وقتی قانونگذار نافرمانی میکند؟!
جنبش روشنایی در آخرین بیانیه خود اعلام کرد که از دهم قوس دست به نافرمانی مدنی خواهند زد. از بهار سال جاری تاکنون جنبش روشنایی در کابل و برخی ولایتها مظاهرهیی را برگزار کردهاند.
تظاهرات جنبش روشنایی در دوم اسد از سوی چند تروریست وابسته به گروه داعش هدف قرار گرفت. این رویداد یکی از خونینترین رویدادهای تروریستی بود که نزدیک به ۴۰۰ تن زخمی و شهید به جای گذاشت. هدف اصلی از اعتراضهای جنبش روشنایی دستیابی مردم ولایت بامیان و مناطق مرکزی به انرژی برق بود. حکومت پس از ایجاد کمیسیون مشترک و بر اساس فیصله آن تصیمم گرفته است تا پروژه انتقال ۳۰۰ مگاوات برق را برای ولایت بامیان و مناطق مرکزی آغاز کند. اکنون تمام اقدامهای ابتدایی برای برق ولایت بامیان در جریان است. قرار گفتههای مقامات دولتی قرار است در مطابقت با پلان دادهشده ولایت بامیان صاحب برق شود.
جنبش روشنایی هرچند برق ولایت بامیان را بهانه اصلی برای اعتراضهای خود ذکر میکند اما در اصل شماری از وکلا که در راس این اعتراضها قرار دارند در تلاشاند تا در نقش رهبران سیاسی جامعه هزاره تبارز کنند. برخی از آنان به واضح این نیت خود را آشکار کردهاند.
گذشته از این، جنبش روشنایی در طول هشت ماه کدام طرح مشخص برای مطالبات خود ارایه نکرده است. اکنون جنبش روشنایی برای گرم کردن محفل و متنوع نشان دادن هواداران خود در تلاشاند تا تریبیون خود را در اختیار تمام ناراضیان حکومت قرار دهد.
جنبش روشنایی پایگاه اجتماعی خود را از دست داده است. اکنون یک حلقه کوچک صرف برای جلب توجه رسانهها و فضای مجازی هرازگاهی یک برنامه را اعلام میکنند.
زمانی که جنبش اعلام مذاکره کرد هیچ طرحی برای گفتگوی سازنده نداشت. حتا نتوانست هیات مذاکرهکننده خود را برای حکومت معرفی کند. جالبتر از همه اینکه وکلای معترض که در راس جنبش روشنایی قرار دارند حتا برای یک بار هم در سالهای اخیر به ولایتهای خود مراجعه نکردهاند. در حالی که این وکلا موظفاند از مشکلات حوزههایی که رای گرفتهاند باخبر شوند.
مردم انتظار دارند تا این عده وکلا به مشکلات حوزه انتخابیشان توجه کنند، اما وکلای یادشده حوزه انتخابیشان را فرمواش کرده و به مسایل سیاسی و حاشیهیی روی آوردهاند. وکلایی که در راس جنش روشنایی قرار دارند در مباحث عمدهیی که میان پارلمان و حکومت جریان دارد حاضر به بحث نمیباشند. آنها در بحثهای مهم و ملی سهم نمیگیرند.
هیچ وقت به حیث نمایندههای مسوو،ل مشکلات عمده را از آدرسهای رسمی شریک نمیکنند، اما وقتی در برابر رسانهها و محافل عمومی قرار میگیرند با رویکرد عوامفریبانه برای مردم اشک تمساح میریزند.
این وکلا اکنون طرح نافرمانی مدنی را دادهاند. اول معلوم نیست که آنان چقدر با این مفهوم و تاریخچه آن آشنایی دارند؟ آیا واقعا میدانند که سازوکارهای یک نافرمانی مدنی چی است؟ بر فرض اگر آگاه هم باشند در افغانستان با کدام ابزار و رویکرد این نافرمانی را انجام میدهند؟ آیا درک کردهاند که مردم آنها را در این نافرمانی همراهی نمیکنند؟
اکثر اینها همیشه در برابر قانون قرار داشتهاند. چنانچه حداقل دو تن از همین وکلا بارها پولیس ترافیک را لتوکوب کردهاند. این کار نشان میدهد که اینها همیشه در تقابل با قانون بودهاند.
یوسفعلی رضایی