye2szGkDW5WhjMR96trbDvuX7WA5mm0cyIto3ftPoZihFKnN

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا