سورپاناکاهای عصر امروز
بیبی عایشه (کندهار)، ریزهگل (بغلان)، نازیه (زابل)، ستاره و نفیسه (هرات باستان). الله رکی (پاکستان)، کالمیش راتور (هندوستان)، زاهده پروین (پاکستان). اینها نامهاییاند وابسته به یک خشونت نابخشودنی، که هر روز تیتر روزنامههای جهانی میشوند.
اخبار خشونت علیه زنان را وقتی مرور و ارتباط آن را با رینوتومی Rhinotomy یا بینیبریدگی موشکافی کنیم، احتمالن به این نتیجه میرسیم که قربانیان این فاجعه صرف متعلق به افغانستان، پاکستان، هندوستان، اندونیزیا و کشورهای دیگر آسیای جنوبی است.
حالا که حکومت ۲۵ نومبر الا ۵ دسمبر را برای جلوگیری از خشونت علیه زنان اختصاص داده، شاید بهانۀ خوبی باشد برای دانستن علت و اصل این سنت آزاردهنده و غیرانسانی.
رینوتومی یا بینی بریدن، پدیدۀ شوم بسیار قدیمی است که در تمام آیینها و سنتهای باستانی جهان، گذشته و تاریخچه دارد. عربها، رومیها، یونایان این عمل را به گونۀ مجازات استعمال میکردند.
همچنان راهبههای کاتولیک در قرون وسطی، بینیهای خود را قطع میکردند تا از خطر تجاوز جنسی در امان بمانند. ضربالمثل cutting nose to spite the face از همین دوره در ادبیات انگلیسی اضافه شده است. اگر چه بینی بریدن میان همه اقوام رایج بود، اما تاثیر این پدیده بالای فرهنگ کنونی مناطق آسیای جنوبی (افغانستان، هند، پاکستان، اندونیزیا) چشمگیرتر است. تاثیر خشن این فرهنگ را حتا در ادبیات و کلام این منطقهها میتوان یافت.
بهخصوص برخی متلهایی که ما در ادبیات سه زبان هندواروپایی میبینیم پر از خشونت زبانی در مورد همین پدیده است که میتافوری برای «شرمیدن» استعمال میشود. مثلن:
«بینیات از بریدن است» (پارسی)
«بینی ما را بریدی» (پارسی)
«بینی خمیری ماندیم» (پارسی)
«پزه دی پری کړل» (پشتو)
«پزه دی مونږ ته پری نښود» (پشتو)
«ناک کٹوا دیا» (اردو، هندی)
با وجود این که احادیث و تفاسیر ضعیف یا قوی درباره سنگسار و دست بریدن در اسلام وجود دارد، اما بینی بریدن نه تنها که در متون اسلامی؛ بل در فرهنگ اسلامی نیز به آن حد مروج نیست که در آسیای جنوبی است. علتی باید جست که چرا زنان افغان و پاکستانی قربانی این تشدد وحشتناک میشوند و پروگرامهای انتقادی هندی مانند «Satyamev Jayate» بریدن بینی و گوش را سوژه بحث میسازند. علتی نمییافتم برای این اتفاق تا روزی که چشمم به یکی از کتابهای طبی خورد.
دانشنامهٔ جراحی کمبریج از تاریخ اولین جراح و دکتور ایور-ویدیک هندی بهنام «Sushruta» یاد میکند که اولین عملیات مغلق بینی را در ۲۵۰۰ سال قبل در کتاب«Sushruta samhita» با جزییات کامل نوشته است. تخنیک این جراح ماهر به حدی کارا بوده که شیوۀ ترمیم بینی او حتا امروز هم بهکار برده میشود که تداوی بیبی عایشه و الله رکی مشهورترین مثالهای این عملیاتاند. اما رینوتومی یا بینی بریدن تاریخچۀ قدیمتر از این کتاب دارد.
تجسس بیشتر درباره این مطلب ما را به یافتههای مصر و هند قدیم تا ۵۰۰۰ سال قبل میبرد تا دیدگاه ما را در ارتباط به این پدیده روشنتر بسازد. با ورود زبان هندواروپایی «سانسکریت» سرودن افسانۀ «رامایانا» امکانپذیر میشود.
میگویند افسانۀ «رامایانا» با بریدن بینی «سورپاناکا» یا Surpanakha شروع میشود. «سورپاناکا» دختر افسونگر و دلربایی بود که میکوشد قلب برادر «راما» که «لکشمن» نام دارد را بهدست بیاورد. در نتیجه «لکشمن» بینی او را میبرد تا شرم ابدی باشد برایش.
همین حادثه مایۀ انتقام «راون» برادر «سورپاناکا» میشود. «سورپاناکا» بعد از این حادثه به یک جراح مراجعه میکند و شفا مییابد.
در اصل تاثیر گوش و بینی بریدن در فرهنگ مردم آسیای جنوبی با همین دلیل بیشتر است؛ چون شرمندگی را میتوان با همین عمل زشت خنثا کرد.
در حقیقت عایشهها و ریزهگلها همان «سورپاناکا»های عصر مدرن هستند که هنوز هم در عرف و سنتهای ۵۰۰۰ ساله ما میسوزند.
حالا میتوانیم بپنداریم این همه جزاهاییاند که در هر نقطه جهان داده میشد، اما جزاها و مجازات دیگر فرهنگ افغانی نیز شباهت به فرهنگ هند قدیم دارند. مثال کل کردن سر و یا سیاه کردن روی که بیشتر وقت بالای لواطیها یا بیوهها تحمیل میشد.
راه حل دشوار هست؛ چون رینوتومی هم بخشی از فرهنگ خشونتپروری است که فورمول جادویی برای از بین بردن آن وجود ندارد. اما فرهنگسازی باید کرد. حداقل در میان جامعه روشنفکر و شهری باید اطلاعرسانی شود.
شاید از نسل گذشته امیدی نباشد، اما عقلانی خواهد بود اگر بالای نسل کنونی زحمت بکشیم. از اصلاحات خشن و سنتهای پرتشدد بپرهیزیم. بینی بریدن را با شرم ارتباط ندهیم تا حداقل چیزی برای جلوگیری از خشونتهای آینده انجام داده باشیم.
اطلاعات و یافتههای علوم روانشناسی ثابت ساخته که لحن خشن، استفاده از واژهها و اصلاحات خشن در حافظۀ ما به صورت متفاوت ثبت میشود و آگاه و ناخودآگاه به یک عرف و سنت مبدل میگردد که در آن الفاط و عمل یکی میشوند.
نگذاریم خشونت و بریدن اعضای بدن به یک «ارزش» عرفی، فرهنگی و مذهبی تغییر داده شود. شاید از فاجعههای المناک آینده جلوگیری نتوانیم، اما حداقل زبان و گفتار خود را از این حقیقت تلخ پاکسازی کنیم و شرم را با فاجعه ربط ندهیم.
نویسنده: زرلشت ص